دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته مثل روز روشن | ڕۆژین کاربر انجمن نگاه دانلود

[ڕۆژین]

نوروز عاشقان

نوروز رسیده
و باز ننه سرما خوابش بـرده
چه زیباست این نوروز
حال و هوای ما عاشقان را تازه کرده
یار را خواب و ما را بیدار کرده
عاشقان می گشایند کهنه بال
و می خوانند: حول حالنا الا احسن الحال
عشق می شکفد همچون گل
حال ما شده احوال بلبل
نکن یادی از پاییز سرد و بد دل
دریاب حال را
که شادی می رسد ما را

ڕۆژین

 

[ڕۆژین]

(می روم)

میروم, جای من دگر اینجا نیست
فرار من از بدی ست,
اینجا پر از تنهایی ست
اینجا هریک در خود فرورفته اند
آزادی و خوشحالی نمی دانند
دوست نمی خواهند
دلهاشان پر از تاریکی ست
فریاد من از بیزاری ست
دیاری پر ز عشق می خواهم
سر سبز و شلوغ می خواهم
زندان و زندان بانی نباشد
نیک خویی پیشه همه باشد
عاشق و معشوق بودن برای همه باشد
جدایی رسم نباشد
می روم جای من دگر اینجا نیست
دشمنی و کینه نمی خواهم
کمی محبت می خواهم
سنگ صبوری برای دل پر دردم می خواهم
رهایی از بند می خواهم
تیمار بال شکسته می خواهم
روزی دگر می خواهم
روزی روشن بدون تاریکی
بدون ترس, بال گرفتن می خواهم
تا فریاد آزادی سردهم

(ڕۆژین)

 

[ڕۆژین]

(بنگر مرا)

بی وفا
روی برنگردان,بنگر مرا
فریاد می زند قلبم,نامت را
خدایا,
بازگردان شبی او را
نامه ای برایت,روی گل نوشتم
شعری برایت,در گوش باد سرودم
از عشقم برایت,به آب نجوا کردم
بـ..وسـ..ـه ای برایت,بر عطر گل یاس فرستادم
نه نامه خواندی,
نه شعر شنیدی,
نه از عشق چیزی فهمیدی
و نه بـ..وسـ..ـه ام از عطرش گرفتی
بی وفا,
روی برنگردان,دمی بنگر مرا

(روژین)

 

[ڕۆژین]

(من و تو و دگری)

بیا ای سنگ صبور
همی گوش شنوا خواهد این بی نوا
تو که میدانی پا گذاشتم بر غرور
شب هایم با خیال او می شد سر
بود در یادم همه روز را
عیان نشد این راز هرگز
او مرا عاشق خود ندید
او مرا دلداده دیگری بدید
دیده من هم همچو او,
دلداده به دیگری بدید او را
چه بزمی شد در این دنیا
من و تو و دگری
همه عاشق دگری
دگری عاشق چه کسی؟
چه کسی در حق ما کرد این بی رحمی؟
که کس ندارد یار و همدمی!

(روژین)

 

[ڕۆژین]

هر شب از پنجره به ماه می نگرم.
آخر به او سپرده ام اگر تو را دید،
خبر عشقم را به تو ای دیده چشمانم،برساند!
(روژین)

 

[ڕۆژین]

ستاره کم جان آسمانم، در حسرت روی تو می سوخت ای مه تابان.
بی خبر از اینکه آسمان پر از ستاره و
ماه من یکی ست!

(روژین)

 

[ڕۆژین]

این روزها نمیدانم چرا تا نگاهم به جای جای حضورت در خانه ام می خورد،
اشکی از چشمم روان می شود؟!
بچه اند دیگر،بی قراری می کنند!

(روژین)

 

[ڕۆژین]

از تیر و شمشیر دشمنان بسیار خورده ام.
ولی ای جان جان،
شمشیر نگاهت،
نفسم را برید!
جنگجویی به مثال تو هرگز ندیده بُدَم!

(روژین)

 

[ڕۆژین]

عمری؛
از این ستاره به آن ستاره پریدم
نه تو را دیدم نه به ماهم رسیدم
از این رفتن و نرسیدن ها؛
جز خستگی؛
هیچ ندارم
در امید وصالت؛
تمام جهان را قدم می زنم!

(روژین)