نقاشی معرفیـ سبک های نقاشی

- کـیـمـیا -

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/25
ارسالی ها
5,643
امتیاز واکنش
45,406
امتیاز
1,001
محل سکونت
بندر انزلی
لیست سبکها رو به ترتیب حروف الفبای انگلیسی میگذارم :

1- آبستره _اکسپرسیونیسم Abstract Expressionism

2- آرت اینفورمل Art Informel

3- باهاوس Bauhaus

4- باربیزون اسکول Barbizon school

5- باروک Baroque

6- گروه کمدن The Camden Town Group

7- کبرا Cobra

8- کانسپچوال آرت(هنر مفهومی) Conceptual Art

9- کانستراکتیویسم Constructivism

10- کوبیسم Cubism

11- دادا Dada

12- د ستیجی De Stiji

13- اکسپرسیونیسم Expressionism

14- فوویسم Fauvism

15- فوتوریسم Futurism

16- گوتیک Gothic

17- امپرسیونیسم Impressionism

18- هنر کینِتیک(متحرک) Kinetic Art

19- منریسم Mannerism

20- مینیمالیسم Minimalism

21- نابیس Nabis

22- نئو (-کلاسیسیم، -اکسپرسیونیسم، -رومانتیسیسم)
( Neo( -Classicism, -Expressionism, -Romanticism
23- آپ آرت Op Art

24- پیتورا متافیزیکا (نقاشی متافیزیکی)
(Pittura Metafisica (Metaphysical Painting
25- پاپ آرت Pop Art

26- انجمن پریرَفِلایت Pre-Raphaelite

27- رنسانس Renaissance

28- روکوکو Rococo

29- رومانتیسیسم Romanticism

30- سوررئالیسم Surrealism

31- سمبولیسم Symbolism

32- وُرتیسیسم Vorticism​
 
  • پیشنهادات
  • - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,406
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    1-آبستره - اکسپرسیونیسم (Abstract Expressionism)

    این جنبش در نقاشی امریکا و در دهه 1940 در نیویورک رواج یافت. بیشتر نقاشان این سبک، در هنگام خلق اثر پرتحرک و پرانرژی بودند، همواره از بومهای بزرگ استفاده می کردند و رنگ را به صورت ناگهانی یا با فشار روی بوم می آوردند، گاهی از قلموهای بزرگ استفاده می کردند، گاهی اوقات نیز رنگ را روی بوم می چکاندند یا حتی مستقیماً روی آن می پاشیدند. این روش بیانگرا در خلق اثر، اغلب به اندازه ی خود اثر هنری اهمیت داشت. برخی از نقاشان این سبک تلاش می کردند تا روشی آرام و معنوی را برای ایجاد اثری کاملاً انتزاعی بیابند. کلیه آثار هنرمندان این جنبش انتزاعی نبوده ( از جمله Willem De ****ing و Philip Guston ) یا اکسپرسیو نیستند ( از جمله Barnett Newman و Mark Rothko)، اما باور کلی بر این بوده است که روش فی البداهه ی هنرمندان برای خلق اثر از ضمیر ناخودآگاه آنان سرچشمه گرفته و خلاقیت آنان را آزاد می کند.

    هنرمندان این سبک :

    Sam Francis


    Helen Frankenthaler


    Philip Guston


    Hans Hofmann


    Franz Kline


    Willem De ****ing


    Robert Motherwell


    Barnett Newman


    Jackson Pollock


    Mark Rothko


    Clyfford Still​
     

    - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,406
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    نقاشی به سبک رئالیسم

    نقطه شروع سبک رئالیسم (Realism) را می توان اوایل قرن 19 میلادی دانست که در این دوره نقاشانی در اروپا و سایر نقاط دنیا به این سبک هنری تمایل نشان دادند.
    در این سبک هنری، هنرمند سعی دارد واقعیت های دنیای پیرامون خویش را همانگونه که به چشم می آیند و همانگونه که برای سایر انسان ها قابل رویت هستند به نمایش در آورد. به عبارت دیگر در این سبک، نقاش آنچه را که به چشم مشاهده می نماید بدون هیچگونه اغراق یا دخالت احساسات شخصی خویش به تصویر میکشد.در نقاشی های سبک رئالیسم، نقاش سعی در انتقال خوبی ها، بدی ها، زشتی ها و زیبایی های جهان هستی به صورتی واقع گرایانه و خالی از خیال پردازی و احساس گرایی های غیر واقعی را دارد. نقاش به روی بیننده پنجره ای را می گشاید تا بیننده را با گوشه ای از دنیای پیرامون خویش آشنا کرده و به حقایق این دنیا آگاه سازد، به همین خاطر این سبک را رئالیسم (واقع گرایی) می نامند.

    یکی از نقاشی های مشهور این سبک، تابلو سنگ شکنان، اثر گوستاو کوربه،هنرمندبرجسته رئالیسم و یکی از پیشکسوتان این سبک است که به شکلی ساده و به دور از خیال پردازی ودستکاری دنیای واقعی به تصویر دو سنگ شکن پرداخته و جزئیات را با دقت و به همان شکل طبیعی به تصویر کشیده است.علیرغم اینکه هنر نقاشی دارای سبک های بسیار زیبا و متنوعی است، به دلیل استقبال هنرمندان ایرانی و خارجی از این سبک نقاشی برداشت عمومی از کلمه نقاشی برداشتی رئالیستی است.بسیاری از هنرمندان قدیم و معاصر ایرانی دنباله رو این سبک هنری بوده اند که از آنجمله می توان استاد محمد غفّاری (کمال الملک) و استاد مرتضی کاتوزیان را نام برد.​
     

    - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,406
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    سبک امپرسیونیسم(دریافت گری)


    در اواخر قرن 19 میلادی سبک امپرسیونیسم (دریافت گری) با خلق آثار هنرمندانی چون کلود مونه، پیر آگوست رنوار و ژرژ سورا پا به عرصه ی وجود نهاد.
    نام این سبک هنری برگرفته از تابلو دریافتی از طلوع آفتاب(impression soleil levant)، اثر کلود مونه است، که این نام ابتدا توسط یکی از منتقدان آن دوره به تمسخر بر روی هنرمندانی که به این شیوه هنری روی آورده بودند گذاشته شد و سپس با قبول هنرمندان این سبک مواجه شد و از آن پس این سبک هنری امپرسیونیسم نام گرفت.یکی از عوامل تمایل هنرمندان به امپرسیونیسم، اختراع دوربین عکاسی و ماشینی شدن تصویر گری در قرن 19 میلادی بود. با اختراع دوربین عکاسی، واقع گرایی و به تصویر کشیدن جزئیات برای برخی هنرمندان کم ارزش شد.در این شیوه هنری همانند سبک رئالیسم، هنرمند به تصویر دنیای واقعی پیرامون خود می پردازد با این تفاوت که هنرمند به تصویر مرزها، سایه روشن ها ودیگر جزئیات اصراری ندارد و به عبارت دیگر به جای پرداختن به جزئیات سعی در به تصویر کشیدن برداشت خود از آنچه می بیند را دارد.عناصر نقاشی در این سبک دارای خط و مرز مشخصی نمی باشند و رنگ ها به صورتی خالص و غیر ترکیبی به کار رفته اند،

    به عنوان مثال هنرمند برای نشان دادن رنگ بنفش، رنگ های آبی و قرمز را باهم مخلوط نمی کند و این دو رنگ را در کنار هم در تصویر به کار میبرد و سعی دارد به این روش حس رنگ بنفش را به بیننده القاء نماید.توجه امپرسیونیست ها به نور و تاثیر آن بر رنگ ها باعث شده است تا با نمایان ساختن آثار حرکت قلم مو و ضربات آن بر روی بوم به همراه رنگ های خالص، درخشندگی و ارتعاش نور خورشید و تحرّک رنگ را در ذهن بیننده تصویر کنند.باید توجه داشت که یک نقاش سبک امپرسیونیسم از نظر مهارت هنری یک گام جلوتر از نقاشان سبک رئالیسم است و بر خلاف باور افرادی که با این سبک آشنایی ندارند، عدم دقت در به تصویر کشیدن نقاشی ناشی از عدم مهارت لازم نیست بلکه نقاش پس از یادگیری مهارت ها و فنون اولیه نقاشی به خلق این چنین آثاری دست میزند و هنرمندان تازه کار نیز برای نگارگری به این سبک هنری ابتدا باید اصول اولیه نقاشی و ترکیب رنگ ها را فرا بگیرند.​
     

    - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,406
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    آشنایی با جنبش استاکیست یا استاک ایسم استاکیسم یک جنبش هنری بین‌‌‌‌‌‌‌‏المللی است که توسط چالز تامسون و بیلی چایدلیش در سال ۱۹۹۹ در لندن، بنیانگذاری شد و با ۱۳عضو شروع به کار کرد. دیدگاه اصلی این جنبش ترفیع نقاشی فیگوراتیو در مقابل هنر مفهومی است. این گروه در یکی از بیانیه‌های خود متعهد شدند که، از نقاشی به عنوان وسیله‌‌‌‌‌‌‌‏ای برای خودشناسی، برقراری ارتباط و بیان احساسات، تجربیات و اندیشه‌‌‌‌‌‌‌‏های خود استفاده نموده و در بیانیه‌ی “باز نوگرایی” هدف اصلی خود را احیای معنویت در هنر از طریق جایگزین کردن بازنوگرایی به جای پسانوگرایی و بازگشت به روح حقیقی نوگرایی بیان کردند.
    این جنبش در سال ۲۰۱۲ به حدود ۲۳۰ گروه در ۵۲ کشور گسترش یافته است. استاکیست‌های تهران در سال ۱۳۸۶ شکل گرفت و اولین نمایشگاه خود را در اردیبهشت ۱۳۸۹ در خانه هنرمندان برپا کردند. آثار استاکیست‌های تهران در کشورهای انگلستان، اسپانیا و لیتوانی به نمایش در آمده است. استاکیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها علاوه بر نقاشی که زمینه اصلی فعالیت آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏ها است، در زمینه های دیگری هنری از جمله عکاسی،‌ مجسمه سازی و فیلم کلا‍ژ نیز فعالیت می‌کنند.

    ۱.استاکیسم نبردیست برای اصالت. به وسیلهٔ برداشتن نقاب زرنگی و اقرار به موقعیتی که در آن هستیم، استاکیست به خودش اجازه می‌دهد تا احساساتش را بدون سانسور بیان کند.
    ۲.نقاشی وسیله‌ای است برای کشف خود. نقاشی شخص را کاملا متعهد می‌سازد به فرآیندی از عمل، احساس، فکر و بینش، تمام این‌ها را با وسعت نظر و جزئیاتی صادقانه و دقیق آشکار می‌کند.
    ۳. استاکیسم نمونه‌ای از هنر را ارائه می‌دهد که جهان‌شمول است. این نمونه تلاقی‌ای است از خودآگاه و ناخودآگاه، فکر و احساس، معنوی و مادی، شخصی و عمومی. نوگرایی مکتبیست متلاشی‌شده - جنبه‌ای از هنر مجزا و اغراق شده‌است تا به کلیت آسیب بزند. این یک تحریف بنیادین در تجربهٔ بشریست و مرتکب دروغی خودپسندانه می‌شود.
    ۴. هنرمندانی که نقاشی نمی‌کنند هنرمند نیستند.
    ۵.هنری که باید در گالری باشد تا هنر باشد هنر نیست.
    ۶.استاکیست‌ تصاویر را نقاشی می‌کند چراکه آن‌چه اهمیت دارد نقاشی کردن تصاویر است.
    ۷.استاکیست مسحور جوایز پر زرق و برق نمی‌شود، بلکه قلباً درگیر فرآیند نقاشی است. موفقیت برای استاکیست این است که صبح از رختخواب بیرون بیاید و نقاشی کند.
    ۸.این وظیفهٔ استاکیست است تا در ترس و معصومیت خود کندوکاو کند از طریق پدید‌ آوردن تابلو‌های نقاشی و نمایش آن‌ها به عموم، بدین صورت توسعه جامعه به‌وسیلهٔ بخشیدن قالبی مشترک به تجربهٔ شخصی و قالبی شخصی به تجربهٔ مشترک انجام می‌گیرد.
    ۹.استاکیست یک هنرمند حرفه‌ای نیست بلکه یک شیفته‌است کسی که ترجیح می‌دهد بر روی بوم خطر کند تا آنکه پشت اشیای حاضرآماده پنهان شود (برای مثال یک گوسفند مرده). شیفته، دور از جایگاه حرفه‌ای، همواره در کسب تجربه پیشتاز است، فارغ از این نیاز که مصون از خطا جلوه کند. جهش‌های کوشش‌ بشر توسط فرد بی‌باک صورت می‌پذیرد، چراکه او ملزم به حفظ مقام خود نیست. برخلاف حرفه‌ای، استاکیست از شکست نمی‌هراسد.
    ۱۰.نقاشی رمزآلود است. نقاشی دنیاهایی در دنیاهای دیگر می‌سازد، به واقعیات روانی پنهانی که ما در آن‌ها زندگی می‌کنیم دست می‌یابد. نتایج به دست آمده کاملا از مواد به کار گرفته‌شده‌ متفاوت می‌باشد. یک شی موجود (مثل یک گوسفند مرده) مانع از دسترسی به دنیای درون می‌شود و تنها می‌تواند بخشی از دنیای فیزیکی‌ای که در آن جای گرفته‌است باشد، چه در زباله‌دانی چه در نمایشگاه. هنر حاضرآماده ماتریالیسم را به چالش در می‌آورد.
    ۱۱.پسانوگرایی، در تلاش نوجوانانهٔ خود برای تقلید هوش و ذکاوت هنر نوگرا، خودش را در بن‌بستی احمقانه یافته‌است. آنچه که قبلا تلاشی برای جستجو و شوراندن بود (به عنوان دادائیسم) راهش را به زرنگ‌بازی پوسیده‌ای داده‌است که مورد سواستفادهٔ اقتصادی قرار می‌گیرد. استاکیست هنر زنده‌ای را فریاد می‌زند که شامل تمام جنبه‌های تجربیات بشری است، شهامت این را دارد که ایده‌هایش را به‌وسیلهٔ رنگدانهٔ ابتدایی بیان کند و احتمالا خودش را به عنوان یک غیرزرنگ تجربه می‌کند.
    ۱۲.علیه وطن‌پرست‌های متعصب «هنر بریت» و هنرمند خودپرست. استاکیسم یک غیرجنبش جهانی است.
    ۱۳.استاکیسم علیه «ایسم» است. استاکیسم یک «ایسم» نمی‌شود چراکه استاکیسم در واقع استاکیسم نیست بلکه از رده خارج است!
    ۱۴. «هنر بریت»، که توسط «ساچی‌ها»، جریان محافظه‌کاری و حزب «کارگر» حمایت می‌شود، ادای این ادعایشان را در‌می‌آورند که ویرانگر و پیشرو هستند.
    ۱۵. نزاع‌های پیاپی هنرمند خودپرست برای به رسمیت شناخته‌شدن توسط عموم منجر به ترس و درماندگی پیاپی می‌شود. استاکیست خطر اشتباه را با اشتیاق می‌پذیرد و آگاهانه این جسارت را دارد که ایده‌های خودش را در شاخه‌های نقاشی به نمایش بگذارد. درحالیکه ترس از شکست هنرمند خودپرست به‌صورت اجتناب‌ناپذیری زیرپوستانه نفرت از خود را بروز می‌دهد. اشتباهی که استاکیست مرتکب می‌شود او را وارد وادی عمیقی می‌سازد که منجر به فهم بی‌فایده بودن تمام دعواها می‌شود. استاکیست نزاع نمی‌کند – چراکه این باعث دوری از خود و جایگاهت می‌شود – استاکیست درگیر لحظه است.
    ۱۶.استاکیست وظیفهٔ‌ دشوار بازی کردن نقش‌های‌ نوگرایی، یکه زنی و جلب توجه کردن را دنبال نمی‌کند.همچنین استاکیست نه به عقب و نه به جلو نگاه نمی‌کند بلکه درگیر مطالعهٔ وضعیت کنونی بشر می‌باشد. استاکیست‌ها برای جایگزین کردن کار به‌جای زرنگ‌بازی مبارزه می‌کنند، واقعیت به‌جای انتزاع، محتوا به‌جای پوچی، طنز به‌جای هجو و نقاشی به‌جای خودستایی.
    ۱۷.اگر این آرزوی یک مفهوم‌گرا است که همیشه زرنگ باشد آن‌وقت این وظیفه‌ استاکیست است که همیشه در اشتباه باشد.
    ۱۸.استاکیست مخالف روش برپایی نمایشگاه بر روی دیوار سفید می‌باشد و خواستار برپایی نمایشگاه‌ها در داخل خانه‌ها و همچنین موزه‌های کهنه می‌باشد، همراه با مبلمان راحتی و فنجان‌های چای. محیطی که هنر در آن تجربه می‌شود نباید بی‌حال و ساختگی باشد.
    ۱۹.جنایات تحصیلات: به‌جای تبلیغ در ترفیع احساسات شخصی از طریق جریان‌های شایسته هنری و غنا بخشیدن به جامعه، نظام مدارس هنری به یک کاغذبازی حساب‌شده تبدیل شده‌است که اهداف اولیهٔ آن‌ها مالی می‌باشد. استاکیست خواستار یک سیاست باز پذیرش برای تمام مدرسه‌های هنری است که بر اساس کار شخص، گذشته از سابقه‌ تحصیلی او - یا به قول معروف سابقه‌‌ای که ندارد - باشد.
    ما همچنین خواستار توقف فوری سیاست زندانی کردن دانش‌آموزان مستعد و غیرمستعد، چه در داخل کشور و چه خارج از آن هستیم.
    ما همچنین خواهان در دسترس بودن تمام ساختمان‌های دانشکده‌ها برای تحصیل افراد بالغ و برای استفاده تفریحی افراد بومی همان ناحیه می‌باشیم. آن مدرسه یا دانشکده‌ای که توانایی ارایهٔ این امکانات را برای مردم میهمانشان ندارد، حق بودن نیز ندارد.
    ۲۰.استاکیسم پذیرای هرگونه اتهامی می‌باشد، ما تنها کسانی را که در همان نقطه‌ آغاز می‌ایستند متهم می‌کنیم – استاکیسم در نقطه‌ پایان آغاز می‌شود!
     

    - کـیـمـیا -

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/25
    ارسالی ها
    5,643
    امتیاز واکنش
    45,406
    امتیاز
    1,001
    محل سکونت
    بندر انزلی
    ازنوگرایی
    به‌سوی معنویت در هنر
    مکتب مدرنیسم در قرن بیستم راهش را گم می‌کند، تا اینکه آخرسر از زباله‌دانی پست‌مدرنیسم سر در می‌آورد. هم‌اکنون استاکیست‌ها - اولین گروه هنری بازنوگرا، تولد بازنوگرایی را اعلام می‌کنند.

    ۱. بازنوگرایی بار دیگر خواستار جایگاه اصلی مدرنیسم می‌باشد، به‌صورت مشخص بینشی در مقابل فرمالیسم.
    ۲. بازنوگرایی ترجیح می‌دهد یادگیرنده باشد تا اینکه آموزنده و از هنرمندانی که مشتاقند تا خودشان را بشناسند استقبال می‌کند، و همچنین ترجیح می‌دهد در فعالیت‌های هنری‌ باز و پررابطه باشد تا اینکه گوشه‌نشین. ریمدرنیسم بینش معنوی بنیان‌گذاران مدرنیسم را زنده نگه می‌دارد و شجاعت و درستی آن‌ها را در به نمایش گذاشتن دردهای بشر به‌وسیله‌ی هنری جدیدی که دیگر در قید مذهب و سیاست دگم نباشد گرامی می‌دارد و همچنین نبردیست برای شنیده شدن مجموعه‌ای از روان انسان.
    ۳. بازنوگرایی، پست‌مدرنیسم را رد می‌کند و خودش را جایگزین آن می‌داند؛ چراکه پست‌مدرنیسم در پاسخ‌گویی یا پیشبرد مسائل اساسی بشر بازنده بوده‌است.
    ۴. بازنوگرایی معنویتی عمیق همراه با محتوا را دربردارد و به ماتریالیسم علمی، پوچ‌گرایی و کلاه‌برداری-از-معنویات پایان می‌بخشد.
    ۵. ما دیگر به این مکتب توخالی، احمقانه و کسل‌کننده احتیاجی نداریم، چیزی که ما می‌خواهیم چیز تازه‌ای نیست بلکه کاملا تکراریست. ما خواستار هنری هستیم که جسم و روح را درگیر یکدیگر می‌کند و به قوانین پیچیده و اساسی‌ای پی‌می‌برد که حافظ خرد و بصیرت تاریخ بشرهستند؛ این عملکرد صحیح سنت می‌باشد.
    ۶. بازنوگرایی هیچگاه پتانسیلش را به صورت کامل تخلیه نکرده‌است. و فراتر رفتن از مکتبی که خودش هنوز به‌درستی جایگاهش را پیدا نکرده‌است بیهوده خواهد بود.
    ۷. معنویت، سفر روح بر روی زمین است که وظیفه‌ی اولیه‌ی آن بیان مفاهیمیست که باید با حقیقت روبرو شوند. حقیقت همانی است که هست، گذشته از آنکه ما چگونه خواستار آن هستیم. یک هنرمند معنوی بودن بدین معنیست که کارهایمان را بدون عقب‌نشینی خوب و بد، زیبا و نازیبا، قوت‌ها و ضعف‌ها، تا اینکه خودمان را بشناسیم و درنتیجه رابـ ـطه‌ی حقیقیامان را با دیگران و رابـ ـطه‌ی ما با جهان-غیب.
    ۸. هنر معنوی درباره‌ی یک سرزمین-خیالی نیست، بلکه درمورد به عهده گرفتن قسمت سخت زندگی می‌باشد. قرار است به تاریکی‌ها رسوخ کنیم و با سگ‌های وحشی دوستی برقرار کنیم. معنویت یعنی آگاهی به اینکه هر-چیزی-که-در-دنیا-موجود-است برای مقصود والایی آفریده شده‌است.
    ۹. هنر معنوی یک دین نیست. معنویت رقابت انسان برای فهم خود و همچنین فهم نمادشناسی‌اش می‌باشد، به‌وسیله شفاف‌سازی و راستین بودن هنرمند.
    ۱۰. یک هنر حقیقی خواهان ارتباط هنرمند با خودش، مردمش و خدایش می‌باشد. هنری که نتواند این مفاهیم را برساند هنر نیست.
    ۱۱. باید توجه شود که تکنیک به‌وسیله بینش هنرمند دیکته می‌شود، و این درصورتی است که زمینه متناسب با آن فراهم باشد.
    ۱۲. وظیفه بازنوگرا این است که خداوند را دوباره به هنر بازگرداند اما نه به معنای خداوندی که در گذشته بوده‌است. بازنوگرایی یک دین نیست، اما ما پیرو خداوندیم.
    ۱۳. یک هنر حقیقی بیانیه‌ای-قابل-رویت، مدرک و شاهدی از مکاشفه روح است. هنر معنوی به این معنی نیست که مریم مقدس یا بودا کشیده شوند، بلکه هنر معنوی به تصویر کشیدن چیزهاییست که به روح هنرمند دسترسی دارد. هنر معنوی خیلی وقت‌ها معنوی به‌نظر نمی‌رسد و ممکن است به هر چیز دیگری شبیه باشد چراکه معنویت همه چیز را شامل می‌شود.
    ۱۴. چرا ما به یک هنر معنوی نو نیاز داریم؟ برای آنکه ارتباط پرمعنا همان چیزیست که انسان‌ها را خشنود می‌کند. فهمیده شدن و فهمیدن یکدیگر زندگی را لـ*ـذت‌بخش‌تر و باارزش‌تر می‌سازد.
    چکیده:
    این مسئله برای هر شخصی که دارای روان سالمی باشد واضح است که آنچه هم‌اکنون ارایه می‌شود کاملا جدی است و به عنوان هنر منتخب رایج می‌باشد؛ که نیز شاهدی است بر اینکه پیشرفت ظاهرا-عقلانی ایده‌های-اساسی منحرف شده‌است.
    ما به این نبود-معنا اشاره داریم، درنتیجه یک هنر-منسجم می‌تواند دست یافتنی باشد و اینکار می‌تواند تعادل هنر-متظاهر را از هم بپاشاند.
    بگذار جای شکی باقی نماند، که زایشی نو در هنر رخ خواهد داد چراکه هنر تنها همین مسیر را دارد. تعهد استاکیسم این است که هم‌اکنون هنر معنوی را دوباره زنده کند.​
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    186
    بالا