نقد رمان معرفی و نقد رمان فرشته ای در قلب شیطان

  • شروع کننده موضوع E.KAMYAB
  • بازدیدها 812
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

E.KAMYAB

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/26
ارسالی ها
200
امتیاز واکنش
4,061
امتیاز
475
سن
22
محل سکونت
مشهد
نام رمان: فرشته ای در قلب شیطان
نویسنده: الهام کامیاب
ژانر: عاشقانه، غمگین، اجتماعی
خلاصه:
دختری به نام یاس که در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمده و با همان اداب و رسوم انس گرفته و رشد کرده است؛ بدین حال، دانسته مرتکب اشتباهی خواهد شد که باعث از دست دادن با ارزش ترین دارایی زندگی اش می شود. آن اتفاق زندگی جدیدی را برایش رقم می زند و سرنوشت او را به سمت مردی می کشاند که در آینده پرده از حقیقت ظالمانه زندگی یاس برمی دارد. علیرام مردی خشک، با خلقی متعصب و خشمگین که به وسیله آشنایی کوچکی که با یاس پیدا می کند؛ به اصرار پدرش مجبور به ازدواج با او می شود. دریغ از آن که یاس با وجود علاقه درونی اش، رازی تلخ درون سـ*ـینه نگاه داشته است. آن اتفاق اشتباه و غم انگیز چه می تواند باشد؟ برملا شدن راز یاس چه بلایی سر دخترک و اطرافیانش میاورد؟

Please, ورود or عضویت to view URLs content!
منتظر نظرهای سازنده و دلگرم کننده ی شما عزیزان هستم:)
 
  • پیشنهادات
  • *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    با سلام - نویسندگان عزیزی که درخواست نقد دارند، باید ابتدا قوانین را در تاپیک زیر مطالعه کنند. قوانین فراخوان نقد رمان ها - سپس در همین تایپک درخواست خودشان را مطرح کنند. - هنگام درخواست، حتما نویسنده لینک تاپیک رمان خود را در پیامش قرار بدهد. - وجود لینک تاپیک نقد رمان هم در درخواست نویسنده...
    forum.negahdl.com
    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام او که می‌بیند و چشم می‌بندد

    دو کلمه‌ی «فرشته» و «شیطان» بسیار در رمان‌ها دیده شد و با یک سرچ کوتاه در گوگل هم، قریب به ۴۰ نمونه مختلف، بالا می‌آید که نشانه خوبی نیست. زمانی که خواننده با نام نگـاه دانلـود رو به رو می‌شود، باید مفاهیم زیر را از آن بگیرد.
    ۱. جذابیت
    ۲. اطلاعات دادن
    ۳. ابهام داشتن
    ۴. تکراری نبودن
    نام رمان شما، اطلاعات کافی را به خواننده می‌داد اما مشکلش این بود که نه تنها ترکیب جالبی نساخته بود بلکه باعث شده بود، رمان هم تکراری به نظر بیاید و هم جذابیت کافی را برای جذب خواننده نداشته باشد؛ همچنین فرشته‌ای در قلب شیطان، با اینکه به ایده اصلی شما می‌خورد اما متاسفانه، مشکلش این بود که زیادی ایده را لو می‌داد! «فرشته‌» مسلما به یاس اشاره می‌کند و «شیطان» به علیرام و خواننده را به این فکر وا می‌دارد که رمان تکراری است و از آن گذر می‌کند. معمولا ایده‌ها جدید هستند اما نام‌ها کار را خراب می‌کنند اما متاسفانه ایده رمان شما جدید نبود و همین باعث شد، با اینکه نام شما به محتوا مرتبط باشد و اطلاعات دهد؛ اما متاسفانه شک خواننده را به یقین تبدیل کند که رمان تکراری است؛ موضوع زن و شوهری که زمانی عاشق هم بودند و حال هم را نمی‌خواهند، به دلیل اخلاق بد شوهر، به دفعات متعدد در رمان‌ها دیده شد و بدی‌اش این است که بنده خیلی راحت می‌توانم در رابـ ـطه با چیزی که یاس از دست دادن است و کاری که علیرام با خودشان کرده است، حدس بزنم. این ایده همچنین با اینکه مشکل ب می از زوجین را بیان می‌کند اما متاسفانه آنقدر در رمان‌های مختلف دیده شده است که دیگر اجتماعی به حساب نمی‌آید و این به ژانر شما ضربه‌ای بزرگ زده بود.
    البته به هیچ عنوان نگران نباشید، مشکل ایده، به راحتی می‌تواند با اضافه کردن ایده‌های جدید اجتماعی همانند: کودکان اوتیسم، کارگران بی‌پول، خانواده‌های از هم پاشیده، زنی به دنبال رضایت، مشکلات زنان در بازار کار و.‌.. این مشکل را حل کرد. اگر این اتفاق بیافتد هم ایده نو و تازه‌تر می‌شود و هم مشکل ژانر اجتماعی که تا حالا در رمان دخولی نداشت، از بین می‌رود، البته باید توجه کنید که ایده اجتماعی که وارد کار می‌کنید باید جدید باشد و کمتر در رمان‌ها دیده شده باشد. نام همچنین یک مشکلی که داشت که بیشتر نوعی تکرار بود، این بود که «یاس» را به فرشته تشبیه کرده بود و علیرام را به «شیطان» درحالی که خیلی وقت‌ها لجبازی های خود یاس بود که باعث دعوا میانشان می‌شد تا اخلاق بد علیرام و همچنین نویسنده عزیز باید در نظر داشته باشند که انسان‌ها خاکستری هستند! عده خیلی محدودی هستند که خاکستری رو به سفید و یا خاکستری رو به سیاه هستند که شمال افرادی می‌شوند که خیلی به کار درست و عرفان علاقه مند هستند و همچنین برای صلح و کمک به دیگران تلاش می‌کنند و آدم‌هایی که تنها به سود و زیان خود فکر می‌کنند و در این راه آدم‌ها را فدا می‌کنند. که بنده فکر می‌کنم نه یاس در این دسته قرار می‌گیرد و نه علیرام. این مشکل در شخصیت پردازی شما نیز رویت می‌شد که تمام سعی خود را می‌کردید که باس را یک دختر معصوم و مهربان جلوه دهید و علیرام را یک فرد از خود راضی و مغرور که اتفاقا بنده گاهی خود از دست بعضی بی‌فکری‌های یاس کلافه می‌شدم و به علیرام حق می‌دادم! به این بخش بیشتر در بخش شخصیت پردازی می‌پردازم.
    جلد رمان، تقریبا می‌توانستم بگویم هیچ چیز را نشان نمی‌داد. جلدی تیره و با رنگ‌های سرد و دختری در وسط ان، با اینکه به یاس اشاره می‌کرد، نه اثری از ژانر عاشقانه در آن بود و نه خبری از ژانر اجتماعی. نویسنده جان، جلد شما باید این گونه باشد.
    ۱. به هر دو ژانر بیاید
    ۲. اطلاعات بدهد
    ۳. ابهام ایجاد کند
    جلد شما، اطلاعاتی در رابـ ـطه با یاس به ما می‌داد اما باقی عناصر را نداشت که یعنی تعویض آن حتمی است، زیرا در بیشتر موارد، خوانندگان زمانی که می‌خواهند رمانی را دانلود کنند، اول به جلد توجه می‌کنند و بعد باقی موارد. پیشنهاد می‌کنم برای عکس اصلی یک عکس عاشقانه پیدا کنید و سپس یک نیم بیت اجتماعی در آن بگذارید. در این کار از طراح خود نیز می‌توانید کمک بگیرید.
    خلاصه، یکی از آن عناصری است که حرفه‌ای و مبتدی در آن به مشکل بر می‌خورند. خلاصه مورد تایید ما باید دارای موارد ذیل باشند:
    ۱. کوتاه باشند
    ۲. اطلاعات بدهند
    ۳. سوال ایجاد کنند
    متاسفانه خلاصه شما کمی زیادی طولانی بود که در اینجور موارد یعنی یا اطلاعات زیادی به خواننده دادید و یا سوالات زیادی برای او ایجاد کردید. رمان شما از دسته اول بود که الان به اشکالاتتان اشاره می‌کنم:
    دختری به نام یاس که در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمده و با همان اداب و رسوم انس گرفته و رشد کرده است؛ بدین حال، دانسته مرتکب اشتباهی خواهد شد که باعث از دست دادن با ارزش ترین دارایی زندگی اش می شود. @ در اینجا ما تکرار را داریم. ارزش مندترین دارایی، معمولا در رمان‌ها به دفعات زیادی استفاده شده است و برای همین هم خواننده کاملا می‌تواند حدس بزند که این دارایی چیست.@ آن اتفاق زندگی جدیدی را برایش رقم می زند و سرنوشت او را به سمت مردی می کشاند که در آینده پرده از حقیقت ظالمانه زندگی یاس برمی دارد.@ خلاصه باز هم در اینجا با استفاده از کلمات «سرنوشت»،«پرده از حقیقت برداشتن» باز هم درگیر تکرارها شده بود که می‌توان با استفاده از کلمات دیگری همین محتوا را به خواننده رساند زیرا اگر خلاصه درگیر تکرارها نشده بود، خلاصه خوبی بود. @
    علیرام مردی خشک، با خلقی متعصب و خشمگین که به وسیله آشنایی کوچکی که با یاس پیدا می کند؛ به اصرار پدرش مجبور به ازدواج با او می شود. دریغ از آن که یاس با وجود علاقه درونی اش، رازی تلخ درون سـ*ـینه نگاه داشته است. آن اتفاق اشتباه و غم انگیز چه می تواند باشد؟ برملا شدن راز یاس چه بلایی سر دخترک و اطرافیانش میاورد؟@ حقیقتا این پاراگراف تنها بند اضافه‌ای بود که کاملا دست نویسنده را رو کرده بود و بهتر است کاملا پاکش کنید.@
    نویسنده عزیز، پرسیدن سوال در خلاصه از خواننده تنها در رمان هایی خوب است که ژانرشان معمایی باشد و خواننده نتواند بین دو جواب تصمیم بگیرد؛ اما در رمان‌های دیگر، تنها باعث تکراری شدن خلاصه می‌شود؛ زیرا خواننده خودش با خواندن خلاصه به این سوال‌ها می‌رسد و نوشتن دوباره‌ای آن‌ها خواننده را زده می‌کند.
    شروع رمان، موضوع خوبی برای نگـاه دانلـود عاشقانه و اجتماعی داشت و اگر نویسنده عزیز نخواهند ام را عوض کنند، موردی نیست؛ اما برای یک شروع خیلی بهتر، من شروعی این چنینی را پیشنهاد می‌کنم:
    شروع رمان شما با اینکه به ژانرها می‌آمد اما متاسفانه آنچنان جذاب نبود و ممکن است همین عنصر باعث درست پیش نرفتن اوضاع شود. برای یک شروع، بنده یک نقطه اوج هیجانی‌‌تر را پیشنهاد می‌کنم. برای مثال یک دعوای خیلی طوفانی میان یاس و علیرام. یک صحنه کاملا عاشقانه که در آن ردپایی از اجتماعی باشد و همچنین معما ایجاد کند. برای ایجاد معماها می‌توان از نقطه اوج رمان شروع کرد (بدون آنکه موضوع اصلی را بیان کنید) و سپس یک فلش بک زد و از همان اول شروع کرد. این نوع شروع، برای نگـاه دانلـود عاشقانه و اجتماعی، هیچگاه قدیمی نمی‌شود و اگر موضوع اصلی را لو ندهید برای خواننده یک علامت سوال بزرگ ایجاد می‌شود که اصلا چه شد؟! این نوع شروع می‌تواند بهترین انتخاب برای رمان شما باشد.
    از این موارد که بگذریم به درون رمان می‌رسیم. اگر بخواهم کلی بگویم، توصیفات بزرگترین مشکل رمان بودند؛ اما نگران نباشید. خوبی توصیفات این است که به راحتی می‌توان ویرایششان کرد.
    توصیف اماکن: شما در اینجا تنها به ست خانه و پر از گل بودن خانه کفایت کردید که یعنی شما پیش زمینه توصیفات را دارید اما نمی‌دانید چطور توصیف کنید. توصیفات به این معنی است که تمام محل خانه را طوری توصیف کنی که خوانندن ندانسته بتواند همه چیز را تصور کند. برای مثال:
    در جای همیشگیش، لم داده بود و با انگشتانش بر روی چرم طلایی مبل ضرب گرفته بود و کانال‌های تلویزیون را عوض می‌کرد. نمی‌دانم ان مبل سه نفره چه دارد که هر روز و شب بر رویش لم می‌دهد و طوری رفتار می‌کند که گویی مبل در جلوی تلویزیون را صاحب است.
    در اینجا ما چند چیز متوجه شدیم.
    ۱. شخصیت دوم داستان همیشه بر روی آن مبل دراز می‌کشد.
    ۲. مبل چرم طلایی است.
    ۳. مبل در جلوی تلویزیون قرار دارد.
    توصیفات مکان باید به همین صورت انجام شوند. یعنی برای مثال یک جا از مدل‌های ال شکل گفتید، در پست بعد از رنگ طلایی آن‌ها بگویید و در پست بعد از اینکه چقدر با سنگ طلایی اپن ست شده‌اند. در رمان شما این مکان‌ها نیاز به توصیفات بیشتر داشتند:
    خانه پدری یاس، خانه پدری علیرام، خانه یاس و علیرام، خانه طاها و رضوان، پارک تولد مریم. این مکان‌ها همگی باید توصیف شوند اما نه اینکه نویسنده خود را خسته کنند و حتی از خرس بر روی تخت هم بگویند. بلکه یک فضای کلی و درست به خواننده بدهند تا بتواند آن‌ها را تصور کند و همچنین به طور متعدد باید تکرارش کنند تا از یاد خواننده نرود.
    برای مثال:
    چه نوع مبلی روبه روی تلویزیون قرار دارد؟ میز نهار خوری در آشپزخانه است یا حال؟ خانه آنها چند متر است؟ از چه سنگی برای نما استفاده شده است؟ تخت یاس کجا قرار دارد؟ کمد لباسش کجا؟ اتاقش مرتب است یا شلخته؟ روتختی‌اش چه رنگی دارد؟ اتاقشان کدام قسمت از خانه قرار دارد؟ حمام و دستشویی کجا؟ و... البته نویسنده عزیز باید دقت داشته باشند که همه‌ی این موارد را باید جدا از هم بگویند تا خواننده بتواند کم‌کم اماکن را تصور کند و اگر همه را یک جا بگویند تنها باعث زیاد شدن توصیفات می‌شوند و خواننده را از خواندن رمان منصرف می‌کنند.
    توصیفات ظاهر: در این توصیفات، شما سعی کرده بودید خوب عمل کنید و در بیشتر موارد، لباس های علیرام و یاس را توصیف می‌کردید ولی باید حواستان باشد توصیفات ظاهر چیزی بیش از رنگ مو و چشم است. زمانی که شما می‌خواهید یک فرد را توصیف کنید باید موارد زیر را بگویید:
    مدل چانه، مدل صورت، ته ریش، ریش، رنگ چشم‌ها، حالت چشو‌ها، حالت دماغ، اندازه لب، اندازه موها، حالت موها، مدل ابرو، پرپشتی یا نازکی ابرو و مدل پیشانی.
    شما باید تمامی این موارد را بگویید اما همانند توصیفات بالا، باید کاملا از هم گسسته باشند. برای مثال:
    تنها شباهتش به پدرش همان پیشانی بلندی بود که گویی نفرین شده بود و در قهوه‌های نگاهش، هر روز و هر روز می‌درخشید. برای همه دماغ هقابیش جلب توجه می‌کرد و برای او پیشانی نفرین شده‌اش.
    در اینجا ما چند اطلاعات مختلف از ظاهر فرد به خواننده دادیم. اینکه پیشانیش بلند است و دماغش عقابی و حال در پست‌های بعد نه تنها باید این اطلاعات را نیز تکرار کنیم بلکه اطلاعات جدیدی را نیز به آن‌ها اضافه کنیم. شما در رمان تنها به موهای سیاه یاس، موها و چشم‌های قهوه‌ای علیرام، پوست سفید ستاره و رنگ پوست و اندام‌ دخترها به عناصر دیگری اشاره نکردید. البته زمانی که تعداد افراد زیادی است، همانند همان پارک، در نگاه اول، بهتر است همانطوری که خودتان توصیف کردید، پیش بروید چرا که اگر همه را با هم توصیف کنید تنها باعث می‌شوید خواننده گیج شود؛ اما می‌توانستید همان زمان که مریم جا سوییچی را هدیه گرفت، بگویید که حتی دماغ کوفته‌ای آن هم شبیه دخترک است.
    توصیفات حالات و احساسات: ببا اینکه این دو عنصر از هم جدا هستند اما بخاطر اینکه با هم تکمیل می‌شوند و همچنین نقد زیاد طولانی نشود هر دو را با هم می‌گویم. توصیفات احساسات به این معنی است که شما آنطور احساسات شخصیت‌ها را توصیف کنید که خواننده با خود بگوید، علیرام واقعا عصبانی است و یا یاس واقعا ناراحت است. این توصیفات اگر به خوبی در رمان استفاده شوند می‌توانند در زمان شادی، لبخند به لبان خواننده بیاورند و در زمان غم، اشک به چشم‌ها. این توصیفات به این دلیلی هستند که نویسنده بدون دخالت خود، یعنی استفاده از کلماتی همانند یاس ناراحت بود و یا علیرام عصبانی بود، بتوانند این منظور را به مخاطب برسانند. برای مثال:
    ضضربان قلبش گوش فلک را کر کرده بود. حس می‌کرد الان است که بیهوش شود. درست نشنیده بود، مگر نه؟ امکانش نبود مگر نه؟ لبخندی بر لبانش آمد و درحالی که دستان ظریفش روپوش دکتر را در دست گرفته بودند، التماس کرد:
    - آقای دکتر لطفا...لطفا به من دروغ نگین. من...من ططاقتش رو ندارم. بچه‌م...محمد، بچه‌م خوبه نه؟ باز لابد می‌خواد شوخی کنه، نه؟
    چرا...چرا چشمان دکتر نمی‌خندید؟ چرا اخم‌هایش درهم بود؟ چرا..چرا اینطور نگاهش می‌کرد. محمد، محمد که سالم بود. آری، آری محمد سالم بود. پس...پس چرا اشک از گونه‌اش می‌ریخت؟ و...
    در اینجا بنده نگفتم شخصیت اصلی ناراحت است و یا شوکه شده است، بلکه یا توصیف حالت، منظور خود را به خواننده رساندم که بگویم این زن شوکه شده است و نمی‌تواند این حرف‌ها را باور کند. در رمان شما، تمام دفعات دعوای یاس و علیرام، دعوا در خانه پدری علیرام، دعوا در جلوی عمه‌ی علیرام، آن زمان در خیابان، در ماشین بعد از خرید لباس و... همگی نیاز به این توصیفات داشتند که بتوانند حس همزاد پنداری خواننده را بیدار کنند. شما می‌توانید برای عصبانیت از ضربان قلب بالا، تنفس نادرست، حس خفگی، اشک‌های ناخواسته، سوزش و درد معده، درد ناکهانی سر و... استفاده کنید که مسلما خودتان خیلی بهتز از بنده می‌دانید و حال می‌رسیم به توصیف حالات، توصیف حالات در رمان شما به نسبت خوب بود اما باید حواستان باشد که جای توصیف حالات و احساسات پشت دیالوگ‌هایتان خالی بود و باعث شده بود، تعادل دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به هم بخورد و رمان دیالوگ محور یا همان دیالوگ‌های زیاد شود. توصیفات حالات ب ای این است که رمانی که خواننده دارد رمان را می‌خواند کاملا بتواند حالت نشستن هر شخصیت را تصور کند. برای مثال:
    دستش را زیر چانه‌اش گذاشت و یا دست دیگرش سرش را خاراند. نمی‌دانست الان باید چه کند و...
    این توصیفات معمولا برای حالت نشستن، مکان ایستادن، مکان نشستن و... استفاده می‌شود.
    از اینها که بگذریم به شخصیت پردازی رمان می‌رسیم که کمی درگیر تکرارها شده بود و همین باعث شده بود، این موضوع کاملا خراب شود.
    یاس: شما در رمان خیلی دوست داشتید یاس را دختری، معصوم، مهربان و رنج دیده نشان دهید اما متاسفانه کلمات نیستند که این کار را می‌کنند رفتارهای خود شخصیت است. من از یاس این برداشت را داشتم: دختری لجباز، نازک نارنجی، کمی لوس و مهربان. رفتارهایی که یاس انجام می داد و بااینکه می‌دانست علیرام را عصبانی می‌کند، در نظر من لجبازی خودش بود که معصومیت تعبیر شد! شما برای اینکه یاس را آن طور که هست جلوه، دهید نه از کلمات بلکه از حرکات او باید کمک بگیرید، برای مثال:
    آریان اول منتظر ماند، تمام صحبت‌های او تمام شود و سپس یک تای ابرویش را بالا انداخت و با لحنی که کمی زیادی خشک بود، به حرف آمد:
    - نمی‌خوام بی‌ادبی کنم آقای دکتر اما به نظرم فرضیه شما اشتباهه.
    همه سرها به سمت او بازگشت که صورت بی‌لبخندش را به دکتر دوخته بود و...
    در اینجا بنده بدون اینکه حرفی از جدی بودن بزنم، فردی مبادی آداب را نشان دادم که کمی زیادی خشک است. شما نیز باید با در نظر گرفتن، اینکه هر صفت چه رفتارهایی دارد، آن‌ها را نمایش دهید. برای مثال:
    یک فرد مهربان، با دیدن هر چیز بدی، ناراحت می‌شود و معمولا تمام سعی خود را در کمک به آن موضوع می‌کند؛ اما در رمان شما زمانی که یاس برای خریدن گل از ماشین پیاده شد، اینطور به نظر آمد که تنها می‌خواهد کار علیرام را توجیه کند.
    علیرام: شما برای عصبانی نشان دادن این فرد دیگر زیاده روی کردید! زیرا معمولا تنها افرادی با بیماری سادیسم اینگونه عصبانی می‌شوند که به یک کودک هفت هشت ساله، سیلی بزنند! چون این رفتارهای علیرام اصلا نرمال نیست و فردی که بیماری روانی دارد با مراقبت‌های همسرش هم خوب نمی‌شود!
    اما مشکل اعظم شخصیت پردازی تکرار بیش از حد آن در رمان‌ها بود‌. دختری مهربان و دلسوز که با فردی خشن و زورگو ازدواج می‌کند و آزار می‌بیند اما در آخر مرد را تغییر می‌دهد و... از این قبیل شخصیت پردازی‌ها خیلی در رمان استفاده شد که باعث شده بود، شخصیت‌ها خیلی مصنوعی به نظر بیایند و همین مسئله ضربه بسیار بز گی به زمان زده بود. پیشنهاد می‌کنم، خلقیات هر دو فرد را کاملا عوض کنید و همچنین به جای استفاده از کلمات افاده‌ای، پخته، شوخ و... بر روی رفتارهایشان کار کنید تا این صفات را نشان دهند و به یاد داشته باشید تمامی مردم علایق، سلایق، ترس‌ها و دیگر مواردی دارند که آن‌ها را از همدیگر متمایز می‌کند. لطفاً این مورد را نیز در نظر بگیرید.
    یک مشکل دیگر که بود این بود که کودکی هفت و هشت ساله، آن هم زمانی که در آن محیط بزرگ شده‌ است، امکان ندارد بتواند اشک‌های خود را نگاه دارد و آن حرف‌های بزرگانه را همانند: «بریم سر بدبختیمون» و «خدا هیچکس رو گیر آدم خسیس ننداره» بگوید. لطفاً این بخش را نیز ویرایش کنید.
    سیر رمان نیز کمی تند بود که بخاطر همان توصیفات کم بود که باعث شده بود، همه‌ی اتفاقات هیجانی زود رد شوند و خواننده نتواند بر روی هیچ کدام به خوبی تمرکز کند.
    ما در رمان موضوعی داریم به نام «قلم» این موصوع جزو ارکان رمان نیست اما موضوع خیلی مهمی است. این رکن به معنای زیبایی متن است. یعنی چه؟ یعنی این:
    ۱. موهای سیاهش را شانه زد و سپس درحالی که ان‌ها را با کس مویی به شکل گل میخک می‌بست، از جا بلند شد و به طرف کمدش رفت و...
    ۲. پرهای کلاغ، شکل تار به خود گرفته بودند و خود را همانند موج بر روی سرش آراسته بودند. شانه را بر روی میز گذاشت و سپس درحالی که با میخک نخی موهایش را می‌بست، سرامیک‌ها را با پاهایش آشنا کرد و به طرف کمدش رفت و...
    قلم به معنای استفاده از آرایه‌هایی همانند: تشبیه، تشخیص، استعاره، پارادوکس و... برای زیباسازی متن است. این رکن به شما در توصیفات کمک می‌کند و همچنین نوع نثرتان را زیباتر جلوه می‌دهد و باعث می‌شود دستتان برای همه‌ی کارها بازار باشد. شما در رمان تان می‌توانید خشم علیرام را به آتشفشانی در حال فوران نسبت دهید و یا چشمانش را به چوب درخت آبنوس و یا هرچه که خودتان صلاح می‌دانید. شما می‌توانید با قوی کردن این بخش، بهترین استفاده را از زاویه دید سوم شخص و نثر ادبی ببرید زیرا نثر معیار به همین آرایه‌ها زیباست و مسلما این موضوع خیلی برای زیبایی نگارش رمان مهم است.
    با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی.
    شورای نقد
    النا عمادی
    پ.ن: شیوه نقد عوض شده است و مواردی که به آن‌ها اشاره نشد، اعم از: علائم نگارشی، غغط‌های املایی و تایپی هیچ مشکلی نداشتند و باید به نویسنده محترم بابت آن آفرین گفت. (نویسنده محترم لطفاً لطف کنند و در نظرسنجی دفتر کار بنده، شرکت کنند.)
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا