نقد رمان معرفی و نقد رمان بی همگان |مهدیه سجده کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع ^M.Sajdeh.76
  • بازدیدها 2,412
  • پاسخ ها 19
  • تاریخ شروع

^M.Sajdeh.76

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/07/26
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
7,439
امتیاز
646
محل سکونت
تهران
به نام خالق عشق

نام رمان:بی همگان
نام نویسنده:مهدیه سجده
ژانر:اجتماعی،عاشقانه،تراژدی
ناظر:MEHRAN
خلاصه:
نیکداد، مردی که کودکانه اش مدفون شده و حالا پشت و پناه مادری خسته گشته است. زخم های کهنه اش را فراموش کرده و تنها امید زند گی اش، زنی خسته با مشکلات جسمی و روحی است؛ اما آشنایی اش با آترا، دختر اجتماعی و سرزنده و عشقی که میانشان پررنگ می گردد؛ ؛ باعث سرباز کردن کابوس های مرضیه و بازگشت رد پای بانیانِ تمام اتفاقات خاک خورده است.


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    negahdll3.ir

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    با سلام - نویسندگان عزیزی که درخواست نقد دارند، باید ابتدا قوانین را در تاپیک زیر مطالعه کنند. قوانین فراخوان نقد رمان ها - سپس در همین تایپک درخواست خودشان را مطرح کنند. توجه شود: - هنگام درخواست، حتما نویسنده لینک تاپیک رمان خود را در پیامش قرار بدهد. - هنگام درخواست، نویسنده باید نوع نقد را...
    negahdll3.ir
    negahdll3.ir

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید:
    نقد کده

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    بسمه تعالی
    نقد رمان قصاص عشق
    در ابتدا از درخواست نقدتان که نشان از انتقاد پذیری بالای شماست، متشکرم.
    قصاص عشق! رمانی از عمق درد های یک زن و رویارویی آن با ترس هایی که همه به جا مانده از زندگی با هیولایی که نام شوهرش را یدک می‌کشد است. این ایده نیاز به توصیف احساس قوی و پردازش لایه به لایه‌ی اثرات روانی آن اتفاق دارد‌‌. توصیف احساسات شما تقریبا خوب بود و همراهی آن با توصیف حالات به رمان جان بخشیده بود؛ اما جا برای بهتر شدن نیز داشت. اگر رمان را بوم نقاشی و توصیفات آن را رنگ در نظر بگیریم شما باید از رنگ های تند تر استفاده کنید و توصیفات احساس را پررنگ تر بنویسید تا خواننده ارتباط بهتری با آن بگیرد؛ البته از آنجا که احساسات و شخصیت پردازی ارتباط زیادی با یکدیگر دارند شما با کار کرد بیشتر روی شخصیت پردازی هم می‌توانید توصیفات را زیباتر به نقش بکشید.
    توصیف ظاهر نسبتا خوبی داشتید به طوری که قسمتی از چهره‌ی آترا و نیکداد را هنوز به خاطر دارم؛ اما حیف که این توصیف خوب بیشتر برای شخصیت های اصلی به کار رفته بود و چهره‌ی شخصیت های دیگر در هاله‌ای از ابهام برای خواننده باقی می‌ماند. بهتون پیشنهاد می‌کنم که بیشتر روی توصیف شخصیت های فرعی کار کنید و توصیف شخصیت های اصلی را هم تنها به مو و چشم محدود نکنید؛ البته تصویر چهره‌‌ی آترا تقریبا واضح بود؛ اما در نیکداد ابهاماتی وجود داشت که انتظار می‌رود در ادامه توسط نویسنده رفع شود.
    به توصیف مکان نسبتا به ارکان های قبلی کمتر توجه شده بود. باید دقت داشته باشید که مکان های پر تردد مانند خانه‌ی شخصیت‌های اصلی، پاتوق هایشان و... نیازمند توصیف هستند تا به تصویر ذهنی خواننده از رمان جان ببخشند.
    دو تا از ارکان اصلی که در تمامی توصیفات مخصوصا توصیفات ظاهر و مکان باید رعایت کنید، تکرار توصیف و تکه تکه نوشتن آنها است.
    منظور از تکه تکه نوشتن آن است که همه‌ی توصیفات را در یک پاراگراف جمع نکنید تا خواننده دلزده نشود. بهتر است برای زیباتر شدن توصیفات آنها را در روند اصلی رمان بیان کنید تا هم خواننده خسته نشود و هم توصیف زیبایی داشته باشید؛ مثال:
    پارت هفت
    عصبی دستی میان مو کشید و خودش را روی کاناپه‌ی پسته‌ای دوست داستنی‌ام رها کرد. خسته بود و فشار های این خاندان هم نقطه‌ی جوشش را به صد رساندا بود آنقدر ‌که ظروف شیشه‌ای روی میز را بشکند و آن طور به کاناپه‌ی مورد علاقه‌ام مشت بکوبد. کاش دست از سرمان بردارند این جماعت عجوج و مجوج. ای کاش!
    پارت نه
    در اتاق را باز کردم و به سرعت وارد شدم. باید هر چه زود تر مقنعه‌‌ام را با شال یشمی رنگم عوض می‌کردم. حوصله‌ی تیکه هایشان را نواشتم وگرنه عمرا این همه راه را برای یک مقنعه تا خانه طی می‌کردم.
    پس از یافتن مقنعه و مرتب کردن مانتوی مشکی‌ام با عجله از اتاق بیرون رفتم. هنگام خارج شدن از خانه پایم به پایه‌ی چوبی مبل پسته‌ای کشیده شد.
    پاراگراف های بالا مثال هایی برای تکرار و تکه تکه توصیف کردن بود. همانطور که در بالا می‌بینید تکرار رنگ مبل در چند پارت آن را در ذهن خواننده ماندگار و تکه تکه نوشتن آن خواننده را جذب می‌کند.
    توصیفات خوب هنگامی به چشم می‌آیند که با ارکان بیرونی جذابی همراه شوند. ارکانی که اولین گام برای ارزیابی نگـاه دانلـود هستند. قصاص عشق نامی نسبتا مرتبط با نام و تا حدودی مناسب بود؛ اما کلمه‌ی عشق کمی جذابیت نام را می‌کاست و برچسب تکراری روی آن می چسباند و جا برای کار را روی نام رمان بیشتر می‌کرد.
    شما می‌توانید با نوشتن نام‌های گوناگون روی کاغذ و سپس رد کردن آن‌ها از فیـلتـ*ـر های ارتباط با ژانرها و محتوا و جذابیت آن را بررسی و نام مناسب تری را انتخاب کنید.
    خلاصه‌ی خوبی داشتید. تعامل اطلاعاتات و ابهامات خلاصه‌ی خوب و جذابی را برای رمان رقم زده بود که همراهی آن با ژانر‌های مناسب به جذابیت آن افزوده بود؛ البته باید توجه داشته باشید که ژانر تراژدی معمولا به یک واقعه‌ی غم انگیز اشاره می‌کند که به پایانی ناخوشایند ختم می‌شود.
    جلد ژانر عاشقانه را نشان می‌داد و با محتوا و نام نیز ارتباط داشت در کل جلد قابل قبولی داشتید.
    مقدمه واقعا زیبا و دل انگیز بود. ارتباط با نام و محتوا آن را زیبا تر هم کرده بود.
    شروع هیجانی داشتید که خواننده را وادار به دنبال کردن رمان می‌کرد. شروعی که توصیفات به آن رنگ و رو داده و متنی زیبا و دردناک را رقم زده بود. شروعی که همراهی آن با ایده‌ای خوب به جذابیت آن افزوده بود. ایده‌ای که از دردهای زنی از جنس زن های جامعه شروع می‌شد و پسری قربانی اختلافات خانوادگی و بد سرپرست آن را ادامه و به دختری معمولی ختم می‌شد؛ اما باید دقت داشته باشید که ایده‌ی خوب زمانی نتیجه‌ی خوب در پی خواهد داشت که با پردازشی خوب همراه شود‌. به عنوان مثال شما می‌توانید با بیشتر پرداختن به حالات روانی مرضیه در رمان و مخصوصا هنگام دیدن محسن خواننده را بهتر با رمان همراه کنید.
    شخصیت پردازی! همان اصلی که خوب بودن آن انسان را وادار به اشک ریختن و لبخند زدن با کاراکتر می‌کند. همان اصلی که یک شخصیت را در ذهن خواننده ماندگار می‌سازد.در رمان شما هر شخصیت رفتاری مخصوص به خود را داشت؛ اما گاهی در رفتار آن ها پارادوکس ایجاد می‌شد و باور پذیری آن را می‌کاست؛ مثلا نیکداد پس از دیدن محسن حال بدی را متحمل بود و بار روانی زیادی را حمل می‌کرد؛ اما پس از رویارویی با مهناز آن حالت از بین رفت و بعد از زمان کوتاهی نیکداد با حال نسبتا خوبی راهی کافه شد یا اینکه نیکداد معمولا در مقابل مرضیه آدمی برونگرا، آرام و شاید کمی زود جوش جلوه می‌کند در صورتی که در مقابل آترا کاملا برعکس است. شیطنت‌هایش در مقابل آترا و سنگینی‌هایش در مقابل مرضیه پارادوکسی را در رفتارش ایجاد می‌کند.
    در ادامه‌ی مبحث باور پذیری می‌توان به اعتماد نیکداد به آترا نیز اشاره کرد. با توجه به گذشته‌ی او و مادری نسبتا پارانوئید سیر اعتماد و برقراری ارتباط او با آترا زمان بیشتر را می‌طلبد.
    راوی ها از دانای کل به اول شخص متغیر بود و این کمی یکدستی رمان را از بین می‌برد و ارتباط با متن را برای خواننده سخت می‌کند. بهتر است اگر می‌خواهید از هردوی راوی ها استفاده کنید، یک راوی را راوی اصلی قرار دهید و تنها برای مواقع ضروری از راوی دیگر استفاده کنید تا هم ارتباط با رمان برای خواننده آسان تر و رمان یکدست بشود.
    متن رمان آنگونه که باید انسجام نداشت. جملات گاهی وقتی باید به صورت ماضی می‌آمدند به صورت مضارع استفاده می‌شدند و انسجام متن را می‌کاستند. در این راستا پیشنهاد می‌کنم که متن رمان را برای خودتان بلند بخوانیدتا راحت تر متوجه اشتباهات کوچک و لفظی بشوید.
    برخی قسمت‌ها هم ایرادات نگارشی استفاده می‌شد؛ مانند:
    - خوبی!
    جمله‌ی بالا جمله‌ای پرسشی است که باید به جای ! از ؟ در آن استفاده کنید.
    - چی از خودت ساختی جز عصبانیت!✖
    - چی از خودت ساختی جز عصبانیت؟
    _ خوابید؟✖
    - خوابید؟✔
    ادامه می‌دهد_ اینکه یه روز تولدت رو دیرتر...✖
    ادامه می‌دهد:
    - اینکه یه روز تولدت رو دیرتر...✔
    تمام انرژی ام✖
    تمام انرژی‌ام✔
    البته بیشتر با ماندن! اما✖
    البته بیشتر با ماندن؛ اما✔
    و ...
    غلط‌های تایپی
    حدس✖
    حبس✔
    بهتره✖
    بهتر✔
    جنله✖
    جمله✔
    و...
    در آخر برای نوشتنتان تشکر و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.


    8r1e_____2.md.jpg
     

    ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران

    "Maein"

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/26
    ارسالی ها
    1,060
    امتیاز واکنش
    3,862
    امتیاز
    560
    سن
    21
    محل سکونت
    تهران
    به نام خالق قلم
    نقد رمان قصاص عشق

    عناصر بیرونی یک اثر، مهم‌ترین ارکانی هستند که در جذب مخاطب موثر واقع می‌شوند. این عناصر شامل نام، طرح جلد، خلاصه و مقدمه‌ی آن می باشد.
    نویسنده‌ی عزیز، انتخاب نام، در میان تمام عناصر بیرونی نگـاه دانلـود مجازی، دارای بزرگ‌ترین اهمیت است. زمانی که خواننده نام انتخابی شما را می‌بیند، نکات بسیاری را از آن دریافت می‌کند، همچون ژانر، ایده، نوع محتوا و ابهام اولیه.
    منظور از ابهام اولیه این است که نام باید گره‌ای را در ذهن خواننده به وجود بیاورد تا او را برای خواندن ترغیب کند. نامی که با عنوان دیگر رمان‌ها متفاوت باشد و تازگی آن بتواند شوق خواندن را در مخاطب برانگیزد.
    حال با این توضیحات، بیایید نگاهی به نام انتخابی شما بیندازیم.
    نویسنده‌ی گرامی، همان‌طور که می دانید، قصاص عشق عنوانی نیست که در نگاه اول، جدید و متفاوت به نظر برسد. ترکیب کلمه‌ی قصاص و عشق با دیگر کلمات، شیوه‌هایی هستند که اغلب نویسندگان برای رمان‌های عاشقانه‌ی خود به کار می‌‎برند. متاسفانه این ترکیب‌ها نه تنها بسیارند، بلکه موضوعی یکسان را نیز دنبال می‌کنند. این باعث می‌شود تا خوانندگان با دیدن این‌گونه عنوان‌ها، رمان‌های پیشین را در ذهن خود تداعی کنند و بیندیشند که قرار است با یک موضوع تکراری مواجه شوند، حتی اگر ایده‌ی نویسنده، جدید و متفاوت باشد.
    شما برای انتخاب یک نام بهتر، می‌توانید از کلیدهای موجود در رمان خود بهره بگیرید و با ایجاد ترکیب‌های دارای تضاد، ابهام و جذابیت آن را بیش‌تر کنید.
    نام علاوه‌بر داشتن جذابیت و تفاوت، باید نشان‌دهنده‌ی ژانر انتخابی‌تان هم باشد که در این مورد توانسته‌اید ژانر عاشقانه و تراژدی را در آن به منظور برسانید. همچنین ژانر اجتماعی که دیگر انتخاب شماست، در محتوای رمانتان مشخص می‌شود؛ بنابراین در انتخاب آن‌ها موفق بوده‌اید.
    نویسنده‌ی عزیز، علاوه‌بر نام رمان، جلد آن نیز یکی از عناصر مهم در جذب خواننده است. همان‌طور که نامی انتخابی ما باید جدید و پرمعنا باشد، موظف هستیم جلد را نیز به گونه‌ای طراحی کنیم که خواننده با دیدن آن، یک دید همه‌جانبه نسبت به محتوای رمان پیدا کند. جلدی که بتواند با به‌تصویرکشیدن کلیدهای داستان، خلاصه‌ای جالب را برای خوانندگان شرح دهد. تصویری که ژانر را به نمایش بگذارد، با محتوا در ارتباط باشد و بتواند ابهامی را در ذهن خواننده به وجود بیاورد تا مشوقی باشد که او را برای خواندن حریص می‌کند.
    بیایید نگاهی به جلدتان بیندازیم. به تصویری که تنها نشان‌دهنده‌ی یک دختر و پسر جوان عاشق است. حال به نظر شما، این جلد دارای تمام معیارهای مذکور می‌باشد؟ آیا قدرت دارد مخاطب خود را به موضوعی متفاوت دعوت کند؟ آیا به تصویرکشیدن یک زوج، موضوعی هست که به ژانر اجتماعی نزدیک باشد؟ آیا رمان شما تنها حول عشق میان این دختر و پسر می‌چرخد؟
    قطعاً جواب شما خیر است؛ چراکه موضوع انتخابی‌تان و همچنین خلاصه‌ای که برای آن انتخاب کرده‌اید، فداکاری پسری را در حق مادرش نشان می‌دهد که در این میان، رفته‌رفته عشق دختری هم در دلش جای می‌گیرد. با این اوصاف، رمان شما تنها به یک موضوع محدود نمی‌شود، بلکه داستان‌های زیادی وجود دارد که زندگی اشخاصتان را با یک‌دیگر می‌آمیزد.
    به نظر خودتان، اگر در جلد، تصویر محوی را از تخت سفیدرنگ پدر نیکداد در آسایشگاه طرح کنید تا بیانگر تراژدی‌بودن موضوعتان باشد، در گوشه‌ای دیگر گل رزی را نشان دهید که در کیف آترا به جا مانده است و سپس در زمینه‌ی آن به چنین زوجی هم اشاره کنید، این‌گونه مخاطب متوجه نمی‌شود که در رمان شما علاوه‌بر یک داستان عاشقانه، با وقایع بسیار دیگری هم روبه‌رو خواهد شد؟
    نویسنده‌ی عزیز، می دانید که یک خلاصه‌ی بی‌نقص، خلاصه‌‌ای‌ست که در عین دادن اطلاعات، بتواند برای خواننده معمایی نیز طرح کند. خلاصه نباید سیر را به طور کامل بیان کند و تنها باید پنجره‌ای باشد که یا یک قسمت کلیدی از رمان را شرح می‌دهد، یا چکیده‌ای کلی را در اختیار خواننده می‌گذارد.
    شما در خلاصه‌ی خود، از پسری سخن گفته بودید که سختی زندگی را به جان خریده و عمرش را وقف مادر پیر خود می‌کند. حال در این بین، عشق دختری نیز در دلش ریشه می‌دواند که به زندگی‌اش معنا می‌بخشد.
    در حقیقت، شاید این خلاصه یک طرح کلی از رمانتان باشد، اما با این وجود، دارای شگفتانه‌ای نیست که مخاطب را برای خواندن مشتاق کند. منظور از شگفتانه، ابهام یا همان گره‌ای‌ست که خواننده از دیدن آن غافلگیر می‌شود و تا آن گره را باز نکند، از خواندن دست برنمی‌دارد.
    به عنوان مثال، می‌توانستید در این خلاصه، اشاره‌ای به گذشته‌ی مرضیه داشته باشید که به‌گونه‌ای به خانواده‌ی آترا نیز مربوط می‌شود. حال از طریق بازی با کلمات، این ابهام را در ذهن خواننده ایجاد کنید که رمز و راز این گذشته چیست؟ گذشته‌ی تلخ مرضیه، چه ارتباطی با دختری دارد که نیکداد به او علاقه‌مند شده است؟
    حال بعد از طرح چنین خلاصه‌ای، شروعی را بسازید که به همان اندازه خواننده را در جای خود میخکوب می‌کند. شروعی که مخاطب را مجبور می‌کند بدون آن که متوجه باشد، خطوط را یکی پس از دیگر پشت سر بگذارد تا ادامه‌ی رمان را نیز بخواند؛ برای همین در این‌جا لازم می‌دانم تا شما را برای شروعتان تشویق کنم.
    توصیف شرایط زنی که به دلایلی نامعلوم، در چنگال دوستان همسرش به دام افتاده است، نه تنها ژانر و مشکلات اجتماعی را به تصویر می‌کشید، بلکه عامل موفقی برای ایجاد یک ابهام بود تا مخاطب را به این وا دارد که با خواندن ادامه‌ی رمان، بتواند علتی مهم را برای چنین اتفاقی پیدا کند. ادامه‌ای که سیر آن، باید آن‌قدر قوی و قدرتمند باشد که بتواند به اندازه‌ی شروع شما، همچنان خواننده را در اوج نگه‌دارد؛ بنابراین سیر شما از مهم‌ترین عناصر درونی رمان است که در جذب مخاطب موثر واقع می‌شود.
    یک سیر متعادل، زمانی ایجاد می‌شود که هر اتفاق، به‌جا و به‌اندازه رخ بدهد. منظور از به‌جا بودن این است که نویسنده پیش از گسترش‌دادن به طرح اولیه، اتفاقات را کنار هم چیده باشد و به منظور دیگر، همه‌چیز طبق برنامه پیش برود.
    در رابـ ـطه با به‌جا بودن اتفاقات، اشکالی در سیر شما وجود ندارد، اما بهتر است به‌اندازه‌بودن وقایع را دقیق‌تر به نقد بکشیم.
    نویسنده‌ی عزیز، برای جلوگیری از کند یا تندشدن سیر، موظفیم تا اتفاقات اصلی را از فرعی‌ها جدا کنیم. باید وقت خود را روی اصلی‌ترین وقایع بگذاریم و آن‌ها را آن‌قدر بال‌وپر دهیم تا خواننده نیز بتواند موضوع اصلی را به خوبی درک کند. حواستان باشد که رویدادهای فرعی، نباید آن‌قدر طولانی شود که رمان از مسیر اصلی خود منحرف گردد.
    بگذارید در این‌باره، مثالی از رمان خودتان شرح دهم.
    زمانی که مخاطب شروع شما را می‌خواند و با یکی از داستان‌های اصلی روبه‌رو می‌شود، پس از به وصف زندگی دختری می‌رسد که قرار است شب تولد او را برایش شرح دهید. حال به نظر خودتان، شب تولد تا چه اندازه‌ای مهم و اصلی است؟ آیا آن‌قدر اهمیت دارد که بیش‌تر از یک پست را به آن اختصاص دهید؟
    یک بار دیگر رمان خود را بخوانید و روی برخی دیالوگ‌های غیرضروری که میان اشخاصتان ردوبدل می‌شود تمرکز کنید. حال به ابتدای رمان بازگردید و این اتفاق را با شروع خود مقایسه کنید. آیا به این پی نمی‌برید که مخاطب پس از خواندن چنین شروعی، نیاز دارد تا وارد سیر اصلی رمان شما شود؟ آیا پروبال‌دادن بیش از حد به یک جشن تولد، خواننده را خسته نمی‌کند؟
    باید بدانید که تمرکز روی اتفاقات فرعی، موجب می‌شود سیر اصلی رمان از دست خارج شود و ذهن خواننده را از آن‌چه در ابتدا با آن مواجه شده منحرف کند. البته منظور این نیست که تنها وقایع مهم را مطرح کنید تا این‌گونه رمانتان سیر تندی به خود بگیرد، خیر! فقط لازم است تا برای ایجاد تعادل در روند، از اضافه‌گویی بپرهیزید. در واقع رمان نباید به گونه‌ای باشد که خواننده اگر قسمتی از آن را هم رد کند، چیز زیادی از دست ندهد.
    همان‌طور که اضافه‌گویی سیر رمان شما را کند می‌کند، بیان کم نیز موجب تندشدن سیر شما می‌شود. مثلاً زمانی که نیکداد به آسایشگاه می‌رود تا پدر خود را ببیند، نباید ناگاه متوجه این نشود که آترا نیز آن‌جا حضور دارد. شما باید برای باورپذیر شدن رمان خود، پیش از آن بیان کنید که آن دختر به خانه‌ی سالمندان علاقه دارد و گاهی به آن‌جا سر می‌زند. این‌گونه زمانی که خواننده، آترا را در آن مکان می‌بیند، علتی برای حضور او در ذهن دارد و ملاقات آن دو برایش باورپذیرتر به نظر می‌رسد.
    از طرفی دیگر، به گفته‌ی خود شما، سبک و سیر این رمان، به گونه‌ای‌ست که خواننده می‌تواند وقایع را پیش از رخ‌دادن حدس بزند و از آن‌چه در ذهن شما می‌گذرد مطلع باشد.
    در حقیقت این سیر اشتباه نیست، اما آن‌طور که انتظار می‌رود، نمی‌تواند در جذب مخاطب موثر باشد.
    فرض کنید خواننده بداند تک‌تک اشخاص قرار است با چه اتفاقاتی روبه‌رو شوند. آیا در این صورت، وقایع رمان شما برایشان تازگی و جذابیت کافی را خواهد داشت؟ آیا اگر رمان خود را به گونه‌ای بنویسید که از طریق آن بتوانید خواننده را در جای خود میخکوب کنید، سیر داستان جذابیت بیش‌تری به خود نمی‌گیرد؟
    به عنوان مثال، زمانی که شما در ابتدای رمان از یونس که یکی از دوستان شوهر مرضیه است سخن گفته‌اید، نیازی نیست به آن زودی مشخص کنید که نام پدر آترا نیز یونس است. نگذارید خواننده متوجه باشد که چه برنامه‌ای برای ادامه‌ی رمان خود دارید. این‌گونه خواننده متوجه می‌شود که شما قصد دارید گذشته و خانواده‌های نیکداد و آرتا را به یک‎دیگر پیوند دهید، در حالی که اگر چنین چیزی را به این سرعت مشخص نکنید و بگذارید خوانندگان هم‌گام با اشخاص جلو بروند، چالش‌های مجذوب‌کننده را بیش‌تر کرده‌اید. همچنین زمانی که مشخص می‌کنید یونس یکی از دوستان پدر نیکداد است، ابهامی که در خلاصه‌ی پیشنهادی بنده راجع‌به گذشته‌ی مرضیه و ارتباط آن با زندگی آرتا به میان کشیده‌ایم نیز رفع خواهد شد.
    در واقع برای ثابت نگه‌داشتن تعداد دنبال‌کنندگان رمان خود، باید سعی کنید تا آخرین لحظه آن‌ها را در شک و شبهه نگه‌دارید و اجازه ندهید ایده‌هایتان زودتر از آن‌‌چه که باید فاش شوند. فراز و نشیب‌ها را بیش‌تر کنید و به سیر خود هیجان دهید. این یکی از مواردی‌ست که با رعایت آن، جذابیت اثر خود را دوچندان خواهید کرد.
    داستان گذشته‌ی مرضیه، موضوع مهمی است که باید وقت بیش‌تری روی آن بگذارید؛ زیرا از جایی که رمان خود را با او آغاز کرده‌اید، انتظار می‌رود تمرکزتان را روی این شخص بیش‌تر کنید. برای مثال افکاری را که در سر می‌پروراند یا درباره‌ی دغدغه‌ها یا کابوس‌هایی که به گذشته‌اش مربوط می‌شود توضیح دهید و این‌گونه شروع رمانتان را نیز تداعی کنید.
    برای ساختن چنین چالش‌هایی، می‌توانید نقش مهناز را نیز پررنگ کنید تا این‌گونه خلاصه‌تان مشخص نکند که نیکداد قرار است به کدام دختر دل ببندد. یعنی مدام دوبه‌شک باشد که آیا نیکداد به مهناز جذب می‌شود یا به آترا؟ به‌گونه‌ای هردو شخصیت را در ذهن مخاطب جای دهید که نتواند حدس بزند دختری که در خلاصه از او سخن گفته‌اید، کدام‌یک از آن‌هاست. برای این منظور، تنها کافی‌ست این دو دختر را به یک‌اندازه در ذهن جا بیندازید و دونفرشان را محبوب نشان دهید.
    مورد دیگر که موجب شده بود قسمتی از سیر شما کمی تند به نظر برسد، زمانی بود که نیکداد متوجه علاقه‌ی خود به آرتا شد. در این قسمت نیاز بود که گسترش بیش‌تری به افکار آن دو راجع‌به یک‌دیگر بدهید و آن‌قدر سریع شکل‌گیری چنین علاقه‌ای را به میان نکشید. اتفاقات میان آن‌دو را بیش‌تر کنید و از طریق همین اتفاق‌ها چنین علاقه‌ای را میانشان به وجود آورید.
    در این‌جا نیاز است به نکته‌ی دیگری نیز اشاره کنم که بیش‌تر خواننده‌ها، از خواندن آن می‌گذرند و همین موجب می‌شود تا اضافه‌گویی در رمانتان افزایش یابد. این نکته، فالی‌ست که تمام و کمال آن را در مونولوگ خود نوشته بودید. فالی که اگر تنها به بیان مفهوم آن می‌پرداختید، خواننده را نیز بهتر متوجه هدفی می‌کردید که از نوشتنش داشتید.
    پس نقد از سیر، به نقد توصیفاتی می‌پردازیم که رعایت اصول آن، به حفظ تعادل مذکور، کمک شایانی خواهد کرد.
    توصیفات به دو دسته‌ی مکان و شخصیت‌پردازی تقسیم می‌شوند. توصیفات مکان، شامل موقعیت‌هایی می‌شوند که با شرح آن، خواننده به درک بهتری از فضای رمان شما می‌رسد.
    برای مثال، خانه‌ی آترا و نیکداد، کتاب‌خانه‌ای که در آن برای اولین‌بار یک‌دیگر را ملاقات کردند (تعداد و نحوه‌ی قرارگیری قفسه‌ها، میز و صندلی‌ها و...)، راهروهای آسایشگاه، اتاق پدر نیکداد، دانشگاه و هر مکان دیگری که شخصیت‌ها با آن سروکار دارند. برای این منظور، تنها کافی‌ست آن‌چه را که در ذهنتان نقش می‌گیرد بیان کنید تا خواننده همه‌چیز را همان‌طور که می‌خواهید تصور کند.
    در رابـ ـطه با شخصیت‌پردازی نیز نیاز است آن‌قدر دقیق عمل کنید که خواننده بتواند ظاهر، حالات و ویژگی هر شخص را به خاطر بسپارد. برای این منظور، می‌توانید به هرشخص خصلت و خوی متفاوتی بدهید. ظاهری متناسب با ویژگی‌شان بسازید و با تکرار این توصیفات، آن‌ها را به خوبی در ذهن خواننده جای دهید. اگرچه شما سعی کرده بودید تا ظاهر شخصیت‌ها را توصیف کنید، اما این توصیفات را پشت سر هم بیان کرده‌اید. ویژگی تمام اشخاص را هم‌زمان با یک‌دیگر شرح داده بودید و این باعث می‌شد خواننده نتواند ظاهر هر فرد را کاملاً به خاطر بسپارد. شما تمام توصیفات خود را در پست‌های مربوط به تولد آترا جای داده بودید و پس از آن، دیگر اشاره‌ای به این جزئیات نداشتید. همچنین بهتر است بدانید که علاوه‌بر توصیف رنگ چشم، مو و شکل لب، بهتر است به وصف خصوصیات دیگری نیز بپردازید. برای مثال بیان کنید که قد اشخاص شما بلند است یا کوتاه؟ رنگ پوست آن‌ها چه‌گونه است؟ حالت صورتشان، شکل بینی، حالت ابروها و مدل مویشان به چه شکل است؟ از علاقه‌مندی‌های آن‌ها سخن بگویید تا در شناساندن شخصیتشان به مخاطب موفق‌تر باشید.
    علاوه‌بر ظاهر افراد، نیاز است تا حالات آن‌ها را نیز در وقوع اتفاقات مختلف، به خوبی بیان کنید و میزان ترس، هیجان، اضطراب و تردید تک‌تکشان را با وصف حالات و واکنشی که از خود بروز می‌دهند به منظور برسانید. سعی کنید در این‌باره، از صفاتی همچون خشمگین، هراسان، هیجان‌زده و مضطرب استفاده نکنید، بلکه با توصیف رفتار آن‌ها، میزان احساساتشان را شرح دهید. مثلاً در قسمتی که مادر نیکداد برای دیدن همسرش به آسایشگاه رفت، حالات آن دو را با وصف واکنش‌هایشان به تصویر بکشید. آیا وقتی پدر نیکداد مرضیه را می‌بیند، رنگ از رخش می‌پرد؟ آیا نفسش به شماره می‌افتد؟ بدنش می‌لرزد یا آن‌قدر سنگوب می‌کند که اصلاً نمی‌تواند واکنشی از خود نشان دهد؟ مادر نیکداد چه حالی دارد؟ اگر از همسر خود خشمگین است، این خشم را چه‌گونه بروز می‌دهد؟ آیا تن صدایش بالا رفته است؟ کلمات را به سرعت بیان می‌کند و نمی‌تواند به وضوح حرف بزند؟
    زمانی که نیکداد به آترا پیشنهاد داد تا با یک‌دیگر آشنا شوند چه‌طور؟ آیا اگر درباره‌ی احساس و خجالت دخترانه‌ی آترا توضیح بیش‌تری می‌دادید، مخاطب بهتر او را درک نمی‌کرد؟ اگر به آن سرعت پیشنهاد نیکداد را نمی‌پذیرفت یا گونه‌هایش گل می‌انداخت و دست و پایش را گم می‌کرد، دخترانگی‌اش را دقیق‌تر توصیف نمی‌کردید؟
    نویسنده‌ی عزیز، قطعاً بیان این حالات، احساسی را که شخصیت شما در هنگام وقوع این اتفاقات دارد، با قدرت بیش‌تری به خواننده منتقل می‌کند.
    در رابـ ـطه با زاویه‌ی دید، لازم به ذکر می‌باشد که برای داشتن نگـاه دانلـود منسجم، بهتر است یک زاویه‌ی دید را برگزینید و با همان، اتفاقات را جلو ببرید. اگرچه استفاده از دو زاویه‌ی دید، روش اشتباهی نیست، اما نیاز به دقت و مهارت فراوانی دارد تا خواننده را سردرگم نکند و انسجام را پایدار نگه‌دارد؛ بنابراین پیشنهاد می‌کنم از جایی که شما قصد دارید از افکار و ذهنیات تمام شخصیت‌های خود سخن بگویید، زاویه‌ی دید سوم‌شخص را برگزینید و این‌گونه احتمال سردرگمی خواننده را نیز به حداقل برسانید.
    پس از نقد عناصر درونی و بیرونی، نگاهی به اشکالات نگارشی شما می‌اندازیم که اصلاح آن‌ها، به بهبود قلم زیبایتان می‌افزاید.
    1- سرم را بلند می کنم که همان چشمان مشکی رنگ وحشی مقابلم قرار دارد.
    صحیح:
    * سرم را که بلند می‌کنم، آن چشمان مشکی‌رنگ وحشی مقابلم قرار گرفته است.
    2- اسم "یونس" را گوش هایم می شنوند.
    صحیح:
    * گوش‌هایم اسم یونس را می‌شنوند. (نیازی نیست یونس را در پرانتز بگذارید).
    3- خوی انسانیش
    * خوی انسانی‌اش
    4- خنده ی نیش داری می زند.
    * نیشخندی می‌زند.
    5- قفسه ی سینم
    * قفسه‌ی سـ*ـینه‌م
    6- در بیداری مرده ای !...
    * در بیداری مرده‌ای!
    7- ذهن 14 ساله اش
    * ذهن چهارده ساله‌اش (در نوشتن متن رمان، باید به جای استفاده از اعداد، از حروف استفاده کنید).
    8- آرمان- تولد، تولد، تولدت مبارک.
    * هنگامی که می‌خواهید دیالوگ‌ها را بنویسید، باید از علامت : استفاده کنید.
    9- درب را پشت سرش می‌بندد.
    * در را پشت سرش می‌بندد. (واژه‌ی درب، برای درهای بزرگ مانند دروازه‌های شهر به‌کار می‌رود و نمی‌توانیم از آن برای در خانه یا در بطری استفاده کنیم).
    10- چانه ی کوچک اش
    * چانه‌ی کوچکش
    11- آترا مثل خودش دست به سـ*ـینه شد و با مظلوم‌نمایی که صورتش را با نمک کرده، لب های قلوه ای و کوچکش را به جلو متمایل می کند.
    * (زمان حال و گذشته را با یک‌دیگر آمیخته‌اید).
    صحیح:
    آترا مثل برادرش دست‌به‌سـ*ـینه می‌شود و با چهره‌ای مظلوم و در عین حال بانمک، لب‌های قلوه‌ای و کوچکش را به جلو متمایل می‌کند.
    12- آرمان با خنده ی حرصی می گوید.
    - فوت کن شمعا آب شدن
    * نکته‌ی اول: این مدل نوشتار صحیح نیست و باید به جای آن بنویسید:
    آرمان در حالی که با حرص می‌خندد، می‌گوید:
    - فوت کن! شمع‌ها آب شدن.
    نکته‌ی دوم: بعد از می‌گوید لازم است علامت دونقطه بگذارید، نه نقطه.
    13- خدافظ
    * خداحافظ
    14- از جا بلند می شوم. شلوار لی‌ام را تکان داده و به سمت درب می چرخم.
    * از جا بلند می‌شوم و به سمت در می‌چرخم. (تکان‌دادن شلوار لی، چیزی نیست که برای خواننده اهمیتی داشته باشد و تنها اضافه‌گویی به‌شمار می‌رود).
    شایان ذکر است که برای جداکردن دو زمان از هم، بهتر است از علامت سه‌ستاره استفاده کنید تا تغییر زمان یا مکان، خواننده را سردرگم نکند. (پست هشت و قبل از پست پانزده)


    باتشکر از انتقادپذیری شما، قلمتان مانا :aiwan_lggight_blum:
     

    *Romi*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/27
    ارسالی ها
    1,789
    امتیاز واکنش
    5,278
    امتیاز
    661
    سلام عزیزم رمانت خیلی عالیه و تا جایی که خوندم کشش خیلی زیادی داره امان از اینکه وقت نداشتم بقیش رو بخونم اما به محض پیدا کردن وقت جزو الویت هام قرار میگیره
    تا اینجا ویرایش های سفت و سختت شگفت زدم کرد اما باید بگم که یه چیزی رو توش جا انداختی و اون علامت های به جاست. یه جمله رو که داشتم میخوندم اول فکر می‌کردم جمله بندیت مشکل داره اما بعد دیدم که اون جمله با قرار دادن یه کاما مشکلش حل میشه از طرفی برای فاصله زمانی فقط از سه تا ستاره استفاده کن
    ***
    بیشتر و کمتر نه و در کل اینکه خیلی عالی بود و قلمتون رو خیلی دوست دارم
    به امید اینکه تگ بگیری و موفق بشی
    دوست دار تو رومی
     

    ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران
    ممنون رومی جان خیلی تشکر از وقتی که گذاشتی عزیزدلم .ویرایشات رو مدیون دینو جان هستم با نقد سفت و سختش ..
    ممنون میشم اون جمله رو بهم بگی تا درستش کنم.
    سعی میکنم بازم ویرایش بزنم و تا جایی که بلدم مشکلات نگارشیش رو درست کنم

    و واقعا ممنون از تعریفت عزیزدلم خیلی روحیه بخش بود .
     

    "Maein"

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/26
    ارسالی ها
    1,060
    امتیاز واکنش
    3,862
    امتیاز
    560
    سن
    21
    محل سکونت
    تهران
    مهدیه جان؛ نکته‌ی اول که در ادامه‌ی رمانت دیدم اینه که توی توصیفات خیلی پیشرفت کردی و سعی می‌کنی مکان‌ها رو واضح‌تر توی ذهن مخاطب جا بندازی‌. ویرایش‌ها رو هم که بررسی کردم خیلی بهتر شده بود مثلاً قسمت ملاقات مرضیه و محسن.
    حالا چندتا نکته‌ی دیگه می‌مونه درباره‌ی توصیفات که شاید بد نباشه بهش اشاره کنم.
    خونه‌ی مهناز رو خوب وصف کرده بودی. با این حال نمیشه گفت جای کار نداشت. مثلاً وقتی میگی مبل کرمی، به گفتن رنگ اکتفا نکن. یک‌جوری مدلشم به خواننده بفهمون. یعنی سلطنتی بود یا راحتی؟ طرح داشت یا بدون طرح بود؟
    یا فقط اشاره نکن ویالن در یک سمت قرار داشت. در این‌جا برای این که طرح خونه‌ی مهناز در ذهن محاطب بمونه باید تکرار هم در نظر بگیری. مثلاً یک‌جا بگی نیکداد در حالی که به فکر فرو رفته بود، به سمت ویالن رفت و دستش رو روی صفحه‌ش کشید. همچنین شکل و شمایلش رو هم وصف کنی. فقط حواست باشه توصیف اشکال رو پشت سر هم قرار ندی. یعنی زمانی که شکل مبل رو میگی، پشت‌بندش شکل ویالن رو نگو. صبر کن و توصیف ویالن رو بذار برای همون وقتی که نیکداد به سمتش میره و روش دست می‌کشه.
    درباره ‌ی توصیف حالات هم عملکردت خوبه؛ ولی بیا یه نگاه به این جمله بندازیم:
    کلافه نخ باقی مانده در دستانم را میان لب‌هایم قرار می‌دهم.
    به نظرت این‌جا بهتر نیست فقط بگی نیکداد داشت با نخ بازی می‌کرد و اون رو بین انگشتاش می‌پیچوند؟ همین توصیف، کلافگی نیکداد رو به خواننده می‌رسونه و لازم نیست روی کلمه‌ی کلافه تاکید کنی.
    در توصیف حالات، قسمتی بود که نیکداد داشت از خونه می‌رفت و مرضیه ناگهان صداش زد. بهتره در اون‌جا به سرعت نگید:
    مرضیه: نیکداد...
    خیلی خوبه اگه اول بگید صدای مرضیه که مثلا ًمی‌لرزید یا از شدت بغض دورگه شده بود در گوش نیکداد پیچید. در غیر این صورت رمان به خودش سبک نمایشنامه‌نویسی می‌گیره.
    همچنین در این قسمت نیازه حالات نیکداد رو هم بیش‌تر توصیف کنید. نه این که فقط گفت‌وگو بنویسید. احساسات نیکداد رو در قالب مونولگ بگید و بیش‌تر به رفتارشون پروبال بدید. یعنی بگید وقتی چهره‌ی مادرش رو دید یا لحن بغض‌آلودش رو شنید چه حسی بهش دست داد؟ یک‌لحظه پشیمون شد که نره و بمونه؟ همین‌طوری به احساسات و افکاری که در ذهنش می‌گذره آب‌وتاب بدید تا خواننده درکش کنه. حواستون باشه شما دارید از زبون جنس مخالف می‌نویسید و پایدار نگه‌داشتن این حالات واقعاً کار سختیه.
    نکته‌ی بعدی در توصیف حالات اینه که می‌گید آترا خجالت می‌کشه. در این‌جا هم مثل چند مثال قبل، به جای بیان لفظ خجالت، علائم خجالت رو بگید. تن صداش میاد پایین؟ یا نیکداد به یاد گونه‌های گل انداخته‌ش میفته؟

    در رابـ ـطه با سیر هم چند نکته وجود داره. یکی این که دیالوگ اضافه زیاد دیده میشه.
    قسمتی که نیکداد زنگ می‌زنه به مهناز، نیازی نیست براشون این‌قدر دیالوگ بنویسید. مثلاً اون گفت الو این گفت الو. نیکداد گفت سلام خوبی؟ مهناز جواب داد خوبم تو خوبی؟
    این دیالوگ‌ها رو بهتره در قالب مونولوگ بگید که با هم حرف زدن و محتوای اولیه‌ی حرفشون سلام و احوال‌پرسی بود. بعد موضوعات مهم‌تر رو در شکل گفت‌گو شرح بدید.
    مثلاً نگید یکی میگه دستت درد نکنه اون‌یکی میگه خواهش می‌کنم، نیکداد میگه فعلاً، بعدش مهناز میگه فعلاً؛ بلکه فقط در مولوگ اشاره کنید یک‌نفر از اون‌یکی تشکر می‌کنه و بعد خداحافظی می‌کنن. بهتره قسمت‌های مهم رو در دیالوگ جا بدید تا تعادل مونولوگ و دیالوگ برقرار باشه. البته منظورم این نیست که گفت‌وگوهای معمول بین اشخاص رو هم کم کنید. منظور من فقط قسمت‌هایی مثل همین مثال‌هاست که تلفنی حرف می‌زنن و می‌تونید سلام و احوال‌پرسی و خداحافظی‌شون رو به شکل دیگه‌ای بیان کنید.
    مثلاً قسمت آخر گفت‌وگوی آترا و نیکداد که دیگه دارن خداحافظی می‌کنن، احساسات نیکداد رو موقع خداحافظی بگید. این که می‌خواد آترا مراقب خودش باشه و چه‌قدر در اون‌لحظه دوست داره این دختر بهش تکیه کنه. دلش می‌خواد هنوز باهاش حرف بزنه و نذاره تماس قطع بشه؛ اما آترا خداحافظی می‌کنه.

    در پایان چندنکته‌ی نگارشی می‌مونه که با هم بررسی‌شون می‌کنیم.

    ۱- در قسمتی نوشتید "آخ"؛ در این‌جا اصلاً نیازی به استفاده از پرانتز نیست و اگر هم جایی لازم شد بهتره از () استفاده بشه.
    یا در قسمت:
    به قول مهناز "لونه موش"
    (پرانتز باید کلاً حذف بشه)

    ۲- چیه؟!
    (علامت تعجب باید حذف بشه. فقط در قسمت‌هایی اجازه‌ی استفاده از علامت تعجب کنار علامت سوال هست که چنین پرسش‌‌هایی داشته باشیم. برای مثال:
    نیکداد و این‌کارا؟!
    فصل پاییز و گرما؟!
    آترا و این‌حرفا؟!)

    ۳- غلط تایپی توی پست سی و پنج وجود داره که خیایان تیابان نوشته شده.

    ۴- طوطیه یادگار مادرم
    (طوطیِ یادگار مادرم)

    ۵- پرتغال: پرتقال

    ۶- بلندتر از حد معمول با ابروهای در هم کشیده می‌گویم...
    (این مدل نوشتن اشتباهه؛ چون اگه به ساختار جمله دقت کنید، متوجه می‌شید که نوشتید با ابرو می‌گویم. در حالی که کسی با ابروهاش حرف نمی‌زنه؛ پس باید بگید در حالی که ابروهایم را در هم کشیده‌ام، با صدایی بلندتر از حد معمول می‌گویم...)

    ۷- سروکله.ام: سروکله‌ام

    ۸- انگار گفتن چیزی که درون ذهنم می‌چرخد، آرومش کرده باشد.
    (کتابی و آمیانه در این‌جا با هم آمیخته شده؛ به‌جای آرومَش بگید آرامَش).

    ۹- بوق دوم به سوم نمی‌رسد که صدای نحیفش مانند چثه‌اش در گوشی می‌پیچد.
    ( صداش مثل چثه‌ش در گوشی می‌پیچه؟ یعنی چثه‌ش هم در گوشی پیچیده؟)
    جمله‌ی پیشنهادی:
    صدای ظریفش در گوشی می‌پیچد که جثه‌ی کوچکش را نیز برایم تداعی می‌کند.

    ۱۰- داخل ورودی اتوبان می‌پیچم.
    (فرمان را به سمت اتوبان می‌چرخانم).

    ۱۱- حس ناراحتی در گرداب چشمان سیاهش را می‌توانم حس کنم.
    ( مورد اول: را قبل در باید بیاد، چون نشانه‌ی مفعوله و مفعول شما ناراحتیه.
    مورد دوم: دوبار به کار بودن کلمه‌ی حس در یک جمله چندان جالب نیست. اولی رو احساس ناراحتی بنویسید بهتره.
    مورد سوم هم به توصیفات مربوط میشه. بهتره به جای بیان واژه‌ی ناراحت، علائم ناراحتی رو بیا کنی. مثل حلقه‌زدن اشک در گرداب سیاه چشم‌ها).

    قلمت ماندگار عزیزم :aiwan_lggight_blum:
     

    ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران

    برخی موضوعات مشابه

    بالا