نقد رمان معرفی و نقد رمان زخم و رجم |الهام کاربر نگاه دانلود

E.KAMYAB

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/26
ارسالی ها
200
امتیاز واکنش
4,061
امتیاز
475
سن
23
محل سکونت
مشهد
نام رمان: زخم و رجم
نام نویسنده: الهام کامیاب | کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
ناظر محترم: @میم پناه

خلاصه:
تنها هجده سال سن داشت، اما اطرافیانش کلمه «خانه‌نشین» را برچسب، و به پیشانی اش چسبانده بودند. پس برای رهایی و بستن دهان مردم، تن به خواسته عاشقش داد. خام بود و پر از کمبود؛ به آرزویش رسید اما در خواب هم نمی‌دید اتفاقاتی که در پیش رو داشت.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • برترین
    به نام خدا

    نویسنده‌ی عزیز، ضمن عرض سلام، ورود شما به تاپیک نقد که نشان از نقد پذیری و علاقه‌ی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می‌گوییم.
    لطفا پیش از فعالیت در تاپیک نقد، قوانین بخش را مطالعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که چنین پیام‌هایی اسپم محسوب می‌شوند. در صورت مشاهده، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد، گزارش دهید:
    _عزیزم ادامه بده.
    _خیلی رمانت قشنگه. من عاشقش شدم.
    _تند تند پست بذار.
    _تو رو خدا فرهود و مهناز بهم برسن.
    و...

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش نقد میتوانید از تاپیک زیر بهره بگیرید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    _Janan_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/04/21
    ارسالی ها
    360
    امتیاز واکنش
    6,351
    امتیاز
    601
    محل سکونت
    رویابافی های ناتمام :)
    به نام خدا

    نویسنده‌ی عزیز، ضمن عرض سلام، ورود شما به تاپیک نقد که نشان از نقد پذیری و علاقه‌ی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می‌گوییم.
    لطفا پیش از فعالیت در تاپیک نقد، قوانین بخش را مطالعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که چنین پیام‌هایی اسپم محسوب می‌شوند. در صورت مشاهده، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد، گزارش دهید:
    _عزیزم ادامه بده.
    _خیلی رمانت قشنگه. من عاشقش شدم.
    _تند تند پست بذار.
    _تو رو خدا فرهود و مهناز بهم برسن.
    و...

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش نقد میتوانید از تاپیک زیر بهره بگیرید.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     
    برترین

    _Janan_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/04/21
    ارسالی ها
    360
    امتیاز واکنش
    6,351
    امتیاز
    601
    محل سکونت
    رویابافی های ناتمام :)
    به نام خالق سیال ذهن

    به تالار نقد خوش آمدید. پیش از هر سخنی لازم است که یک خسته نباشید گرم خدمتتان عرض کنم و بگویم که همین که قلم در دست می‌گیرید و دنیای ذهنتان را با دیگران به اشتراک می‌گذارید، ولو این که هدفتان فقط سرگرمی باشد، کارتان ارزشمند است. حضور شما در این‌جا به این معناست که می‌خواهید اثرتان را بهتر و بهتر کنید.
    نویسنده ‌جان! فرض کنید که وارد یک کتاب‌ فروشی شده‌اید و قصد دارید که کتابی در ژانر مورد علاقه‌تان تهیه کنید. اولین معیار شما برای انتخاب کتاب چیست؟ نام و جلد کتاب. در واقع نام و جلد یک کتاب، اولین المان‌هایی از یک کتاب است که با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و عامل مهمی برای جذب کردن و یا پس زدن مخاطب است.
    فاکتورهای لازم برای نام یک کتاب این است که جدید باشد، جذاب باشد، به محتوای کتاب مربوط باشد و به ژانر داستان اشاره کند.
    نام انتخابی شما به خوبی به محتوای داستان و ژانرها اشاره ندارد. "جراحت روح" معنایی دو پهلو دارد و به دلیل آمدن کلمه‌ی "روح" در نگاه اول ذهن خواننده را به سمت داستان‌های فانتزی می‌کشاند. از طرف دیگر کلمه‌ی "روح" پیش از این بارها تکرار شده‌ است و این مسئله بدیع بودن نام را کم‌رنگ می‌کند.
    به زعم من دست شما در انتخاب یک نام جذاب‌تر و جدیدتر باز است. می‌توانید یک کاغذ جلوی دستتان بگذارید و کلماتی که در رابـ ـطه با محتوای داستان به ذهنتان می‌رسد را یکی پس از دیگری یادداشت کنید. مترادف‌هایشان را پیدا کنید و ترکیب‌های جدید بسازید. با کمی وقت گذاشتن و بالا و پایین کردن کلمات، مسلما نام بهتر و جذاب تری پیدا می‌کنید.
    عزیزجان! عامل جذب کننده‌ی دیگر جلد کتاب است. در حال حاضر در صفحه‌ی رمانتان جلدی وجود ندارد. بهتر است برای تهیه‌ی جلد اقدام کنید. در هنگام انتخاب تصاویر جلد، به محتوا، ژانرها و تازگی تصاویر دقت کنید.
    انتخاب ژانر شما کاملا درست و به جاست. در قصه‌ی شما روایت عشق ریحانه به علیرضا و علیرضا به رعنا مشهود است. ژانر اجتماعی در این داستان بیانگر مصائب و دیدگاه غلط جامعه است و شما سعی کرده‌اید که این تفکر غلط را بازگو کنید که در بحث ایده بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
    بانو جان! عامل مهم بعدی که تاثیر زیادی در جلب نظر خواننده دارد و می‌تواند او را به خواندن داستان ترغیب کند، خلاصه است. یک خلاصه‌ی خوب می‌بایست با جملات ساده نوشته بشود. طرح معما کند. در مورد کلیت داستان اطلاعات بدهد و جذاب باشد. بگذارید نگاهی به خلاصه‌تان بی‌اندازیم:
    تنها هجده سال سن داشت،
    @پیش از کلمات ربطی نظیر اما از "؛" استفاده می‌شود@ اما اطرافیانش کلمه‌ی "ترشیده" را برچسب، @برچسب کرده‌بودند. برای حذف فعل به قرینه‌ی لفظی، باید فعل دو جمله عینا یکی باشد. همچنین پیش از کلمات ربطی مانند "و" از نشانه‌‌ها مانند "،" استفاده نمی‌شود@و به پیشانی‌اش چسبانده بودند.@شما سعی در برطرف کردن تفکرات غلط دارید لذا آوردن کلمه‌ی "ترشیده" آن هم در خلاصه، درست نیست. این کلمه بار منفی دارد و در نگاه اول، به جای کِشنده بودن، تا حدی برای مخاطب پس زننده است@ پس برای رهایی و بستن دهان مردم، تن به خواسته عاشقش داد.@ خواسته‌ی عاشقش@ خام بود و پر از کمبود؛ @قبل از حروف ربطی مانند "به" نیازی به آوردن "؛" نیست@به آرزویش رسید@اینجا جایی است که باید "؛" بیاید@ اما اتفاقاتی@را@ که پیش رو داشت در خواب هم نمی‌دید.@ نشانه‌ی مفعول جا افتاده است@
    همان‌طور که می‌بینید، خلاصه‌ی شما از لحاظ نگارشی نیاز به بازنگری دارد. بانوجان! خلاصه اولین برقراری ارتباط با خواننده است. به نظر شما اگر خواننده‌ی تیزبین با انبوهی از اشکالات نگارشی رو به رو بشود، میلی به خواندن قصه پیدا می‌کند؟
    خلاصه، از لحاظ اطلاعات کلی و ایجاد کنجکاوی عملکرد قابل قبولی دارد فقط بهتر است کلمه‌ی "ترشیده" را جایگزین کنید.
    عزیزجان! معمولا در نوشتن رمان‌ها، مرسوم است که مقدمه ای به فراخور متن بنویسید. شما مقدمه‌ای نداشتید و مستقیما وارد داستان شدید که البته ایرادی ندارد. مقدمه در واقع شناسنامه‌ی قلم شماست. مقدمه، شیوه‌ی نگارش شما را به خواننده نشان می‌دهد‌. در مقدمه‌ می‌بایست کلیت داستان خود را به مخاطب بشناسانید، در عین حال طرح معما کنید و قصه را اصطلاحا لو ندهید. با کلمات بازی کنید و مخاطب را به دنبال خود بکشانید. البته نبودن مقدمه یک انتخاب شخصی است؛ گرچه بودنش بهتر است.
    نویسنده جان! به همان کتاب فروشی برگردیم. فرض کنید که با توجه به عناصر بیرونی شما یک داستان را برای خواندن انتخاب کردید. کتاب را ورق می‌زنید و شروع به خواندن می‌کنید. اگر شروع قصه جذاب و تاثیرگذار باشد، مثل یک قلاب شما را به دام می‌اندازد و به دنبال خود می‌کشد. در عوض اگر شروعی روتین و معمولی داشته باشد احتمالا حوصله‌تان را سر می‌برد و کتاب را کنار می‌گذارید!
    شروع باید ایجاد کنجکاوی کند و مخاطب را تشنه کند. در عین حال نباید بیش از حد گنگ و گیج کننده باشد و به اندازه‌ی کافی اطلاعات بدهد. شروع قصه‌ی شما، از جای نسبتا مناسب و خوبی است. خواننده بعد از خواندن خلاصه و اطلاعاتی که دریافت کرده‌است، وارد روز بعد از جشن عروسی شخصیت اصلی می‌شود. در مورد شخصیت ریحانه کنجکاو می‌شود و مایل است ادامه‌ی ماجرا را بخواند.
    شروع رمان، شروعی آرام و ملایم و تقریبا جذاب است. مثل استارت زدن برای شروع حرکت یک ماشین می‌ماند. ماشین راه می‌افتد و خواننده همراهش حرکت می‌کند. ماشین داستان اما در یک جاده‌ی کاملا صاف و بدون چاله و دست‌انداز حرکت می‌کند. داستان همان‌طور که در ابتدای کار ملایم شروع می‌شود، ملایم هم پیش می‌رود و خواننده را خسته می‌کند. ماشینتان وسط راه به هن هن می‌افتد و انگار که هرلحظه ممکن است از حرکت بایستد. بانوجان! سیر داستانتان، کند و یکنواخت است. برای حفظ جذابیت و مخاطب به تعلیق نیاز دارید. اتفاقات داستان در اره و تیشه دادنِ دو هوو و مادرشوهر خلاصه می‌شود. پیشنهاد می‌کنم، اتفاقات خارجی را وارد داستان کنید تا به قصه کمی هیجان تزریق شود. مثلا می‌توانید بلایای طبیعی راه بیندازید تا محصولاشان دچار ضرر شود، می‌توانید تصادف و حادثه ایجاد کنید و یا هر چیز دیگری که کمی از یکنواختی فضا کم کند.
    عزیزجان! یکی از اساسی‌ترین مهره‌های برقراری ارتباط با مخاطب و شناساندن فضای ذهنیتان به او، توصیف است. می‌بایست به توصیف ظاهر شخصیت‌ها، مکان‌ها، حالات و احساسات‌ به خوبی پرداخته شود تا خواننده هرچه بیشتر و بهتر با دنیای ذهنی شما ارتباط بگیرد. شخصیت‌ها را بشناسد و آن‌ها را درک کند. با شخصیت‌ها همدردی کند و برای آینده‌شان کنجکاو و پیگیر باشد.
    اولین بخش توصیف ظاهر است. شما سعی کردید که ظاهر شخصیت‌ها را به ما نشان بدهید اما کافی نیست. بنده با این‌که تمام پارت‌ها را با دقت تمام خوانده‌ام، تنها چیزی که از ظاهر شخصیت‌ها به خاطر دارم موهای سیاه و بلند رعنا، رنگ چشم‌های او و ریحانه، قد بلند علیرضا و چاقی فرشته است. علتش هم تکرار این ویژگی‌ها در متن است. شما گاهی رنگ و مدل لباس‌های شخصیت‌ها را هم بیان کرده‌اید که خوب است؛ اما دقت کنید که برای توصیف ظاهر شخصیت‌ها، ویژگی‌های ظاهری مثل: فرم صورت، رنگ مو، رنگ چشم، فرم لب، بینی و چانه، رنگ پوست، مدل و رنگ لباس‌هاو... را در لا‌به‌لای متن بگنجانید و مدام تکرارش کنید. با این روش مخاطب خسته نمی‌شود و تصویر مورد نظر شما به خوبی در ذهنش ماندگار می‌شود. مثال: هدیه نگاه سبزش را به مرد قد بلند رو به رویش دوخت و با خودش فکر کرد که پیراهن آبی حسابی برازنده‌اش است.
    در این مثال من بدون این‌که از جملات مستقیم استفاده کنم به شما گفتم که هدیه چشم‌های سبز دارد. شخصیت مرد قد بلند است و پیراهن آبی پوشیده است.
    شما در زمینه‌ی توصیف مکان‌ها عملکرد خیلی خوبی نداشتید. بانو جان! لازم است که خانه‌ی رعنا که محور اتفاقات داستان است، بهتر توصیف شود یا مثلا وقتی از "سُر بازی" صحبت می‌کنید، با توجه به ناشناخته بودن نوع بازی و فضا برای خواننده، توضیحات و توصیفات بیشتری ارائه بدهید. مثلا در مورد خود مکان، افراد حاضر در آن‌جا، کیفیت بازی و... صحبت کنید. البته شما سعی کرده‌اید که توصیف مکان را انجام بدهید؛ اما ارائه‌ی یک‌جای توصیفات خواننده را خسته می‌کند و احتمالا اصلا آن قسمت را نمی‌خواند. در این مورد هم مثل توصیف احساسات عمل کنید و ویژگی‌‌های مکان را در بین متن بیاورید. درواقع مخاطب را غیرمستقیم وادار کنید تا مکان مورد نظرتان را در ذهنش بسازد.
    مثال: خسته و کوفته از روز پرکارش، خودش را روی کاناپه‌ی کرم رنگ رها کرد. چشم‌هایش را دور اتاق چرخاند و باز هم با خودش تاکید کرد که پرده‌های سورمه‌ای هیچ سنخیتی با کفپوش گردویی ندارد و باید عوضشان کند.
    عزیزجان! یکی از مسائلی که باعث می‌شد به عنوان خواننده با شخصیت‌ها ارتباط خوبی نگیرم، کم بودن توصیف حالات و احساسات بود. دقت کنید که برای بیان حالات و احساسات زیاد از کلمات مستقیم استفاده نکنید. مدام نگویید که رعنا بی‌حس و بی‌خیال است. در عمل بی‌خیالی و بی‌توجهی‌اش را نشان بدهید. مثلا زمانی که رعنا دیر به خانه برگشته و ترسیده است، حالتش را توصیف کنید. جوری که خواننده ترسش را حس کند و برایش نگران بشود! در هنگام ترس واکنش انسان چگونه است؟ آب دهانش خشک می‌شود، ضربان قلبش تند می‌شود، رنگش می‌پرد، دست‌هایش یخ می‌کند‌ و...
    وقتی شخصیت‌هایتان دیالوگ می‌گویند، در حال انجام چه کاری هستند؟ به موهایشان دست می‌کشند، با دکمه‌ی لباسشان بازی می‌کنند، با پایشان روی زمین ضرب می‌گیرند، پشت ابرویشان را می‌خارانند و...
    سعی کنید هرچه بیشتر این جزئیات و توصیفات را وارد فضای داستان بکنید. این کار هم قلمتان را پخته‌تر می‌کند، هم ارتباط گرفتن مخاطب با قصه را راحت‌تر می‌کند و هم به شخصیت پردازی کمک شایانی خواهد کرد.
    یکی از اصلی ترین قسمت‌های یک قصه شخصیت پردازی آن است. شخصیت‌ها می‌بایست با توجه به محیط، خانواده، فرهنگ و... ویژگی‌های رفتاری و گفتاری خاصی داشته باشند و منحصر به فرد باشند. بگذارید کمی شخصیت‌های اصلیتان را بررسی کنیم.
    رعنا دختر هجده ساله‌ای است که در فضایی سنتی بزرگ شده است. در محیط زندگی رعنا، دخترها در سن پایین ازدواج می‌کنند. به تبع چنین شرایطی، فکر و ذهن دخترها درگیر ازدواج و همسر آینده خواهد بود و خودشان را برایش آماده می‌کنند. رعنا با توجه به چنین پیش زمینه‌ای بسیار ناپخته عمل می‌کند. رفتارش کمتر از سنش به نظر می‌رسد. مثلا زمانی که در مهمانی خانه‌ی مادرشوهرش بلند اظهار گرسنگی می‌کند یا علی رغم هشدار مادرش به سادگی به ریحانه اعتماد می‌کند و این در حالی است که حتی ثریای کوچک هم می‌فهمد که رابـ ـطه‌ی بین دو هوو جیز خوبی نخواهد بود. از طرفی طبق توضیحات خلاصه و پست اول، رعنا از ازدواجش خوشحال است! شوق لباس عروسی داشته و حالا به آن رسیده است؛ اما حتی در روزهای ابتدایی زندگی‌اش نیز این شور و شوق به چشم نمی‌خورد. رعنا از ابتدا دلسرد و بی‌حوصله است و هیچ تلاشی برای پیش بردن احساس و زندگی‌اش ندارد. اگر دقت کنید این مسئله با خواستگاه رعنا مغایرت دارد. رعنا را کمی پخته‌تر و جنگنده‌تر نشان بدهید. بگذارید کمی از خودش شور و شوق نشان بدهد و بعد خسته و افسرده شود.
    ریحانه، شخصیت مظلوم و سرخورده‌ایست که عشقش را از دست داده است. رفتار او تقریبا آن چیزی است که از زنی به موقعیت او انتظار می‌رود: تلاش برای برگرداندن همسرش به هر طریقی!
    و اما علیرضا! مردی خودخواه و سنتی که به بهانه‌ی دوست نداشتن همسرش، ازدواج مجدد می‌کند. علیرضا با توجه به محیط زندگی، تربیت و خودخواهی‌اش لازم است تا کمی خشن‌تر باشد. کمی زورگو‌تر باشد. این‌قدر منعطف نباشد. علیرضا با توجه به شغلش(باغ‌داری) می‌بایست چهره‌ای آفتاب سوخته و دستانی زمخت داشته‌باشد. خستگی، کلافه‌ و بدخُلقش کند. پرداختن به این جزئیات و ریزه‌کاری‌هاست که یک شخصیت را بی‌نقص و خاص می‌کند.
    از طرفی نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم، احساس وابستگی است. علیرضا علی‌رغم میل باطنی‌اش با ریحانه ازدواج می‌کند. ریحانه زن همه‌چیز تمامی است که از خانه‌داری و همسرداری چیزی را برایش کم نمی‌گذارد. آن‌ها صاحب یک فرزند هستند و حتی در جایی اشاره‌ی کوتاهی داشتید به بارداری ریحانه پیش از ازدواجش! یک انسان نرمال با واکنش‌های طبیعی در چنین شرایطی به شریک زندگی‌اش اگر دلبستگی پیدا نکند، لااقل احساس وابستگی پیدا می‌کند. آدم‌ها بعد از چندماه حتی به حیوان خانگیشان هم وابسته می‌شوند، چه برسد به یک زندگی مشترک چندساله و با آرامش! لذا بی‌احساسی و بی‌تفاوتی علیرضا نسبت به ریحانه عجیب است! او ریحانه را تنها مادر فرزندش می‌داند و ذره‌ای به او تعلق خاطر ندارد. بانوجان! این رفتار علیرضا با واقعیت مغایرت دارد و خلل در شخصیت پردازی است. شما باید رفتار شخصیت‌هایتان را واقع بینانه‌تر بیان کنید.
    برای این‌کار بهتر است به گذشته فلش بک بزنید. از آشنایی ریحانه و علیرضا بگویید. از تلاش‌های ریحانه و علت نخواستن‌های علیرضا. از تلاش علیرضا برای ایجاد علاقه و شکست خوردنش. از آشنایی‌اش با رعنا و چرایی علاقه‌مندی‌اش به رعنا. به این طریق هم از سیر کند و یکنواخت داستان می‌کاهید و هم شخصیت‌ها واقع‌بینانه‌تر می‌شوند.
    نکته‌ی دیگری که باید به آن اشاره کنم، مسئله‌ی شغل علیرضاست. یک باغ میوه در وسط سرما و برف زمستان کار خاصی ندارد. کوددهی زمستانه و هرس درختان به اواخر بهمن و اسفندماه برمی‌گردد. در واقع اوج کار باغ و کار کردن چند ساعته به فصل بهار و تابستان مربوط است. به جزئیات بیشتر دقت کنید.
    و به عنوان نکته‌ی آخر، انتخاب اسم "ثریا" که نامی سنگین و قدیمی است برای یک دختر بچه‌ی کوچک، انتخاب جالبی نیست.
    در حالت کلی برای پرداختن یک شخصیت لازم است تا برای خودتان یک نقشه‌ی راه مشخص کنید. یک کاغذ و قلم بردارید و شخصیت ها را بسازید. ویژگی های ظاهری و رفتاری، علایق و نفرت ها و ترس ها را به آن ها نسبت بدهید. مثلا من می‌خواهم در مورد یک پسر جوان که مکانیک است، بنویسم. این پسر اخلاق تند و تیزی دارد و زود عصبی می‌شود در عین حال مهربان است‌.‌ در کارش ماهر است و عاشق مادرش است. به خاطر خانواده‌اش هرکاری می‌کند. خب حالا کافی است که با رفتار‌ها و عکس العمل هایش، ویژگی هایش را نشان بدهم. مثلا با هرمسئله‌ی کوچکی عصبانی بشود و دعوا درست کند، سر خواهر کوچک‌ترش داد بزند؛ اما زود پشیمان بشود و برای دلجویی پا پیش بگذارد. به خاطر هزینه‌ی عمل قلب مادرش حاضر بشود پیشنهاد نامعقول دوستش برای دزدی را قبول کند.
    به همین سادگی من یک شخصیت را پرداخته‌ام و با این نقشه‌ی راه شخصیتم در لابه‌لای متن دچار گم‌گشتگی و دوگانگی نمی‌شود‌. شما هم لازم است که برای شخصیت‌هایتان با توجه به فرهنگ، محیط، سن و سال، شغل، تحصیلات، خانواده و... ویژگی‌های خاص تعیین کنید و طبق آن‌ها عکس‌العمل نشان بدهند.
    نویسنده‌جان! اصل و اساس هرقصه‌ای، فارغ از ظواهرش ایده و فکر پشت آن اثر است. نویسنده چه حرفی برای گفتن دارد؟ چقدر خلاق است؟ ایده‌ی کلی داستان شما، اعتراضی به فرهنگ غلط مردسالاری و ارزش‌گذاری زن در حد یک کالا است که خریدار داشتنش او را ارج و قرب می‌دهد.
    عزیزجان! ایده‌ی کلی شما خوب و نسبتا جدید است. ایراد عمده‌ی کارتان نحوه‌ی پرداختن به ایده است. در این مورد راوی داستان باید بی‌طرف باشد و حتی در جاهای حساس به خواننده سرنخ بدهد، سرزنش کند، پند بدهد تا اصل و اساس ایده جا بیفتد و نویسنده بتواند به خواننده تلنگر بزند و به هدفش برسد. راوی شما به درستی سوم شخص انتخاب شده است اما بی‌طرف نیست. راهنما و کمک‌کننده هم نیست. حتی در بخش‌هایی از متن به نظر می‌رسد که فقط داریم روایت خاله‌زنک گونه‌ای از درگیری دو عروس و مادرشوهر و خواهرشوهر را می‌خوانیم! که این مسئله لطمه‌ای جدی به ایده‌ی اصلی می‌زند. راوی در اکثر موارد رعنا را محق می‌داند و ریحانه را قضاوت می‌کند. بگذارید برایتان مثال بزنم. در جایی از متن گفته می‌شود:
    《ریحانه خواست دوباره سوال بپرسد و کرم ریزی کند》
    در این جمله راوی ریحانه را متهم می‌کند. در جای جای متن اصطلاح "موذی" یا "موذی گری" به ریحانه نسبت داده می‌شود که به ذهن خواننده جهت می‌دهد. در واقع از نگاه من، در این داستان آن‌قدر که به ریحانه ظلم شده‌ به رعنا نشده است! رعنا آگاهانه پا به زندگی زنی دیگر گذاشته؛ اما ریحانه ناخواسته وارد این عرصه‌ی رقابت شده‌است. زن بودن و فرهنگ غلط دستش را کوتاه کرده و تن به این زندگی داده‌است. بهتر است راوی پیش‌داوری‌ها را در مورد ریحانه کم کند.
    از طرفی علت ازدواج رعنا با علیرضا در این شرایط، نگاه و برچسب مردم روستاست. بانو جان! جای خالی این قسمت به شدت در داستان احساس می‌شود. فشارهایی که به رعنا وارد می‌شده را نشان دهید. ناچاری و بی‌چارگی‌اش را نشان دهید‌. بگذارید خون خواننده از تفکر مردم روستا به جوشش دربیاید و برای رعنا دل بسوزاند.
    نکته‌ی دیگر دوستان رعنا هستند. دوستان رعنا ظاهرا هم‌سن و سال او و مجرد هستند. آن برچسب‌ها که روی پیشانی رعنا بود، باید به آن‌ها هم چسبیده باشد! تکلیف دوستانش را مشخص کنید. سن و سالشان، مجرد یا متاهل بودنشان، رضایتشان از زندگی و... را بیان کنید. شما همچنین می‌توانید روی سمیه که در سن پایین ازدواج کرده است هم مانور دهید. با این‌کار پای کودک همسری را هم به داستانتان باز کنید. از دنیای کودکانه‌ی غصب شده‌ی دختران این داستان حرف بزنید.
    مسئله‌ی دیگری که جلب توجه می‌کرد، گوشی نداشتن ریحانه و رعنا بود. امروزه پای تلفن‌های همراه هوشمند حتی به دوردست‌ترین نقاط هم باز شده است. حالا از رعنا که بگذریم، نداشتن تلفن هوشمند به ریحانه با سطح آگاهی و سلیقه‌اش نمی‌آید.
    نکته‌ی آخر هم شیوه‌ی روایت راوی است. عزیزجان! داستان شما در فضایی سنتی روایت می‌شود. لحن راوی باید با فضا هماهنگ باشد لذا استفاده از کلماتی مانند: "خوش‌فیس"، "اکسسوری"، "پارتنر"، "فیکس" و... هماهنگی فضا را بهم می‌زند. سعی کنید از کلمات این‌چنینی استفاده نکنید.
    ایده‌ی شما به بلقوه ایده‌ای جالب توجه است اما متاسفانه بلفعل نشده‌است. روی لحن راوی، اتفاقات متفرقه و جزئیات قصه کار کنید و داستانتان را فراتر ببرید.
    در پایان هم باید به نگارش اشاره کنم. بانوجان! سعی کنید پیش از ارسال پست‌هایتان آن‌ها را به دقت ویرایش کنید یا اگر امکانش هست از یک تایپیست یا ویراستار کمک بگیرید. ایرادات نگارشی تا حد نسبتا زیادی در متن دیده می‌شود.
    اول از همه کاربرد نیم‌فاصله را رعایت نکرده‌اید. عزیزجان! پیشوند فعل‌ها، نشانه‌های جمع و کلمات مرکب دوبخشی می‌بایست با نیم فاصله از هم جدا شوند.
    مثال:
    میخندید ❌ می‌خندید✅
    لباس ها❌ لباس‌ها✅

    شما در طول نوشتن متن از اینتر بسیار استفاده کرده‌اید. دقت کنید که فقط با اتمام یک پاراگراف می‌توانید اینتر زده و سراغ پاراگراف بعدی بروید.
    تقریبا در تمام متن کاربرد "ه" چسبان را نادیده گرفته‌اید:
    منتظرِ ❌ منتظره ✅
    کنجکاوِ❌ کنجکاوه✅
    محترمِ❌ محترمه✅
    ساعت هفتِ❌ ساعت هفته✅
    حساسِ❌ حساسه✅
    مدِ❌ مده✅
    شُر میکرد❌ شره می‌کرد✅
    انگار اینجا هتلِ❌ انگار این‌جا هتله✅

    دقت کنید هرجا که در حالت ادبی پایان عبارت "است" بیاید، در حالت گفتاری به "ه" آخر چسبان تبدیل می‌شود. مثال: ادبی: ساعت هفت است.👈گفتاری: ساعت هفته.

    نمونه‌ای از غلط‌های املایی متن:
    هواله❌ حواله ✅
    قرَض❌ غَرَض✅
    هواسش❌ حواسش✅
    ظبط❌ ضبط ✅
    سوئی شرت❌ سوئیت‌شرت✅
    آستین طور ❌ آستین تور✅
    مزحک❌ مضحک✅
    نظارگر❌ نظاره‌گر✅
    لمثی❌ لمسی✅
    به مزاج ریحانه خوش آمده‌بود❌به مذاق ریحانه خوش آمده‌بود✅

    نمونه‌ای از غلط‌های نگارشی:
    بادومی❌ بادامی✅
    یهو❌ یکهو_ ناگهان✅
    نکه❌ نه‌که✅
    چخبره❌ چه خبره✅
    نیافتی❌ نیفتی✅
    کتوکول❌ کت و کول✅
    خاموش نهاد❌ خاموش کرد✅
    رعنا حرص کرد❌ رعنا حرص خورد ✅
    در دل شوق کرد❌ شوق وجودش را گرفت_ ذوق زده شد✅
    سپنج: عاریه، موقتی،خانه‌ی موقت❌ سپند، اسپند✅

    نکته‌ی نگارشی دیگر، حذف فعل به قرینه‌ی لفظی است که شما اشتباه آن را به کار بـرده‌اید. زمانی می‌توانید یک فعل را حذف کنید که عینا در جمله‌ی دیگر تکرار شود.
    مثال از متن:
    گردن به سمت لیلا کج و دو مرتبه به طرف علیرضا برگشت ❌
    دقت کنید در این مورد، فعل جمله‌ی اول "کرد" است پس نمی‌تواند به قرینه‌ی لفظی حذف شود. در مثال بعدی هم همین‌طور:
    فرشته سفره را جمع و بلند شد❌
    فرشته سفره را جمع کرد و بلند شد✅

    و آخرین نکته‌ی نگارشی که باید به آن توجه کنید، وارد کردن لهجه به متن است. دقت کنید که اگر لهجه را به دیالوگ‌ها اضافه کنید، خیلی خوب است. در واقع فضای سنتی بیشتر جلوه پیدا می‌کند. مثلا در موارد زیر نقطه‌ی مثبت است:
    یاد نداری سلام کنی
    درو وا انداختی
    اما وقتی این لهجه به مونولوگ‌ها راه پیدا می‌کند، متنتان از فارسی معیار فاصله می‌گیرد و نقطه‌ی ضعف محسوب می‌شود. مثلا در بین متن می‌گویید:《از خانه بیرون شدند.》 در حالی که صحیحش این است: از خانه بیرون رفتند.

    نویسنده‌جان! با خواندن نقد نگران نشوید. با یک بازبینی کلی و اعمال یک سری تغییرات، داستان شما پیشرفت شایان توجهی خواهد کرد. ایده‌‌ی شما جای کار دارد و بی‌شک پتانسیل جذب مخاطب را دارد؛ فقط به یک بازبینی نیاز دارد. فراموش نکنید که هیچ کس بی نقص نیست و علت حضور ما در این‌جا آموختن و پیشرفت کردن است‌‌.
    سبز و مانا باشید.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    E.KAMYAB

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/26
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    4,061
    امتیاز
    475
    سن
    23
    محل سکونت
    مشهد
    ممنونم عزیزدل ♥️
    نقد خیلی خوب و دقیقی بود.
    و جالب اینجاست که آنقدر لحن صمیمی و آرومی داشتی که به کل ترس و استرسم پرید و برعکس همش فکر میکردم اینجا رو باید اینجوری کنم!
    بازم ازت ممنونم به خاطر وقتی که برام گذاشتی 😘
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا