نقد رمان معرفی و نقد رمان فرجام | حسنا ولیزاده کاربر انجمن نگاه دانلود

husnavalizadeh

.
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/18
ارسالی ها
2,550
امتیاز واکنش
13,490
امتیاز
793
بسم‌الله الرحمن الرحیم

farjam-copy.jpg

نام رمان: فرجام
نام‌ نویسنده: حسنا ولیزاده [HUSNA_VALIZADEH ] | کاربر انجمن نگاه دانلود
ناظر رمان: @میم پناه
ژانر: اجتماعی، تراژدی

خلاصه:
بهمن مردی که برای خوشبختی خانواده‌اش تلاش می‌کند. می‌کوشد تا زندگی‌اش را سر و سامان دهد.
اما در میان هیاهوی زندگی، پی بردن به رازی غمناک و سایه‌ای شوم در زندگی‌اش موجب از هم پاشیدن خانواده و باز شدن ورق جدیدی در کتاب زندگی‌اش می‌گردد.


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • برترین
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید:
    نقد کده

    8a2p_شورای_نقد_انجمن_نگاه_دانلود.jpg

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید:
    نقد کده

    8a2p_شورای_نقد_انجمن_نگاه_دانلود.jpg
     
    برترین

    Morteza Ali

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/05/18
    ارسالی ها
    506
    امتیاز واکنش
    8,650
    امتیاز
    622
    سن
    20
    «به نام الله؛ بسم الله...»

    با سلام خدمت نویسنده‌ی گرامی
    نقد رمان درگهان


    درگهان نام یک روستا در قشم هست که تا این‌جای رمان، تنها ارتباطی که با رمان دارد، این است که بهمن و سمانه، آن‌جا با هم آشنا شده و عاشق شده‌اند که خب، ارتباط فعلی، آن‌چنان مستحکم نیست که درگهان را نام مناسبی برای رمان بکند؛ به علاوه، درگهان گرچه کوتاه و غیر تکراری است اما نمی‌تواند بیان‌گر ژانرهای رمان و حتی خود داستان رمان باشد و چندان هم در جذب مخاطب موفق عمل نمی‌کند. در کل، پیشنهاد می‌کنم اگر ارتباط به شدت قوی‌تری قرار نیست به وجود بیاید، نام رمان را تغییر بدهید.
    در ژانرهای رمان، درام را ذکر کردید که باید حذفش کنید. درام اصلاً یک ژانر رمان نیست! اجتماعی و عاشقانه ژانرهای دیگر رمان بودند که باید بگویم با توجه به ظرف داستان رمان، می‌توانستید هر دو را به خوبی در همین تعداد صفحه‌ی کم انجمن به تصویر بکشید اما ضعف در تمامی توصیفات و شیوه‌ی توصیف مانعش شده بود.
    مشکلات سوفیایی که مادر ندارد و ضربه‌ی سهم‌گینی که خــ ـیانـت به همسر می‌زند، دو دلی یاسین، نیازمند توصیف احساسات قوی و پردازش بیشتری هستند. آن‌جا که سوفیا به خاطر تصادف ترسیده بود، می‌توانستید با توصیف احساسات و حالات قوی این مطلب را به خواننده برسانید.
    شاید ضعیف‌ترین نوع توصیفتان همین توصیف حالات بود که به ضعف شدیدی در توصیف احساسات منجر شده بود. برای مثال در «شوکه شد، بغضش گرفت و ساکت ماند.» ذکر کردن این احساسات اصلاً کافی نیست و نمی‌تواند حق مطلب را به جا بیاورد. باید در کنارش، از حالات صحبت کنید. به اندازه‌ای که بدون ذکر این جمله‌ها، خود خواننده متوجه شود این آدم الان شوکه است و بغض کرده! مثل «چشم‌های عصبانی‌اش، به آنی خشم درونشان فروکش کرد. عنبیه‌هایش بی‌حرکت ماندند و کم کم، درشت و درشت‌تر شدند. چنان نگاهم می‌کرد، گویا دروغی شاخ درآور تحویلش داده‌ام! کمی که گذشت، گویا فهمیده باشد چه شده، چانه‌هایش لرزشی نامحسوس گرفتند و دست‌هایش، مشت شدند. به چه می‌خواست چنگ بیندازد؟»
    نوع نگارش جمله‌های شما شبیه این بود که فرد صرفاً دارد یک گزارش کوتاه و خلاصه، در دفتر خاطراتش می‌نویسد که این مشکل در شروع بیشتر به چشم می‌خورد!
    شروع شما تکراری نبود اما هیجانی هم نداشت و خواننده را جذب نمی‌کرد. البته، این به همان ضعف توصیفات هم برمی‌گردد. به نظر من بهتر است رمان را از جای تصادف و با توصیف احساسات قوی که اوج احساس پدرانه‌ی بهمن را برساند شروع کنید و یا کلاً تغییرش بدهید.
    در اوایل رمان، نثر گزارش‌گونه‌ی شما بیشتر به چشم می‌آمد اما در پست‌های پایانی به توصیف ظاهر و مکان روی آورده بودید، آن هم تسلسلی و بدون تکرار. توصیفات یک‌جا و یک ضرب خواننده را خسته می‌کنند، شخصاً دوست داشتم ردشان کنم، توصیفات باید کم کم و گاهی حتی غیر مستقیم بیان شده و تکرار شوند، تا در یاد خواننده بمانند. مثلاً «کلید اتاقم را روی طاقچه‌، کنار دوتا گلدان گلم گذاشتم.» نه این که «روی طاقچه‌ی اتاقم، دوتا گلدان گل دارم!»
    تکرار توصیفات در طول رمان هم از اهمیت زیادی برخوردار است. وقتی توصیف در ذهن خواننده باقی نماند، همان یک بار گفتنش هم ارزشش را از دست می‌دهد.
    توصیف مکانتان کم و بیش داشت. صرف نظر از شیوه‌ی توصیف، اتاق یاسین را خوب توصیف کرده بودید اما کل خانه‌یشان که چندباری به آن رفت و آمد کرد و در فضایش قرار گرفت، نه. همین‌طور در مورد بیمارستان، خانه‌ی پدر و مادر بهمن و...
    در توصیف ظاهر هم ضعف داشتید که این ضعف سه نوع بود:
    کلا توصیف نشده بودند؛ پدر و مادر بهمن، فواد، مادربزرگ بهمن و...
    به برخی خصوصیاتشان اشاره شده بود؛ پدر یاسین، مهلا، نوشین و...
    کامل توصیف کرده بودید اما روش توصیفتان اشتباه بود، یک ضرب و بدون تکرار؛ بهمن و یاسین و...
    شخصیت‌پردازی شما هم ضعیف بود. برای هر شخصیت صفت یا صفت‌هایی ذکر کرده بودید، اما فقط ذکر کرده بودید! مثلا خود بهمن ویژگی‌های اخلاقی‌اش را می‌گفت. این نوع شخصیت‌پردازی، اصلاً شخصیت‌پردازی محسوب نمی‌شود. شما باید صفاتشان را از طریق کارهایشان به خواننده نشان بدهید. برای مثال فلانی آدم بی‌حوصله‌ای است؟ با عجله در بستن دکمه‌های لباس و اشتباه کردنش، بی‌حوصله بودنش را نشان بدهید.
    گاهی حتی میان توصیف شخصیت از خودش و کارهایش، تضاد به وجود آمده بود. برای مثال، یاسین خودش را آدم نسبتاً گوشه‌گیری معرفی می‌کند از طرفی دیگر همین آدم در کنسرت، با همه آشنا است و با اشاره دست‌ و خنده و خوشی با آن‌ها حرف می‌زند و گرم می‌گیرد، آدم درون‌گرا این‌گونه نیست!
    رمان تا به این‌جا دو راوی داشت؛ یاسین و بهمن. اگه روی همین تعداد باقی بماند مشکلی نیست اما باید توجه داشته باشد مونولوگ‌ هر کدام آن‌ها، در واقع نوعی دیالوگ از آن‌ها است. یعنی باید به گونه‌ای بنویسید که بدون این که بگویید بهمن است یا یاسین، خواننده از نوع مونولوگ متوجه شود کدامشان است. در حال حاضر، نوع مونولوگ هر دو یکی و تشخیصشان از هم متفاوت است. گویی یک آدم واحد با دو اسم مختلف، در حال تعریف کردن خاطره است.
    خلاصه‌ی رمان هم به نظر من بهتر است عوض شود؛ بیش از حد کلی است و در رابـ ـطه با رمان، اطلاعاتی به خواننده نمی‌دهد. گره ایجاد می‌کند اما این گره هم به اندازه‌ای نیست که خواننده را گیر بیندازد و نسبتاً سطحی است.
    ایده‌ی رمانتان جدید نبود اما با ریز کلیشه شکنی‌ها می‌توانید این ضعف را از بین ببرید. ریزکلیشه‌ها در کل خیلی مهم هستند، بودنشان می‌تواند کاری کند یک ایده‌ی جدید دیده نشود و شکستنشان می‌تواند ایده‌ی تکراری را ایده‌ای جدید جلوه دهد.
    یکی از ریزکلیشه‌هایی که در رمانتان به کار بـرده بودید، خریدن گل از کودک بود. رمان‌های زیادی هستند که چنین صحنه‌ای دارند، در عوض، اگر بهمن اختصاصی برای خریدن گلی برای سمانه به گل‌فروشی رفته بود، عشقی که به سمانه داشت هم، بیشتر خودش را نشان می‌داد. این‌گونه گل گرفتنش گویی بر حسب تصادف بوده و تمام.
    نثر رمان شما ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بود که جز در یکی دو مورد، با هم مخلوط نشده بودند. تعداد غلط تایپی‌ها هم یکی دو مورد بیشتر نبود و خوش‌بختانه، تنها یک غلط املایی دیدم.
    طلاتم×
    تلاطم√
    از نظر علائم نگارشی، رمانتان تقریباً خوب بود؛ فقط کاربرد زیاد و نا به جای علامت تعجب زیاد به چشم می‌خورد.
    مثل همیشه پر سروصدا! مهمانی بود! مهمانی‌هایی که مادرم از آن‌ها سیری نداشت!×
    وقتی عبارت مثل همیشه می‌آید، یعنی یک چیز عادی و اصلاً جایی برای تعجب باقی نمی‌ماند.
    مثل همیشه پر سروصدا، مهمانی بود. مهمانی‌هایی که مادرم از آن‌ها سیری نداشت!√
    به علاوه در مقدمه برای تأکید روی کوچک از کشیدگی حروف استفاده کرده بودید که مقبول نیست‌.
    سیر رمان هم به خاطر کمبود توصیفات، حالت تندی گرفته بود و اتفاقات سریع جلو می‌رفتند اما با رساندن توصیفات به حد خوب، خود به خود این مشکل هم حل می‌شود.
    پاینده باشید
     

    Ayt@z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/21
    ارسالی ها
    1,425
    امتیاز واکنش
    5,622
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    دنیای خواب ها
    نقد رمان فرجام
    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی
    اگر رمان را یک مغازه در نظر بگیریم عناصر بیرونی رمان ویترین آن مغازه و اولین علت جذب خواننده به رمان هستند. هر ویترینی معیار هایی برای جذاب بودن دارد و در رمان اولین معیاری که باید رعایت شود انتخاب یک نام مناسب و جذاب است. نام خلاصه‌ترین خلاصه‌ی رمان است که باید در حین کوتاهی و ارتباط با ژانرها و داستان، جذاب نیز باشد. نام تاپیک رمان وتاپیک نقد با یکدیگر متفاوت بود و همین نکته ممکن است باعث دوگانگی خواننده شود؛ لذا بهتر است هرچه زودتر این موضوع را اصلاح کنید. نام فرجام نامی زیبا بود که به پایان زندگی بهمن و عاشقانه‌شان اشاره می‌کرد و از این نظر ارتباط لازم را با محتوا داشت. همچنین کوتاهی آن نیز باعث میشد که با جذابیت خود در ذهن مخاطب ماندگار شود. تلخی این نام تاحدودی به ژانر تراژدی نیز اشاره می‌کرد؛ اما چندان به ژانر اجتماعی مرتبط نبود. که البته با توجه به دیگر عناصر نیازی به تغییر آن نیست.
    در رمان فرجام از ژانرهای تراژدی و اجتماعی استفاده شده بود که با توجه به معضلات دو خانواده، کشمکش‌های درونی یاسین و بیماری ایلیا به خوبی به ژانر اجتماعی اشاره می‌کرد؛ اما خیلی خوب پرداخته نشده بود. شما چندان به طبعات آن اتفاق اشاره نکرده بودید و با به تصویر کشیدن مشکلاتی که بعد از رفتن سمانه برای بهمن و سوفیا پیش آمده می‌توانید بیشتر روی این ژانر تمرکز کنید. به عنوان مثال در پست اول با تمرکز بیشتر بر روی سوفیا و ناتوانی بهمن از اجرای درخواستش بهتر می‌توانید این معضل و اینکه نبود یک مادر چگونه کانون گرم خانواده را تحت شعاع قرار می‌دهد نشان دهید.
    ژانر تراژدی معمولا برای غمی ژرف و عمیق به کار می‌رود که انتخاب خوبی در رمان شما بود؛ اما باید دقت داشته باشید که هردوی این ژانرها برای پردازش بهتر نیاز به توصیف احساسات و حالات قوی دارند.
    در ادامه‌ی ژانر و رمان خلاصه معیاری برای تایید نهایی خواننده است که باید کشش کافی را برای شروع رمان در خواننده ایجاد کند. یک خلاصه باید در حین کوتاهی ابهام و اطلاعات نیز داشته باشد تا خواننده را وادار به شروع رمان کند. خلاصه‌ی رمان فرجام در تاپیک نقد و رمان متفاوت بود و بهتر است این خلاصه‌ها را یکسان کنید. در اینجا به نقد خلاصه‌ای که در تاپیک رمان گذاشته بودید می‌پردازیم. یک خلاصه باید عاری از زیاده گویی باشد؛ اما خلاصه رمان شما چنین نبود و پیچ و تاب جمله‌ها باعث زیاده گویی آن شده بود. برخلاف متن رمان و مقدمه خلاصه بهتر است با زبانی ساده و صریح نوشته شود و شرح حالی از رمان به مخاطب بدهد. خلاصه رمان فرجام با اینکه ابهام کمی برای خواننده ایجاد می‌کرد؛ اما چندان اطلاعاتی از رمان به خواننده نمی‌داد و کمی شبیه به مقدمه بود. برای نوشتن خلاصه خوب می‌توانید از کلمات کلیدی رمان بهره بگیرید و با بررسی اطلاعاتی که گره‌های داستان را فاش نمی‌کنند اطلاعاتی به خواننده بدهید و با جملاتی کنجکاو کننده که در انتها به که... یا اما... ختم می‌شوند خواننده را برای ادامه کنجکاو سازید.
    برخلاف نظر اکثر افراد بر بی‌اهمیتی مقدمه چنین نیست و مقدمه به نوعی توصیف احساسات نویسنده را به رخ خواننده می‌کشد. مقدمه بهتر است کوتاه باشد و برای این امر از چند بیت شعر یا دلنوشته نیز می‌توان استفاده کرد. مقدمه فرجام نسبتا خوب بود و احساسات بهمن را نشان می‌داد؛ اما چندان منسجم نبود و با جا به جایی جملات شکل بهتری به خود می‌گرفت.
    تم سیاه جلد و عکس‌های روی آن کاملا به از هم پاشیدگی یک عاشقانه و ژانر تراژدی اشاره می‌کرد؛ اما متاسفانه چندان ارتباطی با ژانر اجتماعی در آن احساس نمی‌شد. با این وجود نیاز مبرمی به تغییر جلد نیست‌.
    خواننده با شروع رمان قلم نویسنده را محک می‌زند و به همین دلیل شروع رمان باید همراه با هیجان و ابهام برانگیز باشد. پشت اول رمان فرجام خواننوه را تا حدودی با شخصیت بهمن و غمش آشنا می‌کرد؛ اما باز هم جای بهتر شدن داشت. به عنوان مثال اگر روی احساسات پدرانه بهمن و غمش در ابتدای رمان بیشتر کار کنید بهتر می‌شود.
    توصیفات رنگ و بوی رمان هستند که باعث همراهی و همذات پنداری بیشتر خواننده با شخصیت‌ها می‌شوند. توصیفات باید مکرر و تکه تکه باشند تا هم در ذهن خواننده جای بگیرند و هم خسته کننده نباشند. به عنوان مثال اگر شما رنگ چشم را در پست سوم ذکر کردید باید دوباره آن را در پست مثلا چهاردهم هم ذکر کنید تا خواننده آن را فراموش نکند و در انتهای داستان تصویر ذهنی نسبتا کاملی از شخصیت داشته باشد. توصیفات بهتر است پشت سر هم و به صورت متوالی نیایند تا خواننده از خواندن آنها خسته نشوند. شما می‌توانید با قرار دادن توصیفات لا به لای ماجرا آن را برای خواننده جذاب سازید. برای مثال به جای آنکه بگویید:
    - موهایم مشکی‌ است.
    می‌توانید بگویید:
    - دستی درون موهای مشکی‌ام کشیدم.
    اینگونه هم خواننده خسته نمی‌شود و هم تصویر ذهنی کاملی از شخصیت در ذهنش شکل می‌گیرد.
    توصیف چهره همانطور که از نامش مشخص است به حالات و رنگ چشم، ابرو، بینی، لب و... می‌پردازد. شخصیت‌های اصلی توصیف خوبی داشتند و چهره آن‌ها تقریبا در ذهن نقش می‌بست؛ اما چندان اشاره‌ای به چهره شخصیت‌های فرعی نشده بود و این باعث میشد خواننده تصویری از آنها در ذهنش نداشته باشد.
    شما در توصیف ظاهر که معمولا به ظاهر و پوشش شخصیت‌ها اشاره می‌کند قوی عمل کرده بودید و معمولا ظاهر شخصیت‌ها توصیف شده بود. توجه داشته باشید که ظاهر شخصیت‌ها و رنگ‌هایی که استفاده می‌کنند به نوعی شخصیت درونی آنها را نشان می‌دهد و شما از این رو با توصیف ظاهر دقیق می‌توانید شخصیت پردازی خوبی را هم رقم بزنید. فقط توجه داشته باشید که این توصیفات باید پراکنده باشند.
    توصیف مکان نیز مانند توصیف ظاهر تقریبا کامل بود؛ اما به کار بیشتری نیاز داشت. مثلا محل کار بهمن با توجه به اینکه چندبار به آنجا رفته بود یا به آن فکر کرده بود توصیف نشده بود. برای توصیف بهتر مکان نیز می‌توانید از عکس‌ها و دیزاین‌های مختلف ایده بگیرید.
    مثالی برای توصیف مکان:
    در چوبی را گشوده و خریدها را همان دم رها کردم. خسته و بی‌حوصله روی مبل سبز رنگ مورد علاقه‌اش نشستم و نفس عمیقی کشیدم. کاغذ دیواری‌های پسته‌ای روحم را می‌خورد. چرا همه چیز یاداور او بود؟
    در این مثال در طی داستان توصیفات هم ذکر شده و خواننده را خسته نمی‌کرد.
    حالات و احساسات مهمترین نوع توصیف هستند که باعث همذات پنداری خواننده با شخصیت می‌شود. برای توصیف حالات خوب می‌توانید به حالات افراد در زندگی واقعی یا فیلم و سریال‌ها دقت کنید و با توجه به آنها رفتار شخصیت را توصیف کنید. برای توصیف احساسات خوب باید از قلبتان کمک بگیرید و شخصیت را با بند بند وجودتان درک کنید. دقت کنید که در درجه‌ی اول خود نویسنده باید متن را دوست داشته باشد تا آن متن به دل خواننده هم بنشیند.
    برای یک توصیف خوب تنها عباراتی مانند: او ناراحت بود، خوشحال بود یا... کافی نیست و باید حالاتی که فرد در خوشحالی دارد را بیان کنید تا خواننده آن را کاملا درک کند.
    به عنوان مثال:
    لبخند بزرگی به وسعت تمام جهان صورت گل انداخته‌اش را پوشانده بود. برق چشمان شبگونش شادی بی‌حد و حصرش را جار می‌زد. طوری ذوق زده شده بود که حتی از یک کیلومتری هم شادی‌اش مشخص بود.
    برای یک شخصیت پردازی خوب هر شخص باید اخلاق منحصر به خود و قابل باوری داشته باشد که در این مورد رمان فرجام خوب عمل کرده بود و رفتار هر شخصیت با دیگری متفاوت و براساس گذشته خود بود؛ اما رفتار سمانه و تغییر ناگهانی‌اش کمی غیر قابل باور بود و بهتر بود این تغییر و دلسرد شدن را در طی زمان نشان بدهید چون اینکه یک روز عاشق باشد و روز دیگر دلسرد کمی غیر قابل باور است و همچنین به دنیا آمدن فرزندانشان در یک دوره زمانی و اینکه هردو زوج عاشق هم بودند و پس از مدتی یک نفر از آنها دلسرد می‌شود هم کمی غیر قابل باور بود. شاید یک نفر بتواند به طور ناگهانی عشق چند ساله‌اش را فرو بنشاند؛ اما اینکه دو نفر به طور مشابه اینکار را بکنند چندان باور پذیر نیست بهتر است حداقل یکی از آنها با عشق ازدواج نکرده یا حداقل دلیلی از جمله عدم تفاهم و کنار نیامدن با طرف مقابلش داشته باشد.
    ایده پایه‌ی اصلی نگـاه دانلـود و نقطه شروع آن است. ایده در کنار خوب و جدید بودن باید با پردازش خوبی نیز همراه شود و پردازش ایده تمامی ارکان رمان را شامل می‌شود. طلاق و پایان یک عاشقانه و معضلات آن ایده‌ای خوب و تقریبا جدید بود که کمتر به آن پرداخته شده و این یکی از نقطه قوت های رمان بود؛ اما خیلی خوب پرداخته نشده بود که با توصیف بیشتر احساسات و رعایت نکات قطعا با پردازش بهتری همراه خواهد شد.
    اعتدال مهمترین رکنی است که در تمام ارکان رمان از جمله تعداد مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها باید رعایت شود. اگر تعداد مونولوگ‌ها بیشتر از دیالوگ‌ها باشد خواننده خسته و اگر مونولوگ‌ها بیشتر باشند رمان کمی بی‌محتوا می‌شود؛ اما در رمان فرجام توازن این دو کاملا رعایت شده بود و هیچ کدام بر دیگری برتری نداشت؛ اما دیالوگ خاص و ارزشمندی در رمان مشاهده نمی‌شد و بهتر است در ادامه‌ی رمان با قلم و سبک خود دیالوگ‌هایی خاص که در ذهن خواننده ماندگار شود بنویسید.
    رمان از زبان دو راوی روایت شده بود. در چنین موقعیتی بهتر است از راوی سوم شخص استفاده کنید؛ اما اگر می‌خواهید از دو راوی استفاده کنید هم باید به تفاوت مونولوگ‌های آنها مانند این چهار صفحه توجه کنید طوری که خواننده بدون ذکر اسم راوی هم بتواند آن را تشخیص دهد.
    رمان نثر و سیر خوب و مناسبی داشت که اگر با انسجام همراه شود متن زیبایی را برجا خواهد گذاشت. کلمات و جملات نقش موثری در انسجام یک متن دارند و نبودن آنها مساوی با نبودن نوشته است. از این رو باید دقت کافی را برای انتخاب جملات و کلمات به خرج دهید. برای متوجه شدن از همخوان بودن یا نبودن جملات می‌توانید آنها را با صدای بلند برای خود بخوانید تا راحت تر از پیوستگی یا پراکندگی آنها مطلع شوید.
    به عنوان مثال به جمله زیر دقت کنید:
    همه هرسو به دنبال امور روزانه‌شان می‌دویدند و بی‌اهمیت به آنچه سپری میشد.
    اگر جای دو جمله را تغییر دهیم و به صورت زیر بنویسیم متن روان‌تر می‌شود.
    همه بی‌اهمیت به آنچه سپری میشد به دنبال امور روزانه‌شان می‌دویدند.
    غلط تایپی:
    دردون✖
    درون✔
    *کوچک‌اش✖
    کوچکش✔
    پشت✖
    مشت✔
    بپذیرد✖
    بپذیرم✔
    برگشتاندن✖
    برگرداندن✔
    و...
    * اش تنها برای کلماتی که به ه یا ی ختم می‌شوند کاربرد دارد.
    غلط املایی و نگارشی خاصی دیده نمیشد‌‌.
    قلمتون سبز.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا