نقد رمان معرفی و نقد رمان ظلمات و دا | کار گروهی کاربران انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع Fatemeh-D
  • بازدیدها 427
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

کدوم شخصیت اصلی و کدوم شخصیت مقابل رو دوست دارید؟


  • مجموع رای دهندگان
    2

Fatemeh-D

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
عضویت
2017/03/18
ارسالی ها
1,624
امتیاز واکنش
60,983
امتیاز
1,039
سن
22
هو الحق
178112


نام
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
:

ظلمات و دا (جلد دوم سری مجموعه ی ظلمات)
نویسندگان:
Fatemeh-D GoZaR_MoVaGhAt کار گروهی کاربران انجمن نگاه دانلود
ژانر:
فانتزی، تراژدی
خلاصه:
پس از بیست سال زندگی دوستانه، حال خائن دوست نما پرده از چهره واقعیش برداشته است. او من طرد شده را مگس مزاحمی می بیند که با اندک فشاری خواهم مرد. اما من، تالیایی که زاده شده از "ظلمات و دا" است، انتقام خود و پدرم را خواهم ستاند!
خلاصه جلد اول:
کارانوس، ایزد آب ها که از خانه رانده شده و در سرزمین بشری، زندانی شده بود، با توطئه ای از سوی مارس، ایزد جنگ، همسر و فرزند خود را از داد. همین شد که آتش انتقام او شعله ور گردید و در صدد آن برآمد که به سرزمینش باز گردد. اما...


لینک تاپیک تایپ رمان:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


نقد شما مایه پیشرفت ماست. لطفاً این لطف رو از ما دریغ نکنید. با تشکر از همراهیتون.
 
  • پیشنهادات
  • *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    با سلام - نویسندگان عزیزی که درخواست نقد دارند، باید ابتدا قوانین را در تاپیک زیر مطالعه کنند. قوانین فراخوان نقد رمان ها - سپس در همین تایپک درخواست خودشان را مطرح کنند. - هنگام درخواست، حتما نویسنده لینک تاپیک رمان خود را در پیامش قرار بدهد. - وجود لینک تاپیک نقد رمان هم در درخواست نویسنده...
    forum.negahdl.com
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    یه نام کسی که فانوس‌بان عشق است
    اگر شیوه نقد قدیمی بود، بنده از نام رمان شروع می‌کردم و پیش می‌رفتم؛ اما نکته‌‌ی بزرگ و مثبت رمان ظلمات و دا، عناصر بیرونی آن است که با اینکه چند اشکال کوچک در آن‌ها دیده می‌شد اما نقدی به هیچ کدام از آن‌ها وارد نبود و صرفا بنده این اشکالات را بیان می‌کنم، تا شاید نویسندگان عزیز بخواهند آن‌ها را تغییر دهند و بعد از آن به اشکالات حقیقی رمان می‌پردازم.
    نام: تنها مشکل نام، حدس اولیه‌ای بود که مخاطب در رابـ ـطه با رمان میزد. ظلمات و دا به معنای «تاریکی و درد» است. خوبی کلماتی همانند «تاریکی» و «درد» این است که معمولا ژانر واحدی ندارند و نمی‌توان گفت، انتخابشان غلط است! تنها مشکل این بود که خواننده با دیدن نام، اولین حدسی که در ذهنش پیش می‌آید، حدس‌هایی راجب رمانی با ژانر تراژدی، اجتماعی و یا بیشتر تراژدی، جنایی است. این تنها مشکل نام بود که صرفا بخاطر اینکه باید تمامی ایرادات را بگویم گفتم و بنده اصلا تعویض نام را پیشنهاد نمی‌کنم.
    جلد: راستش با دیدن جلد، اول فکر کردم رمان راجب وایکینگ ها باشد! چون لباسی که مرد در تصویر پوشیده است، لباسی از قبایل شمالی است و نوری که از پنجره به داخل می‌تابید، ( از آنجایی که ضعیف بود) به شکم دامن زد. عکس جلد با محتوا در ارتباط است و همچنین ژانرهای فانتزی، تراژدی را با خود به همراه دارد و من در تصویر حدس زدم، رمان راجب به وایکینگی نفرین شده باشد. که تقریبا نادرست درآمد. جلد از نظر فنی مشکلی ندارد و با محتوا در ارتباط است اما پیشنهاد می‌کنم کمی بیشتر بگردید تا این مشکل هم برطرف شود اما اگر تصویری پیدا نکردید، مشکلی نیست.
    به جز این دو مورد کوچک، عناصر بیرونی اشکال دیگری نداشتند و باید به نویسندگان عزیز به این دلیل احسنت گفت.
    و اما از عناصر بیرونی که بگذریم، به اشکالاتی که تا اینجا در رمان دیدم می‌رسیم. خوشبختانه، تا اینجای کارنویسندگان عزیز کارشان را خوب پیش بردند و من چند ایراد کوچک در آن پیدا کردم که به سمعتان می‌رسانم.
    شروع رمان، هوشمندانه و با توجه به ژانرها انتخاب شده بود اما راستش را بخواهید انطور که انتظار داشتم من را ترغیب نکرد؛ منظور بنده این نیست که شروع بد بود و یا از نظر نگارشی مشکلی داشت، خیر! منظور بنده این است که من برای نگـاه دانلـود فانتزی و تراژدی، انتظار یک شروع طوفانی‌تر داشتم، شروعی که هم به خوبی فضای رمان را به تصویر بکشد و هم ایجاد معما کند. با اینکه رمان شما معمایی نیست اما همانطور که خودتان می‌دانید، معماها نقش بسیار پررنگی در ترغیب خواننده و همچنین یک شروع طوفانی‌تر، شروعی که جرعه‌ای از نفرین تالیا را به نمایش بگذارد و یا یک صحنه فانتزی و پر درد و البته هیجانی که هم به حال و هوای رمان بخورد و هم خواننده را ترغیب به خواندن رمان کند. از نظر بنده، بهتر است شروع را عوض کنید تا همین اشکال کوچکی که دارد نیز حل شود و دیگر در این بخش، مشکلی نباشد.
    مشکل بعدی سیر رمان است که به دلیل عدم توصیفات کافی، کمی سریع شده است. نویسندگان عزیز، توصیفات مکان را خیلی خوب انجام دادند و بنده توانستم کاملا مکان‌هایی همانند: زندان، قصر و مدرسه را در ذهن به تصویر بکشم؛ اما متاسفانه شما نویسندگان عزیز در باقی توصیفات به آن قدرت توصیف مکان عمل نکردید. برای مثال:
    توصیف حالات: در اینجا می‌توانستید زمانی که تالیا در اتاق کار ریچارد خشمگین شد، قبلش توصیف کنید که کجا ایستاده است؟ در جلوی میز کار ریچارد؟ زمین زیر پایش از چیست؟ کنارش چیزی قرار دارد؟ زمانی که عصبانی شد، ریچارد عقب نرفت؟ زمانی که زهر از دستانش بیرون زدند، دستانش در چه حالتی قرار داشتند؟ مشت شده بودند ( چون در حالت خشم بیشتر دستان به این حالت است) و یا رها در کنارش بودند؟ زمانی که تالیا به خود آمد چه بلایی سر زهر امد؟ زهر را چطور از آن اتاق خارج کردند؟ اصلا این کار را کردند؟ ( این موضوع را می توانستید در دیالوگ‌های ریچارد بگنجانید) و یا زمانی که نادیا با تئو صحبت می‌کرد، شما گفتید که تئو گوشی تلفن را گذاشت و برای نادیا دست تکان داد. اینجا به این معنی است که تلفن عمومی در جلوی خانه‌ی نادیا قرار دارد؟ نادیا در جلوی پنجره اتاقش قرار ژاکلین قرار داشت که توانست او را ببیند؟ و... و یا زمانی که تالیا در زندان بود، شما اشاره کردید که دستانش بسته بود. در آن زمان من نفهمیدم دقیقا به کجا بسته بود؟ به دیوار؟ اگر به دیوار بسته شده بود، به این معنی است که تالیا مجبور بود بیاستد؟ اگر خیر؛ پس دقیقا به کجا بسته شده بود؟ به کناره‌ی تخت؟ زیرا پس از اینجا گفتید او بیهوش شد، نگفتید بر روی تخت افتاد و یا همانجا بیهوش شد! همچنین در پشت دیالوگ‌ها کاها جای خالی بعضی توصیفات حس می‌شد که کمک به تصویر پردازی بهتر مخاطب کند.
    توصیفات چهره: این توصیف، به جز موهای طلایی پسران و چشمان آبیشان، چشمان بنفش و موهای مجعد تالیا و صورت زیبای ریچارد و توصیفات کم پر خواب تالیا، چیز دیگری در رمان وجود نداشت و بااینکه هنوز اوایل رمان است و مسلما نویسندگان محترم هواسشان به توصیف پری‌ها هست اما بنده انتظار داشتم حداقل بدانم باله آن‌ها به چه شکل است! (از این رو می‌گویم که در افسانه‌های یونای_رومی، پری‌های دریایی گوش‌هایی به شکل باله ماهی و دندان‌های تیر دارند و تمام بدنشان را پولک پوشانده است؛ و تنها تفاوتشان با پاهای انسان‌ها این است که از پاشنه به پایین باله‌ای به شکل ماهی دارند؛ برعکس افسانه‌های اروپایی که از کمر باله دارند.) از بحث اصلی دور نشویم، بنده تا اینجا توصیفاتی راجب پریان و با نادیا و خانواده عمویش ندیدم که پیشنهاد می‌کنم، کمی راجبشان توضیح دهید.
    توصیفات مکان: همانطور که گفتم در این توصیفات خیلی خوب عمل کردید و تنها چند جای کوچک بود که بنده را گیج کرد. برای مثال:
    زمانی که تالیا در زندان بود، شما گفتید که زیر پایش کوسه‌ها عصبانی‌ترش می‌کردند. در اینجا بنده متوجه نشدم. کوسه‌ها در سلول تالیا بودند؟ یا زیر پایش در جایی جدا؟ اگر در جایی جدا یعنی زیر پای تالیا شیشه بود؟ و شما در بعضی از نقاط فراموش می‌کردید که بعضی از مکان‌ها را توصیف کنید. همانند اتاق زیرشیروانی و البته که وقت زیادی برای این نوع توصیفات دارید اما تنها می‌خوام بگویم که بهتر است از آنجا نیز چند چیز را به خواننده بگویید تا کارتان در تکرار این توصیفات راحت‌تر شود. یکی از دیگر جاهایی که فراموش کرده بودید توصیف کنید و در نظر بنده به توصیف نیاز زیادی داشت، آن مکانی بود که تالیا قبل از رسیدن به آسانسور شنا کنان از آنجا رد شد. در نظر بنده آنجا مهم بود چرا که خواننده می‌خواست بداند همان گل‌های آبی آنجا بود؟ اصلا شبیه کمربند آخر بود؟ دراز بود؟ گرد بود؟ تابلو داشت؟ فرش داشت؟ و... فکر می‌کنم خیلی بهتر می‌شود اگر آنجا را توصیف کنید.
    توصیفات احساسات: همانطور که خودتان می‌دانید، ژانری همانند ژانر تراژدی، نیاز زیادی به توصیفات دارد. یکی از ترس‌های اصلی نویسنده‌ها در توصیف کردن این است که نکند خیلی زیاد شود اما خوبی ژانری همانند ژانر تراژدی این است که شما برای القای حس تراژدی به خواننده دستتان باز است؛ اما متاسفانه شما از این توصیف خیلی خوب بهره نبردی و بنده برای لحظه‌ای شک کردم که شاید نویسندگان محترم، می‌خواهند سریع‌تر از صفحات اول بگذرند، زیرا چند پست اول، سیر سریعی داشتند و با اینکه از همان پست اول تا زندان، پتانسیل مونولوگ‌های رمان بسیار بیشتر بود و چه بسا که می‌توانستید توصیفات دیگر را نیز در آن جای دهید و یا زمانی که تالیا در زندان بود و از آنجایی که این حس به من القا شد که تالیا می‌خواهد شاه خوبی باشد، برایم کمی عجیب بود که غم تالیا در مورد مرگ آن مرد چیز بیشتری از تنفر با خود به همراه نداشت؛ زیرا در این بخش، وقتی فردی می‌فهمد نفرین شده است و یا قدرت‌های شومی دارد، حس‌های زیادی از قبایل: ترس، جنون آنی، ناراحتی، تپش قلب، حملات عصبی و... را به مراتب بیش از آنچه تالیا در رمان شما داشت، را باید انتظار داشت و همچنین من در آنجا که گفتید، به جای عصبانی شدن بیشتر فکر می‌کند، به ذهنم خطور کرد که در این زمان کوتاه که حتی چند ساعت هم نگذشته است امکان شخصیتی همانند تالیا که سریع عصبانی می‌شود، اینگونه زود آرام بگیرد و همچنین وقتی نادیا فکر کرد پدرش زنده است، بنده انتظار خیلی بیشتری داشتم! برای یک بچه یتیم که تمام عمرش آزار دیده است چه خبری می‌تواند امیدوارانه‌تر از اینکه پدرش زنده است باشد. با اینحال در این صحنه شما خیلی زود بحث آن دو را ادامه دادید و من به شخصه احساس کردم در آن لحظه تالیا باید خیلی بیشتر شود و شوق نشان می‌داد و مسلما خیلی بیشتر با جواب عمویش ضربه می‌خورد. در کل لطفا در این بخش بیشتر از قلم قوی خود استفاده کنید چرا که بنده زمان تایید ویرایش جلد اول، این مورد را به هیچ عنوان ندیدم و در این جلد کمی این اشکالات متعجبم کرد.
    در بخش نثر، شما در مونولوگ‌ها مشکلی نداشتید و تنها مشکل رمان‌هایی که تالیا غمش را ابراز می‌کرد و آن زمان‌ها نثر دیالوگ‌ها به صورت ادبی در می‌آمدند که کمی حالت مصنوعی به دیالوگ‌ها داده بود؛ آخر کم پیش می‌آید زمانی که فرد از عالم و آدم شاکی است ادبی حرف بزند! بهتر است در این بخش تجدید نظر کنید.
    رمان ظلمات و دا، از نظر اشکالات تایپی و املایی و علائم نگارشی، بسیار خوب عمل کرد و من تنها یک مورد، غلط تایپی در رمان دیدم:
    ننگریست...غلط
    نگریست...درست
    در علائم نگارشی، بنده نقدی ندارم و تنها یک پیشنهاد است برای اینکه اگر پرانتز در رمان نباشد بهتر است. آن زمانی که در پرانتز گفتید:
    که جهت مخلوط نشدن آب و نوشید*نی در بسته بود، فکر کردم شاید بهتر بود اینطور می‌گفتید:
    ریچارد جام شرابش، جام دربسته، را بر روی سینی گذاشت.
    که کلمه وسط بدل شود و دیگر از پرانتز استفاده نکنید. البته این تنها یک پیشنهاد است و اصلا اصلا نقد محسوب نمی‌شود.
    خسته نباشید.
    پ‌.ن: شیوه نقد کرده است و مواردی که به آن اشاره نشده از جمله شخصیت پردازی، اشکالی نداشتند و از آنجایی که نقد همراه است، اگر مشکل دیگری بود لطفا در خصوصی به بنده اطلاع دهید.
    با عرض خسته نباشید خدمت نویسندگان محترم.

    شورای نقد انجمن نگاه دانلود.
    النا عمادی
     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    نام که گفتم اصلا مشکلی نداشت و صرفا بخاطر اینکه بود که باید تمامی مشکلات رو عرض می کردم‌.
    برای جلدم می‌دونم چقدر سخته برای همینم گفتم اگه!
    اگه شروع اینطوری بشه، به نظرم خیلی خوب میشه!
    نه؛ نه؛ نه؛ منظورم خشمش نبود، اروم شدن ناگهانیش بود. ( جمله روی جلد که بدترش می‌کنه!؟)
    خواهش می‌کنم، فقط وظیفه‌م رو انجام دادم.لطفا توی نظرسنجی دفتر کارم شرکت کنید، خیلی ممنون میشم:)
     

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    حتما توی اون نظرسنجی شرکت می کنم :)
    آروم شدن ناگهانی تالیا، نشونه از بی ثباتی عاطفی اون داره. یه لحظه عصبیه و یه لحظه ناراحت و افسرده. همون طور که گفتم غم و خشم تالیا پیش رونده است. بعد ها به طور کلی خشم بهش غلبه می کنه.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا