دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته چشم‌های تار | فاطمه صفارزاده کاربر انجمن نگاه دانلود

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
به نام پروردگار پاکی

«غمی نیست»
به پاکی قلبت،
به سرخی خونت،
به آخرین نفست، قسم!
تو را دوست دارم؛ حتی بعد از مرگت.
از روی خاک به زیرخاک صدا می‌رسد. می‌آیم، صحبت می‌کنم، می‌روم.
غمی نیست که لبت به سخن گشوده نمی‌شود.
غمی نیست که چشمت به چشمم دوخته نمی‌شود.
غمی نیست که فاصله‌ی ما یک دنیا است؛
تو بهشت و من، اینجا.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام ایزد اعماق هستی

    «در همه جا‌ی این جهان»
    در ژرف دریا،
    در عمق آسمان.
    در روی کشتی،
    در زیر باران.
    در شهر قصه،
    در چشمه ساران.
    در کوی و کوچه،
    در جنگ و میدان.
    با خدا سخن می‌گویم،
    ای نامدارن!


    اللهم عجل لولیک الفرج
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام کردگار قلم

    «تسلیت»
    آهنگ می‌خوانم؛ از همان آهنگ‌هایی که سوز دارد.‌ می‌گریم، وقتی که می‌خوانم. متن آهنگ من این است:
    دوستت دارم؛ ولی تسلیت
    من زیر خاکم وَ تو رو، تسلیت
    انگار این غم تمامی ندارد.
    دگر جسمی ندارم عزیزم، تسلیت
    خاطره‌هایمان را یادت هست.
    لبخند نمی‌توانم بزنم، تسلیت
    از زندگی ناامید نشو
    وقتی تک‌به‌تک به تو گفتند، تسلیت
    آیه‌ی یأس خواندن لیاقت می‌خواهد.
    تو لایق نباش. فقط می‌گویم تسلیت
    رؤیای با هم بودنمان هنوز یک رؤیاست.
    حرف‌هایم تمام شد، حرفی ندارم به جز تسلیت.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام بهترین نوازنده‌ی پیانوی خوشبختی

    «باید نوشت یا نه؟»
    از سرنوشت باید نوشت.
    آن‌چه رفت و
    آن‌چه خواهد آمد را نوشت.
    آن‌چه هست را هیچ‌کس قدر نداند؛
    پس چرا باید نوشت؟
    هیچ‌کس در حال زنده نیست.
    زنده‌بودن در هم‌اکنون سخت نیست.
    فقط باید قلم را کنار گذاشت و ننوشت.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خالق جهانی که سیاهی‌اش بیش از سفیدی‌اش است.

    «هر کجا می‌نگرم»
    هر کجا می‌نگرم، ساختمانی بیش نیست.
    نه گلی، نه نهالی، نه هیچ‌چیز.
    فقط خانه‌هایی که به فلک سر کشیده‌اند و بس!
    ***
    هرکجا می‌نگرم، سیاهی بیش نیست.
    نه سفیدی، نه پاکی، نه هیچ‌چیز.
    فقط آدمانی با دل‌های سیاهند و بس!
    ***
    هرکجا می‌نگرم، چارپایی بیش نیست.
    نه انسانی، نه انسانیتی، نه هیچ‌چیز.
    فقط خشم و غرور در جهانند و بس!
    ***
    هرکجا می‌نگرم، در قلب هیچ‌کس، او نیست.
    نه خدایی، نه معبودی، نه هیچ چیز.
    فقط بت‌پرستانی که خودخواهند و بس!


    اللهم عجل لولیک الفرج
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خالق پدری که همیشه نان می‌دهد.

    «آقاجان»
    آقاجان!
    جانم به قربانت.
    دستم به دامانت.
    مرا از این مخمصه برهان.
    مرا از چشم وسوسه‌ها پنهان کن.
    آخَر من می‌ترسم وقتی به خودم بیایم،
    در حال شنا، در استخر گـ ـناه باشم
    و به ناگه غرق شوم.
    تو که‌ می‌دانی. من شنا را نیاموختم.
    تو غریق نجاتی. مگر نه؟
    پس مرا از این آب گـ ـناه‌آلود نجات بده.
    آقاجان!
    لازم نیست که من بین سیصدوسیزده‌نفر باشم.
    فقط...
    یعنی خب من هم دلم می‌خواهد که حداقل بین بهشتیان باشم.
    تو مرا هدایت کنی، از هر طرف که بروم راه بهشت همان‌جاست.
    آقاجان!
    تو تنها نجات‌دهنده‌ی این جهانی.
    تا نجات این دنیا توسط تو معلوم نیست که من زنده باشم یا نه.
    تو مرا هدایت بفرما.
    فرمایشت به روی چشمانم.
    تو فقط هدایتم کن.


    اللهم عجل لولیک الفرج
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام کردگار عالم

    «عشق مثل»
    عشق،
    مثل سبزی چمن.
    مثل آبی آسمان.
    مثل رنگ خون، زیباست.
    عشق،
    مثل زیبایی تو.
    مثل عاشقی من.
    مثل انتظار مجنون، زیباست.
    عشق،
    مثل پاکی‌ قلب‌ها.
    مثل آخرین نفس‌ها.
    مثل رؤیای ما‌ها، زیباست.


    اللهم عجل لولیک الفرج
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام کردگار هفت افلاک

    «لیلی و مجنون»
    لیلی همیشه لیلی‌ست.
    شیرین نیز همین‌طور.
    اما بالاخره آن روز خواهد آمد.
    روزی که مجنون سر به بیابان نگذارد و
    فرهاد کوه نکند.
    هیچ عشقی پایدار نیست!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدایی که لیل آفرید

    «گفت‌وگویی با آسمان شب»
    آسمانِ شب!
    می‌شود یک‌‌بار مرا به عمیق‌ترین قسمت خودت ببری؟
    به آنجا که ستارگان چشمک می‌زنند.
    به آنجا که مهتاب نقاشی می‌کند.
    می‌خواهم یک‌‌بار هم که شده، با ستاره‌ها، با ماه،
    از نزدیک گفت‌وگو کنم.
    دردهای دلم را بازگو کنم.
    و آن‌قدر اشک بریزم که مردم فکر کنند باران می‌بارد.
    می‌خواهم یک‌بار هم که شده، از بالا مردم شهر را ببینم.
    همان‌طور که ماه و ستاره‌ها می‌بینند.
    می‌خواهم بدانم چه حسی مرا در برمی‌گیرد.
    می‌دانی؟
    شاید هم من اصلاً نباید بیایم.
    آسمان شب جای پاک‌ترین‌هاست.
    من نمی‌آیم؛
    یعنی نمی‌توانم بیایم.

    پاکی با من خیلی وقت است که آشتی نکرده.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خالق و مالک ثروت و عشق

    «درددل»
    نمی‌دانم چندساله‌ بودم. حدوداً نه یا ده‌ساله که بابام ورشکسته شدند. کلاهبرداری کرده بود. آن‌ هم چه‌کسی؟ بهترین دوست پدرم.
    نه که بگویم از عمارت رفتیم لانه‌ی‌مرغ، نه؛ اما هرچه که بود، به پدرم بد ضربه‌ای زد. خــ ـیانـت دوست و رفتن پول.
    پولی که نزدیک به یک میلیارد بود. بد ضربه زد. به همه بد ضربه زد. به منی که پیرشدن زودرس پدرم را می‌دیدم.
    کوچک بودم؛ اما نه نفهم! می‌فهمیدم. تمام حرف‌ها را می‌فهمیدم.
    از آن روز به بعد لعن و نفرین‌های پدرم شروع شد.
    فامیلش را می‌گویم. آبروی کسی هم نمی‌رود؛ چون تنها رحیم‌زاده‌ی این دنیا که او نیست. رحیم‌زاده‌ای که نه رحم داشت و نه مهربان بود.
    به خدا قسم که من هم توی دلم خیلی لعن و نفرین کردم؛ اما دیگر گذاشتمش کنار.
    کیفرش با خدا.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,526
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا