- عضویت
- 2016/10/18
- ارسالی ها
- 1,409
- امتیاز واکنش
- 32,833
- امتیاز
- 913
بنام خدای مجنون ها
*کاش از جنس «جنون» ،بال و پری بود مرا...
آه، گوئی که این همه «آبی» در دل آسمان نمی گنجد.
نام رمان :جنون آبی
ژانر:اجتماعی، عاشقانه
نویسنده: Mah dokht) mahsa.s) کاربرانجمن نگاه دانلود
نام ناظر: @*PArlA
نام تایپیست: midnight dream
خلاصه :
لباس آبی به تنش پوشاندند و او را به کنج اتاقی انداختند.
دهانه روی دهانش زدند، تا آوازی روی لب ننشاند.
به تختی غل و زنجیرش کردند، تارقصی روی اندامش ننشیند...
جرم او رقـ*ـص و آواز نبود! او تنها مجنون بود. مجنون حوادث پیش آمده...
این پیراهن آبی رنگ را از تنش بیرون آورید! بگذارید آوازش را سر دهد.
این وصله ی آبی به تن او نمی چسبد!
*کاش از جنس «جنون» ،بال و پری بود مرا...
آه، گوئی که این همه «آبی» در دل آسمان نمی گنجد.
نام رمان :جنون آبی
ژانر:اجتماعی، عاشقانه
نویسنده: Mah dokht) mahsa.s) کاربرانجمن نگاه دانلود
نام ناظر: @*PArlA
نام تایپیست: midnight dream
خلاصه :
لباس آبی به تنش پوشاندند و او را به کنج اتاقی انداختند.
دهانه روی دهانش زدند، تا آوازی روی لب ننشاند.
به تختی غل و زنجیرش کردند، تارقصی روی اندامش ننشیند...
جرم او رقـ*ـص و آواز نبود! او تنها مجنون بود. مجنون حوادث پیش آمده...
این پیراهن آبی رنگ را از تنش بیرون آورید! بگذارید آوازش را سر دهد.
این وصله ی آبی به تن او نمی چسبد!