دلنوشته کاربران مجموعه دل‌نوشته «شــــیار» | PARLA کاربر انجمن نگاه دانلود

[*PArlA]

تا امروز هر چه می‌گفتم عاشقانه بود.
از امروز دیگر صادقانه است.
عاشقانه دوستت دارم.
*پاری*​

 

[*PArlA]

در تمام حرف‌هایم، کلمه‌ی «دیروز» خودنمایی می‌کند.
می‌پرسی چرا؟
من،
فردایی ندارم
که برایش امید داشته باشم.
*پاری*​

 

[*PArlA]

- یه سوال بپرسم؟
- بپرس...
-اوممم...چرا چشمات همیشه سرده؟...انگار خالیه...از هر چیزی!
- می‌خوای بدونی؟
- خب معلومه...
- باشه...میگم...چشم فقط تا حدی گنجایش حس درونی رو داره...از یه محدوده که گذشت...دیگه تو چشم جا نمیشه!...می‌ریزه رو روح و روانت...برای فهمیدن دلیل...باید بری سراغ روانکاوی...!
(دیالوگ رمانم)
*پاری*​

 

[*PArlA]

یادم میاد به اون روزا، که پر بودم از غصه و درد
نگاهش، کلامش...که بود تلخ و سرد
با خودم گفتم چرا؟ به عقب... نگاه نکرد؟
*پاری*​

 

[*PArlA]

مانند شیشه شکستنم آسان بود.
از امروز دیگر به من نزدیک نشو...
حالا شکسته‌هایم
زخمی‌ات می‌کنند!
*پاری*​

 

[*PArlA]

به همه گفته‌ام عاشق نیستم
عشق دیگر چیست؟
معنا می‌دهد؟
.
.
.
اما آنها چه می‌دانند...
دیوانه‌ی کسی بودن یعنی چه؟
*پاری*​

 

[*PArlA]

همه می‌گویند سکوت خوب است!
درست می‌گویند،
خوب است!
اما...
بعضی وقت‌ها
بغض
خوب‌تر است!
هم خودش را می‌شکند
هم تو را...
هم سکوتت را!
*پاری*​

 

[*PArlA]

در انتهایی‌ترین نقطه‌ی زندگی هستم!
شروعم تویی!
*پاری*​

 

[*PArlA]

انگار زلزله آمده است،
همه چیز می‌لرزد!
دستانم
زانوانم
مردمک‌هایم
لب‌هایم؛
اما
تو تنها ثابت جهان هستی!
*پاری*​

 

[*PArlA]

عاشقی به تعداد دفعات گفتن نیست
حسی است که باید بی‌کلام هم حس شود!
*پاری*​