*SAmirA
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2016/01/09
- ارسالی ها
- 30,107
- امتیاز واکنش
- 64,738
- امتیاز
- 1,304
داستانهای علمی-تخیلی پر از ماجراهایی است که در آن روباتها کنترل جهان را به دست گرفته و انسانها را به عنوان بـرده به خدمت گرفتهاند؛ اما تجربهی Neil Harbisson نشان میدهد که لازم نیست وضعیت همیشه به این روال باشد و میتوانیم از مظاهر تکنولوژی برای گسترش درک و تواناییهایمان استفاده کنیم و همچنان روباتها را تحت کنترل داشته باشیم.
نیل هاربیسون به طور مادرزادی کوررنگ است و جهان را تنها با رنگهای سیاه، سفید و خاکستری میبیند. البته حذف شدن رنگها هم مزایای خاص خود را دارد و او را قادر میکند اشکال را فارغ از رنگهایشان بهتر به خاطر بسپرد. با این وجود او هرگز از تلاش خود برای درک رنگها دست نکشید: «حتی اگر رنگها را نبینی باز هم نمیتوان وجود و نقششان در زندگی روزمره را نادیده گرفت، فضای سبز، شکر قهوهای و چیزهایی مانند آن تنها نمونههایی از اشارههای ناخودآگاه به رنگها در طول روز هستند». او در سال ۲۰۰۳ همکاری خود با یک متخصص سایبرنتیک به نام Adam Montandon آغاز کرد تا راهی برای دیدن رنگها از طریق صدا بیابد. آنها در نهایت موفق شدند به راه حلی دایمی دست یابند: وارد کردن یک آنتن متصل به اینترنت به جمجمهی نیل که به او توانایی شنیدن فرکانس رنگها را میدهد و حالا او میتواند رنگها را از طریق «ارتعاشات» درک کند.
همهی دنیای اطراف او نُت و صدایی دارد، همهی غذاها صدای مخصوص به خودشان را دارند و خرید کردن در سوپرمارکت مانند رفتن به یک کنسرت است؛ او میگوید قفسههای مواد شوینده و بهداشتی معمولاً بهترین صداها را دارند و حتی انسانها را نیز میتوان به این شیوهی موسیقایی درک کرد. او با استفاده از این آنتن نه تنها میتواند آزمونهای کوررنگی را با موفقیت پشتسر بگذارد بلکه طیفهایی مانند فرابنفش و فروسرخ را که انسانها قادر به درک آنها نیستند نیز تشخیص میدهد. مثلاً او بیشتر وقتها وقتی به بانکی وارد میشود میتواند به راحتی تشخیص دهد که آیا زنگهای خطر روشن هستند یا نه!
نکتهی عجیب اینجاست که اضافه کردن این حسگر الکترونیکی موجب نمیشود هاربیسون حس کند به یک ماشین تبدیل شده است و میگوید حالا خود را به دیگر گونههای جانوری مانند حشراتی که روی سرشان آنتن دارند نزدیکتر میبیند و معتقد است انسانها میتوانند از تکنولوژی برای گسترش درک و دیدشان استفاده کنند. او نه تنها با استفاده از این آنتن میتواند رنگهای زمینی را درک کند، بلکه آن را به ایستگاه فضایی بینالمللی نیز متصل کرده و در حال بررسی رنگهای فضا نیز هست.
البته داشتن یک عضو اینترنتی در بدن، خطرهایی را نیز با خود به همراه دارد و هاربیسون حتی یک بار هک هم شده است و فردی پیامهای ناخواستهای را به آنتن او فرستاده! اما با این وجود او همچنان معتقد است امکاناتی که تکنولوژی در اختیارش قرار داده ارزش تمام این خطرات و آزارهای احتمالی را دارد و اینترنت را به عنوان حس ششم خود معرفی میکند و معتقد است ترکیب مغز انسانی با تکنولوژی موجب غالب شدن تکنولوژی بر ما نخواهد شد و تنها تواناییهای طبیعی مغزمان را تقویت خواهد کرد.
نیل هاربیسون به طور مادرزادی کوررنگ است و جهان را تنها با رنگهای سیاه، سفید و خاکستری میبیند. البته حذف شدن رنگها هم مزایای خاص خود را دارد و او را قادر میکند اشکال را فارغ از رنگهایشان بهتر به خاطر بسپرد. با این وجود او هرگز از تلاش خود برای درک رنگها دست نکشید: «حتی اگر رنگها را نبینی باز هم نمیتوان وجود و نقششان در زندگی روزمره را نادیده گرفت، فضای سبز، شکر قهوهای و چیزهایی مانند آن تنها نمونههایی از اشارههای ناخودآگاه به رنگها در طول روز هستند». او در سال ۲۰۰۳ همکاری خود با یک متخصص سایبرنتیک به نام Adam Montandon آغاز کرد تا راهی برای دیدن رنگها از طریق صدا بیابد. آنها در نهایت موفق شدند به راه حلی دایمی دست یابند: وارد کردن یک آنتن متصل به اینترنت به جمجمهی نیل که به او توانایی شنیدن فرکانس رنگها را میدهد و حالا او میتواند رنگها را از طریق «ارتعاشات» درک کند.
همهی دنیای اطراف او نُت و صدایی دارد، همهی غذاها صدای مخصوص به خودشان را دارند و خرید کردن در سوپرمارکت مانند رفتن به یک کنسرت است؛ او میگوید قفسههای مواد شوینده و بهداشتی معمولاً بهترین صداها را دارند و حتی انسانها را نیز میتوان به این شیوهی موسیقایی درک کرد. او با استفاده از این آنتن نه تنها میتواند آزمونهای کوررنگی را با موفقیت پشتسر بگذارد بلکه طیفهایی مانند فرابنفش و فروسرخ را که انسانها قادر به درک آنها نیستند نیز تشخیص میدهد. مثلاً او بیشتر وقتها وقتی به بانکی وارد میشود میتواند به راحتی تشخیص دهد که آیا زنگهای خطر روشن هستند یا نه!
نکتهی عجیب اینجاست که اضافه کردن این حسگر الکترونیکی موجب نمیشود هاربیسون حس کند به یک ماشین تبدیل شده است و میگوید حالا خود را به دیگر گونههای جانوری مانند حشراتی که روی سرشان آنتن دارند نزدیکتر میبیند و معتقد است انسانها میتوانند از تکنولوژی برای گسترش درک و دیدشان استفاده کنند. او نه تنها با استفاده از این آنتن میتواند رنگهای زمینی را درک کند، بلکه آن را به ایستگاه فضایی بینالمللی نیز متصل کرده و در حال بررسی رنگهای فضا نیز هست.
البته داشتن یک عضو اینترنتی در بدن، خطرهایی را نیز با خود به همراه دارد و هاربیسون حتی یک بار هک هم شده است و فردی پیامهای ناخواستهای را به آنتن او فرستاده! اما با این وجود او همچنان معتقد است امکاناتی که تکنولوژی در اختیارش قرار داده ارزش تمام این خطرات و آزارهای احتمالی را دارد و اینترنت را به عنوان حس ششم خود معرفی میکند و معتقد است ترکیب مغز انسانی با تکنولوژی موجب غالب شدن تکنولوژی بر ما نخواهد شد و تنها تواناییهای طبیعی مغزمان را تقویت خواهد کرد.
