نقد رمان معرفی و نقد رمان مستور | *نونابانو* کاربر انجمن نگاه دانلود

*نونا بانو*

مشاورِ نویسندگی
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/10
ارسالی ها
1,861
امتیاز واکنش
49,905
امتیاز
893
محل سکونت
پایتخت
* به نام مهربان ترین مهربانان *
نام رمان: مستور
نویسنده: *نونا بانو* نویسنده انجمن نگاه دانلود
ناظر: *SiMa
ژانر: عاشقانه
سطح: نیمه حرفه ای
خلاصه:
گهواره که لرزید، خانه ها که آوار شد، لیلی و مجنون که برنگشتند، گمان رفت که نوزاد پنج روزه هم در زیر آوار مدفون شد.
سال ها گذشت و فریاد آقا بزرگ بار دیگر عمارت لرزاند که رضایت نمیدهد، که راضی نمیشود به وصلت دیگری با آن خانواده ی سیاه بخت؛ که تحمل ندارد دوباره داغ فرزند ببیند.
مخالفت کرد و خانواده بر هم ریخت، مخالفت کرد و خطبه ی عقد را بدون بزرگ خانواده خواندند، سکوت کرد و شاهد سیاه پوش شدن عاشق سرکش شد...

لینک صفحه ی تایپ رمان:

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


֍ سخنی با خوانندگان ֎
* با تشکر از کسانی که زمان گذاشتن و به این صفحه سر زدن، برای نقد دقیق تر میتونید از مطالب این تالار استفاده کنید:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

*برای پیام هایی که نقد محسوب نمیشن، میتونید به صفحه پروفایل من سر بزنید و نظراتتون رو ارسال کنید.
متشکرم :)
 
  • پیشنهادات
  • Jupiter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/27
    ارسالی ها
    719
    امتیاز واکنش
    34,110
    امتیاز
    1,144
    به نام خدا


    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده
    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم
    -تند تند پست بزار
    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن
    و...........

    برای درخواست نقد توسط "شورای نقد انجمن نگاه دانلود" می توانید به تاپیک زیر مراجه نمایید:
    negahdll3.ir

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    با سلام - نویسندگان عزیزی که درخواست نقد دارند، باید ابتدا قوانین را در تاپیک زیر مطالعه کنند. قوانین فراخوان نقد رمان ها - سپس در همین تایپک درخواست خودشان را مطرح کنند. توجه شود: - هنگام درخواست، حتما نویسنده لینک تاپیک رمان خود را در پیامش قرار بدهد. - هنگام درخواست، نویسنده باید نوع نقد را...
    negahdll3.ir
    negahdll3.ir

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید:
    نقد کده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    *Elena*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/16
    ارسالی ها
    656
    امتیاز واکنش
    7,488
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    زیر سایه خدا
    به نام جان جانان

    نام رمان، به بهترین نحو ممکن انتخاب شده بود. نامی بسیار زیبا و برازنده ژانر عاشقانه. شما عناصر بیرونیتان را با قدرت تمام آغاز کردید و باعث شدید در همان اول خواننده یک فرضیه درست و کاملی از رمان داشته باشد. فرضیه‌ای که نه چندان پر ابهام بود و نه چندان بی‌اطلاعات! بانو جان نام شما بسیار زیبا انتخاب شده بود؛ اما در انتخاب جلد باید کمی بیشتر دقت به خرج می‌دادید، جلد شما تصویر ساده‌ای از یک دختر سیاهپوش بود. فضای سیاه جلد به رمان می‌آمد؛ اما متاسفانه تصویر اصلی بیشتر به تراژدی کشیده شده بود تا عاشقانه، من برای انتخاب رنگبندی سیاه اصلا به شما خورده نمیگیرم، اتفاقا شما بسیار کار خوبی کرده بودید، چون به اتفاقات و فضای کلی رمان می‌آمد؛ اما بانو جان متاسفانه عکس اصلی بسیار پر ابهام بود و چیزی را از رمان به خواننده نمی‌رساند. شما باید این عکس را تغییر دهید و عکسی که کمی بیشتر به ژانر عاشقانه بخورد جایگزینش کنید، برای مثال عکس زوجی که از هم جدا افتاده‌اند یا تصویر عکسی از زوجی که گویی عکس از وسط پاره شده باشد، شما خودتان استاد هستید و حتما می‌دانید چه چیزی را برگزینید و مسلما در تغییر این عکس خوب عمل می‌کنید.
    خلاصه‌تان بیشتر شبیه مقدمه بود؛ با اینحال خورده‌ای نتوانستم به ان بگیرم چون بسیار زیبا نوشته شده بود. شما راجب گذشته خانواده کمی اطلاعات دادید و در حین حال باعث ایجاد ابهام هم شدید. با اینحال شاید بهتر بود کمی از پیچ و تاب قلم در خلاصه می‌کاستید تا خود محتوای خلاصه بهتر نشان داده شود، زیرا تا زمانی که‌ خواننده به صورت حرفه‌ای به خلاصه نگاه نکند، حس می‌کند خلاصه بسیار مقدمه‌وار است و حتما مشکلی دارد درحالی که اصلا اینطور نبود. این نوع خلاصه‌ها یک فرضیه اشتباه را به وجود می‌آوردند که شاید خلاصه هیچ اطلاعاتی ندهد و اصلا ربطی نداشته باشد، برای همین هم بهتر است کمی از پیچ و تاب قلم بکاهید و کمی ساده‌تر بنویسید؛ اما نیاز نیست جمله بندی را تغییر دهید.
    رمان از صحنه‌ی مرگ پدر دو کودکی شروع شد که هنوز مشخص نیست نقششان در رمان چیست، برای نگـاه دانلـود عاشقانه ان هم با تناسب قلم شما که به زیبایی تشبیه می‌کنید، این شروع چندان مناسب نیست، برای هر رمانی ما شروعی میخواهیم که خواننده را به رمان بچسباند و متاسفانه این نوع شروع، شروع چندان خوبی برای رمان شما نبود، این شروع یک شروع کمی تکراری بود که در برخی رمان‌ها دیده شده بود و دیگر چندان ایجاد ابهام نمی‌کرد و یا خواننده را مجبور به نشستن و خواندن رمان نمی‌کرد. شما می‌توانید شروع را تغییر بدیهد و ان را از صحنه‌ای آغاز کنید که کمی بیشتر ایجاد ابهام کند، اگر داستان اجتماعی بود، میگفتم از یک داستان اجتماعی شروع کنید؛ اما چون ژانر رمان تنها و تنها عاشقانه است، یک شروع خوب راحت برای دست به قلمان این عرصه پدید می‌آید. شما تنها باید شروعی را پیدا کنید که علاوه بر به رخ کشیدن فضای کلی و ژانر رمان، ایجاد ابهام هم بکند و خواننده را مجبور به خواندن کند تا بتواند ان گره را باز کند. شما در این شروع هم گره داشتید مثلا اینکه لیلا و برادرش دقیقا که هستند؟ اما باید ابهامتان کمی پر زورتر باشد تا خواننده را مجبور به خواندن رمان بکند.
    سیر و نثر شما احتمالا بی‌هیچگونه ایرادی بودند و واقعا من به این خاطر به شما تبریک می‌گویم، سیر رمان به زیبایی پیش می‌رفت و نوسان میان گذشته و حال کاملا رعایت شده بود و هیچ اشکالی در ان نبود. برای نثر هم همینطور بود. هیچ گاه محاوره و ادبی در هم امیخته نشده بودند و همه چیز کاملا درست بود. شما تنها در نوشتار صحبت ادم‌ها اشتباه کرده بودید. مثلا:
    زن دیگر: بازم دلیل نمیشه اینطوری رفتار کنه! (کاملا غلط)
    زن دیگری گفت:
    - بازم دلیل نمیشه اینطوری رفتار کنه! (درست)
    شما این اشتباه را بسیار تکرار کرده بود که البته به راحتی از بین می‌رود. به جز این مورد شما بقیه پیزها را به خوبی رعایت کرده بودید که واقعا جای افرین دارد.
    از این‌ها که بگذریم می‌رسیم به بخشی که شما در ان مشکل داشتید یعنی ایده. بانو جان ایده شما متاسفانه تکراری بود و در خیلی از رمان‌ها دیده شد. خانواده‌ای بزرگ و پولدار، پسر عیاش و مهمانی‌های انچنانی، پدربزرگ مخالف با ازدواج، ازدواج دختر و پسر پنهانی یا بدون حظور اقا بزرگ، مرگ دختر و سرد شدن پسر و... البته ما هنوز صفحه پنج رمان هستیم و شما حتما نقشه‌ای در سر دارید؛ اما باید بدانید که باید این‌ها را ویرایش کنید زیرا اینگونه رمان شما کاملا تکراری و قابل حدس به نظر می‌آید. ایده.ای که در رمان‌های دیگر دیده شده باشد، خواننده را از رمان زده می‌کند و باعث می‌شود خواننده دیگر رمان را نخواند و تا اینجای کار رمان شما اینطور بود. بیینید بانو جان چند خانواده بسیار پولدار و ثروتمند در سرار ایران وجود دارند؟ چند پدربزرگ اینگونه سخت گیر و فامیل‌های حرف گوش کن وجود دارند؟ چند شرکت وجود دارد که توسط پسرهتی جوان گردانده می‌شود؟ بسیار کم! و این حقیقت که این موضوعات در بیشتر رمان‌ها‌استفاده شده است اصلا دور از حقیقت نیست. شما باید با یک ویرایش اساسی ایده قسمت‌های تکراری را درست کنید و کمی هم رمان را به زندگی خوانندگان نزدیک کنید، چون تعداد بسیار کمی از خوانندگان این موضوعات را دیده‌اند، تعداد کثیری از ان‌ها خانواده‌ای معمولی دارند، پدربزرگ و مادربزرگ‌هایی که نه چندان پولدارند تا در یک عمارت قدیمی زندگی کنند و نه برادرهایی که در یک سن کم شرکتی را اداره کنند! شما نویسنده هستید و این شمایید که باید ایده رمان را به دلخواه خودتان ویرایش کنید؛ اما اگر نظر من‌را بخواهید اتفاقات عاشقانه و اجتماعی واقعی را واردش کنید. مثلا مشکلات واقعی برخی زوج‌ها همانند نداشتن مسکن، کار و... البته این تنها یک پیشنهاد است و همانطور که گفتم این شمایید که باید ایده را تغییر دهید؛ اما لطفا متوجه باشید که ایده مهم‌ترین بخش رمان است و شما باید تمرکزتان را در درست کردن ایده به کار گیرید.
    از ایده که بگذریم می‌رسیم به توصیفات و شخصیت پردازی، شخصیت پردازی شما متاسفانه درگیر تکرارها شده بود، فردینی که یک شرکت را اداره می‌کرد و فردی خوشگزارن و شوخ طبع بود؛ اما بعد از مرگ همسرش سرد و خشک شد.
    ارغوان دلسوزی که همانند کوه پشت برادرش است، آرش معاون و بهترین دوست فردین که همه جا با او است، اقا بزرگی که سخت گیر و گاهی بی‌منطق است و..‌. متاسفانه تمام شخصیت‌های شما درگیر این نوع تکرارها بودند؛ با اینحال اصلا نگران نباشید همه پیز در نگـاه دانلـود قابل ویرایش است و رمان شما هم تازه در صفحه پنجم قرار دارد و به راحتی می‌توان ان را ویرایش کرد. شما باید صفاتی برای شخصیت‌هایتان در نظر بگیرید که دیگر نویسندگان نگرفتند. از اینکه به ان‌ها عیب بدهید نترسید، راحت هرچه دوست دارید عیب واردشان کنید. شما شاید فکر کنید اینطوری خواننده از ان‌ها بدش می‌آید؛ اما در حقیقت خواننده چون احساس نزدیکی با ان‌ها دارد عاشقشان می‌شود. برای شخصیت‌هایتان ترس‌ها، علاقه و تنفرات در نظر بگیرید تا ان‌ها را باور پذیرتر کنید مثلا برای یک شخصیت مرد، می‌تواند رنگ‌های قرمز و سیاه و ابی را دوست داشته باشد یا نه از رنگ‌های جیغ‌تر خوشش بیاید. این حتی می‌تواند در نشان دادن اینکه فردین چقدر بعد از مرگ همسرش تغییر کرده است، ماثر باشد. همانطور که گفتم سعی کنید برای همه‌ی شخصیت‌های اصلی حداقل دو صفت خوب و دو صف بد در نظر بگیرید و برای شخصیت‌های فرعی وابسته با وجودشان در رمان، صفت در نظر بگیرید، سعی کنید هر شخصیت تفکرات خودش را بسازید. مثلا یک فرد قدیمی شاید بخاطر افکاری که ان زمان مطلوب بوده است، حتی اجازه ندهد نوه‌هایش جلوی او با تی شرت باشند چه برسد به اینکه مهمانی مختلط بگیرد.‌ از شما خواهش می‌کنم که دقت زیادی در این مورد به خرج دهید چون شخصیت‌پردازی مهم‌ترین عنصر درونی هر رمانی است. حتی اگر نگـاه دانلـود هیچ چیز نداشته باشد و تنها شخصیت پردازی خوبی داشته باشد، ان رمان را ماندگار می‌کند چه برسد به رمان شما با این همه حسن.
    شما در توصیفات خوب عمل کرده بودید؛ اما هنوز هم می‌توانید بهتر عمل کنید. من‌برای فهم بهتر اشکالاتتان توصیفات را به دو دسته تقسیم می‌کنم تا راحت‌تر باشیم.
    توصیفات ظاهر و مکان: این دو توصیف در قسمت‌های روتین رمان بهتر دیده و‌ استفاده می‌شود. در رمان‌ شما متاسفانه ما از این دو توصیف کمی کم داشتیم. شما لباس شخصیت‌ها را در حد امکان توصیف کردید؛ اما بانو جان این کافی نیست برای شخصیت‌های اصلی شما باید حداقل این موارد را ذکر کنید:
    حالت صورت، رنگ پوست، رنگ مو، حالت ابرو، حالت دماغ، حالت لب، رنگ لب، رنگ مو، حالت چشم، رنگ چشم.
    این‌ها حداقل‌ها برای توصیفات ظاهر هر شخصیت هستند. شاید اول به نظر برسد که سخت است؛ اما با توصیفات گسسته کاملا اسان است، تنها کاری که نیاز است بکنید این است که در میان جملات و ‌کلمات این توصیفات را قرار دهید و از ان‌ها استفاده کنید. مثلا:
    چشمان سیاهش را از هم گشود و در گوی‌های نسکافه‌ایم زل زد.
    یا
    دستی به چشمان کشیده‌اش کشید و دوباره نگاهم کرد.
    همانطور که می‌بینید بسیار اسان است و کاری ندارد. شما می‌توانید به راحتی در چند پست تمام جزئیات صورت شخصیت‌ها را توصیف کنید؛ اما ایا باید کارتان را ول کنید؟ خیر! شما باید این عناصر را تا اخر رمان تکرار کنید تا کاملا در ذهن خواننده نقش ببندند. چیزی که ما به ان می‌گوییم تکرار! شما نباید بعد از توصیف عناصر ان‌ها را بی‌خیال شوید، بلکه باید همچنان به تکرار این موارد ادامه دهید. برای شخصیت‌های فرعی شما می‌توانید وابسته به نقششان صورتشان را توصیف کنید؛ اما قاعده توصیف همان است، تا زمانی که شخصیت در رمان نقش افرینی می‌کند، شما هم باید او رو توصیف کنید. توصیفات مکان هم همسنطور است. برای مکان‌های اصلی ما حداقل این‌ها را می‌خواهیم: اندازه اتاق، رنگ مبل‌ها، رنگ میز، حالت کلی قرارگیری میز و مبل، رنگ فرش، طرح دیوارها و یا زمین.
    این حداقل برای توصیف است که نویسنده وابسته به ایده و چیزی که در ذهن دارد ان را کمی پس و پیش می‌کند. البته اصلا نیاز نیست خود را خسته کنید و یک بند بلند بالا تحویل دهید زیرا این یک اشتباه کامل است! این بند کاملا خواننده را خسته می‌کند و‌ از ان رد می‌شود؛ اما اگر توصیف درون جملات و کلمات باشد خواسته و یا نخواسته ان را می‌خواند و دیگر نه فراموش می‌کند و نه خسته می‌شود از خواندن ان. مثلا:
    خود را بر روی مبل ابی رنگ انداخت و درحالی که پایش را دراز می‌کرد، گفت:
    یا
    نگاهش به دیوارهای زرد شده بود، گویی این خانواده رنگ مبل‌هایشان با ان چیدمان قدیمی ال مانندشان را با دیوارهای زرد شده ست کرده بودند.
    هنانطور که می‌بیند این نوع توصیف خیلی راحت است و شما تنها نیاز است با یک ویرایش ساده این توصیفات را وارد رمان کنید
    توصیفات حالات و احساسات: این دو توصیف همانند اسم‌شان همه جا با هم میایند. در مواقعی که شخصیت هر احساسی را دارد تجربه می‌کند، این دو توصیف نقش افرینی می‌کنند و به قولی نمک و زیبایی رمان هستند. توصیفات احساسات که از تفکرات هر شخصیت بیرون می‌آید و توصیفات حالات برای این نوع توصیفات نمک هستند‌. مثلا توجه کنید:
    چه گفته بود؟ همین الان چه گفته بود؟ اشتباه شنیده بود، نه؟ آری! آری اشتباه شنیده بود. قلبش صدای کوبش طبل در می‌آورد و چشمانش نمی‌توانستند چهره‌اش را تشخیص دهند، یقه‌اش را گرفت و از ان آویزان شد. باید می‌فهمید که دروغ می‌گفت! باید می‌فهمید! امکان نداشت امکان نداشت! لبانش تکان خورد و عایشه لحظه‌ای صدای شکستنش را شنید. لحظه‌ای نفسش رفت و ضربان قلبش ناپدید شد. زمانی کل دنیا ایستاد و او تنها انجا ماند و...
    این یک نمونه بسیار کوچک از توصیفات حالات و احساسات با هم است. شما از این توصیفات می‌توانستید در صحنه‌ای که در حال فردین به خانه پدر و مادربزرگش برگشت بهترین استفاده را ببرید، همچنین عدم استفاده مورد نیاز از این توصیفات در شروع هم به چشم می‌خورد. شما می‌توانستید با این توصیفات کمی بهتر و زیباتر غم از دست دادن بهترین دوست را به تصویر بکشید. البته همانطور که گفتم توصیفات تنها ظاهرشان سخت است؛ اما زمانی که شروع به نوشتن و ویرایش و اضافه کردن ان‌ها بکنید، گویی دیگر نمی‌توانید دست از توصیف بردارید.
    در اخر، می‌خواهم بگویم، هیچ چیز بی‌نقص نیست و امیدوارم شما از نقد بنده بهترین استفاده را ببرید تا بتوانم باز هم درخشیدن شما را در این عرصه ببینم.
    خسته نباشید
    تیم نقد‌ انجمن نگاه دانلود
    8r1e_شورای_نقد_انجمن_نگاه_دانلود2.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا