اجتماعی مطالبی در مورد حقوق زنان در اسلام

  • شروع کننده موضوع *SAmirA
  • بازدیدها 262
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*SAmirA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/09
ارسالی ها
30,107
امتیاز واکنش
64,738
امتیاز
1,304
در نزد برخیها علیالخصوص خانمهای جامعه، این سؤال وجود دارد که چرا در اسلام به مرد حق زدن همسرش را داده؟! همچنین در بحث برتری مرد بر زن نیز سؤال است.
برای پاسخ به این سؤال اول آیهای که در این خصوص است را میآوریم سپس روی آیه بحث میکنیم:


«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبیراً؛ مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى‏کنند. پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان‏] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ مى‏کنند. و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید [نخست‏] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه‏ها از ایشان دورى کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید؛ پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهى [براى سرزنش‏] مجویید، که خدا والاى بزرگ است.» (سورهٔ نساء، آیهٔ ۳۴)

برخی ها از این آیه برتری مطلق مرد بر زن را فهمیدهاند. در حالی که اینچنین نیست.


این آیه اوّلاً مربوط است به زن و شوهر نه مطلق زن و مرد. و ثانیاً صرفاً بیان می کند که مرد خانوده اغلب دارای ویژگی های خاصّی است مثل قدرت بدنی بالا، کلّی بینی، متعادل بودن احساسات و عواطف، صبورتر بودن در حوادث ناگوار، داشتن حسّ غیرت و ... که او را مناسبتر می کند برای ریاست بر خانواده. لذا فضل مطرح در آیه، این گونه ویژگی هاست نه فضائل انسانی. چرا که قرآن کریم در آیات متعدّد متذکّر شده که مرد و زن بودن دخلی در برتری های انسانی ندارد. برتری انسانی در گرو عمل اختیاری خود شخص میباشد. لذا چه بسا زنی که مقرّب خداست و چه بسا مردی که ملعون درگاه اوست. خداوند متعال می فرماید:


«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ هر کس کار شایسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد.» (سورهٔ النحل، آیهٔ ۹۷)

و می فرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر؛ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ همانا خداوند علیم و خبیر است» (سورهٔ الحجرات، آیهٔ ۱۳)


آیا خانواده رئیس می خواهد؟

برخی افراد نادان و شاید هم مغرض، تحت تأثیر افکار نشأت گرفته از غرب، به بهانه ی دفاع از حقوق زن، مدام شعار می دهند که چرا باید مردها فرمانده خانواده باشند؟

البته نمی گویند زنها فرمانده باشند، بلکه می گویند خانواده فرمانده نمیخواهد. اینها یا حقیقتاً جاهلند یا میخواهند سیستم منسجم خانواده را در بلاد اسلامی تخریب نمایند؛ و ما را هم به همان بلایی گرفتار کنند که خود غربی ها گرفتارش شدهاند.

عقلاً شکّ نیست که هر زندگی جمعی —چه کوچک و چه بزرگ— محتاج یک مسئول و ناظم است تا قوام آن جمع را حفظ نماید؛ و الّا آن جمع دچار هرج و مرج خواهد شد. قرآن کریم صحبت از رئیس نکرده؛ بلکه مرد را قوّام زن نامیده؛ و قوّام یعنی بسیار قیام کننده و به معنی کسی که مسئول نظم و انسجام بخشی به آن زندگی جمعی است. قرآن کریم از چنین مسئولی تعبیر می کند به قوّام و مرد خانواده را به عنوان قوّام آن خانواده معرّقی نموده می فرماید:

«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ». مرد قوّام زن است یعنی مدام قیام میکند برای رسیدگی به امور همسرش. مدرسه مدیر و ناظم میخواهد تا قیام کنند برای امور مدرسه؛ کلاس معلّم و مبصر می خواهد تا قیام کنند برای امور کلاس؛ شهر، شهردار و فرماندار میخواهد تا قیام کنند برای امور شهر. استان، استاندار میخواهد تا قیام کند برای امور استان؛ و مملکت رهبر و رئیس جمهور و وزیر میخواهد تا قیام کنند برای امور کشور. خانواده هم جامعهای است بسیار مهمّ و اساسی، که در حقیقت پایهٔ بافتهای سازندهٔ جامعه میباشد. لذا آن هم بدون وجود قوّام، از هم میپاشد و دچار هرج و مرج می شود.



لذا اگر قوّم را به معنی سر پرست میگیرند از آن جهت است که سرپرست همواره باید برپا و آمادهٔ کار و خدمت باشد. سرپرست، یعنی آنکه بر بالای سر کسانی ایستاده تا پرستاری آنها را بکند. لذا این واژهها در اصل، دلالت بر مسئولیّت بیشتر فرد میکنند،

نه بر برتری حقیقی او. امّا از منظر روانشناختی باید با این گونه افراد به نحوی برخورد شود که خود را نوکر ندانند. وقتی در کلاس درس می خواهند نوکر کلاس انتخاب کنند که مثلاً تخته را پاک کند و گچ بیاورد و کلاس را منظم نگه دارد و ...، نمی گویند که کی می خواهد نوکر کلاس شود،

بلکه میگویند: کی میخواهد مبصر کلاس شود؛ در حالی که مبصر کاری غیر از نوکری نمیکند. امّا اگر بگویند کی میخواهد نوکر کلاس شود، هیچکدام از شاگردان دست بلند نمیکند، ولی وقتی میگویند کی میخواهد مبصر کلاس شود، همه دست بلند میکند. قوّام خانواده نیز در حقیقت نوکر خانواده است؛ یعنی کسی که باید خرج خانه را درآورد، امنیّت خانه را حفظ کند، منازعات افراد خانواده را حلّ و فصل نماید و ...؛

امّا خداوند حکیم به جای نوکر خانواده لفظ قوّام را به کار برد تا مردها از زیر این مسئولیّت شانه خالی نکنند.

شکّ نیست که فرزندان نمی توانند قوّام خانواده باشند. لذا امر دایر است بین قوّام بودن دو نفر، یعنی پدر و مادر خانواده؛ که خداوند متعال این مسئولیّت را بر گردن مرد نهاده تا برای رفع نیازهای همسر و فرزندانش قوّام (بسیار قیام کننده) باشد؛ چرا که شرائط بدنی و روانی لازم برای این مسئولیّت در او بیشتر است. کما اینکه خداوند متعال، امر تربیت فرزندان را هم بر گردن زن نهاده است. چرا که او نیز در این امر برتری هایی بر مرد دارد، که او را مناسب این مسئولیّت فوق العاده مهمّ میکند.
چرا زن و مرد باهم خانواده را اداره نکنند؟


شکّ نیست که زن و مرد باهم زندگی را اداره می کنند. امّا صحبت سر این است که وقتی زن و مرد به یک تصمیم مشترک نرسیدند، حرف آخر را چه کسی باید بزند؟ چون بالاخره جایی که زن و مرد اختلاف نظر دارند، باید حرف یکی به اجرا گذاشته شود. اگر کسی مدّعی است که حرف زن باید به اجرا درآید، حجّتش چیست؟ و اگر کسی مدّعی است که حرف مرد باید به اجرا درآید، باز حجّتش چیست؟

اگر ما باشیم با این فهم ناقص بشری، هیچگاه به نتیجهٔ واحد نخواهیم رسید. چون عدّه ای نظر اوّل را قبول خواهند نمود و عدّه ای هم نظر دوم را. لذا عملاً نزاع برطرف نخواهد شد. پس قضاوت را باید به خدا واگذار نمود. چرا که او حقیقت مرد و زن و حقیقت جامعه را بهتر از همه میداند؛ و خدا چنین تقسیم کار نموده که: ادارهٔ اقتصادی و سیـاس*ـی خانواده با مرد است و ادارهٔ فرهنگی و آموزشی خانوده با زن؛ و البته هر کدام برای دیگری نقش مشاور را هم دارند. لذا اساساً صحبت از برتری دادن و امثال این مزخرفات غربی نیست؛ بلکه صحبت از این است که یک خانواده چگونه اداره شود؟
 

برخی موضوعات مشابه

بالا