دلنوشته کاربران مجموعه دلنوشته چونین گفت نسترن | دینه دار کاربر انجمن نگاه دانلود

دینه دار

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/30
ارسالی ها
1,555
امتیاز واکنش
29,224
امتیاز
806
مادرم ، زمانی که مردمم توانایی خرید میوه ندارند ، برای بار سوم لیمو می خرد تا دانه اش را جدا کند و بکارد.
و من یک گوشه می نشینم و به این فکر می کنم که چقدر پولدار بودیم و نمی دانستم.
عجیب حس پولدارهای کثیف را دارم .. عجیب.

7 / 12 / 95
 
  • پیشنهادات
  • دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    نجات از کاباره!

    تا قبل از سال 57 ، فیلم های ناجور تو سینماها پخش می شد و مردم تحت تاثیر اونا قرار می گرفتن.
    یکی فردین می شد و یکی عهدیه. یکی بهروز وثوقی می شد و یکی آسیه.
    همه هم سعی می کردن قهرمان باشن.
    دخترا رو از کاباره نجات بدن. بهشون امنیت بدن .. آرامش بدن ..
    دریغ از این که بلد نبودن بعد ازدواج با زنشون چطوری رفتار کنن.
    توی اون فیلم ها خشونت زیاد بود. گرچه عشق و محبت هم بود. اما پدر خانواده خیلی راحت تو گوش دخترش می کوبید.
    به همین دلیل بود که یه مرد به خودش جرئت می داد تو گوش خانمش بزنه.

    به این فکر می کنم که مردها فکر نمی کردن وقتی زنشونو می زنن ، ممکنه کسی مثل بهروز وثوقی بیاد و زنشونو نجات بده؟
    خودم جواب خودمو می دم ... نه . چنین فکری نمی کردن. چون می دونستن بهروز و فردین اونقدری غیرت دارن که حتی به زن شوهردار فکر نکنن. چه برسه نجاتش!
    اونا فقط ناجی دخترای بیچاره بودن.
    وقتی دختر ازدواج می کرد دیگه می رفت برای خودش.

    این بود وضع اون دوران و تاثیرات فیلم های ... !
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    فقط دو ساعت جین ایر بودم!

    تاثیرات رمان های این پنج - شش سال اخیر که اکثر خوانندگانشون هم دخترای 11 سال به بالا بودن
    شباهت کمی به فیلم های قبل انقلاب نداره.
    من خودم رمان می خوندم. یه هفته دوست داشتم شبیه ترسا باشم و شوهرم آرتان باشه.
    یه هفته توسکا باشم و شوهرم آرشاویر
    یه هفته ویولت و شوهرم آراد
    یه هفته ....

    ولی نمی دونم چرا فقط دوساعت دلم می خواست جین ایر باشم و شوهرم آقای روچستر!

    تاثیرات این رمان های اینترنتی خیلی ناجوره /:
    مثل یه قرص خواب فیل رو از خواب می اندازه! ( قبول دارم اینو اغراق کردم. )

    ولی اینا مغز منو از کار می انداختن. توانایی نوشتن رو ازم می گرفتن و ذهنمو هر لحظه به خودشون منحرف می کردن.
    مخصوصا اگه صحنه دار می بودن.

    دوست دارم برم از این نویسنده ها بابت خلق چنین صحنه هایی شکایت کنم. دفاع از روح و روانم حق منه.
    اما نه ..
    اونا به من یاد دادن که این شکلی ننویسم. ادب از که آموختی؟ از بقالی سر کوچه :/ ( اینو گفتم فضا عوض شه )

    فقط می خوام بگم این رمان ها ذهن دخترایی مثل من رو بازیچه می کنه. حالا خوبه من معتاد نشدم.
    ولی بقیه که معتادن چی؟
    شوهرشونو اینجوری تصور می کنن.
    چون بابای پولدار ندارن قهر می کنن.
    با پسرا راحتن و این باعث خیلی چیزها می شه ..

    برای پسزا تاثیری نداره؟ نمی دونم. من که پسر نیستم. فقط پسر های محترم ، خواهش می کنم از اون شخصیت رمان که خانمش رو می زنه
    و می کوبونه به در و دیوار و لیچار بارش می کنه و بعد میره نازشو می کشه نباشین.
    نمی دونم می خواین چیکار کنین .. اما هر چی هست " مرد " باشین. این مهمه!

    حرف آخرم اینِ که نمیشه نسل این رمان هارو زد. نمی شه نوشتنشونو غدغا کرد. چون متقاضی داره.
    چون عده ای هستن که این رمان هارو می خوان.
    مسئله ساده عرضه و تقاضا!
    اما میشه کم کم کمرنگشون کرد. میشه جایگزینشون کرد. که اینم نیازمند سال ها تلاش و زمانِ.
    مثل هر انقلابی!
    ممنون از نگاه دانلود بابت تلاش بی وقفه اش برای این کار.
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    زیادی

    وقتی زیادی جوراب می پوشم ، انگشتان پایم زخم می شوند.

    وقتی زیادی آب می نوشم ، شکمم آن جوری می شود.
    وقتی زیادی درگیر مسئله ای می شوم ، گندمالی می شود.
    وقتی زیادی فکر می کنم ، از واقعیتی که دارد اتفاق میفتد غافل می شوم.
    وقتی زیادی تلاش می کنم ، هدف از یادم می رود.
    این " زیادی " ها کار دستم می دهند.
    باید زیادی " زیادی " ها را تکرار نکنم.


    وقتی زیادی زیادی ها را تکرار نکنم ...

    8 / 12 / 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    من یه منِ تازه ام

    من تجربه کردم .. هم مهربونی ودلسوز و همدرد بودن رو

    و هم خودخواهی و خودرایی و جاه طلبی رو

    مدتی بود که برای خوشحالی اطرافیان جونمم می دادم

    و حالا می خوام بقیه جونشونو بدن تا فقط به بستینم برسم.

    تا ماه پیش ، به خاطر کمک به کسی که بودنش روانمو اذیت می کرد ، خانواده امو از دست دادم.

    و حالا به آغـ*ـوش خانواده چنگ زدم و هر کی غیر اونارو غریبه می دونم و رو صورتشون چنگ می کشم.

    تا همین دو هفته اخیر ، برای این که بتونم یه دوست رو درک کنم تا راهنماییش کنم ، رفتم تو همون راه و به خطر افتادم.

    اما حالا اگه همون دوست بمیره هم برام مهم نیست.

    من قبلا به عنوان همدردی برای کسی که حتی ندیده بودمش اشک می ریختم

    اما حالا ؛ چون اون فرد سزاوار غمگین شدنه دوست دارم گریه کنم ..

    اما منطقم دستور می ده صورتمو به خاطرش خراب نکنم. پف زیر چشم تا مدت ها می مونه.

    در این بین ، فقط یه چیز هست که بعد اون اتفاق تغییر نکرده

    به یه نفر قول دادم فراموشش نکنم .. متاسفانه آدم خوش قولی ام. حتی این منِ جدید هم سرش بره قولش نمی ره.

    8 / 12 / 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    رز و نسترن و نسی!

    تنها یک واژه عربی را دوست دارم. واژه نسی .. که مرا به آن صدا می کنند اما معنی اش را نمی دانند.
    معنی این واژه در زبان عربی فراموش کردن است .. شخص فراموش شده است .. شخصی که فراموشکار است.

    همیشه نام هایی که به شخصیت افراد می آمدند را دوست داشتم.
    نسترن نام گلی است که تعداد برگ هایش کمتر از گل رز است و آدم ها آن را در حد رز زیبا نمی دانند.
    متاسفانه فقط چهره من مانند نسترن است.

    اما من نسترن را زیبا تر از رز می پندارم. تعداد گلبرگ هایش از رز کمتر است و مانند او اینقدر مورد توجه نیست.
    بوی خوشی دارد اما به خاطرش چیده نمی شود. نسترن گلبرگ های ضعیفی دارد. با یه باد شدید گلبرگ هایش از بین می روند و میفتند.
    اما این نسترن است که حتی وقتی زیبا نیست ، مردانه بر جایش می ایستد و آن را به کسی نمی دهد.

    9 / 12 / 95
     

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    اگه ثروتمند بشم آدم نیکی خواهم موند

    می گن خدا به بعضی از آدما فقر و بدبختی می ده تا بشناستشون که از یاد خدا غافل می شن؟ یا یه آدم دیگه می شن؟

    بعضی از آدمای دیگه رو برای آزمایش ، ثروتمند می کنه تا ببینه آیا ذکر خدا از یادشون نمی ره و انفاق می کنن یا برعکس.

    خدایا ، این راهی که برای آزمایش بنده هات در نظر گرفتی رو قبول دارم.

    فقط خواستم بگم بی انصاف نباش و من رو تو دسته دوم قرار بده.

    از فقر بیزارم و معلوم نیست به خاطر پول دست به چه چیزهایی بزنم .. اما اگه ثروتمند بشم مطمئن باش آدم نیکی خواهم بود.

    خدایا .. معذرت می خوام بابت حرفم. هرکاری دوست داری بکن فقط هوامو داشته باش.

    9 / 12 / 95
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    منظورمو که می فهمی؟!

    تمایل شدیدی به مرد بودن دارم. شاید بگی یه حس زود گذره اما نیست.
    چند وقتیِ که به مرد بودن فکر می کنم. چون می خوام دلیل محکمی برای دیگه گریه نکردنم داشته باشم.
    همون دلیل معروفِ مرد که گریه نمی کنه.

    سخته .. سخته که عوض بشی اما این عوض شدن اونقدر ناگهانی باشه که نتونی باهاش کنار بیای.

    برای همین مجبور بشی به کاش های غیرممکن متوصل شی تا بتونی یه دلیل محکم برای عادتی که قبلا داشتی و حالا مجبور به ترکش شدی بیاری.

    منظورمو که می فهمی!!؟


    9 / 12 / 95
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    همه مجبور به درک من نیستن

    چند تا از اصلی ترین چیزهارو برام نام برد و با تنفر و ترحم گفت :

    - تو به هیچ کدومشون اعتقاد نداری.

    می خواستم براش از اعتقاداتم به خدا بگم اما نگفتم. اگه افکار من پوسیده اس ، حداقل کاری که می تونم بکنم اینِ که اونو برای خودم نگه دارم.
    البته اگه پوسیده اس. گرچه ، همه موظف نیستن من و عقایدم رو درک کنن. لبخند زدم و همین طور نگاهش کردم. به لحنش تمسخر هم اضافه کرد :

    - پس تو به چی اعتقاد داری؟

    صدای خوردن زنگ آخر نجاتم داد. خداروشکر که یاد گرفتم چیکار کنم احساس حقارت بهم دست نده.

    11 / 12 / 95
     
    آخرین ویرایش:

    دینه دار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    1,555
    امتیاز واکنش
    29,224
    امتیاز
    806
    نقاب

    از تیرماهی ها خوشم نمیاد. البته نه همشون. فقط یه سری اخلاقیاتشون.
    وگرنه خیلی هم آدمای باحالی هستن. ولی با خیلی از رفتارها و ویژگی هاشون کنار نمیام.
    حالا بماند که خواهر و پدر و پسرهای فامیل در همین ماه عزیز دیده به جهان گشودند!

    نمی دونم قصدم از نوشتن این چی بود. شاید به خاطر چیزی بود که از این مسئله یاد گرفتم.
    اگه ما از کسی خوشمون نمیاد ، لازم نیست داد بزنیم و اعلام کنیم که باهاش مشکل داریم.
    من گاهی حتی نمی تونم خواهرمو تحمل کنم. به ناچار لبخندی بی معنی می زنم و ازش دور می شم.
    این نقابی که روی صورتمون می ذاریم ، باعث میشه چند ساعت دیگه ساعت خوشی رو با همونی که ازش خوشمون نمیومد بگذرونیم.
    لازم نیست انزجار و خشم و تنفرمون رو نشون بدیم ، یا با زدن یه نقاب مشکلو حل و فراموشش کنیم ، یا نقشه های شوممون رو علیه اون ؛ در خفا به اتمام برسونیم.

    11 / 12 / 95
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    35
    بازدیدها
    1,530
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا