نقد رمان معرفی و نقد رمان پهلوان | ژیلا.ح کاربر انجمن نگاه دانلود

🍫 Dark chocolate

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/06
ارسالی ها
2,828
امتیاز واکنش
38,895
امتیاز
1,056
سن
23
محل سکونت
°•تگرگ نشین•°
سلام جانان جان.
اره درسته تمام نکاتی ک گفتی. خصوصا تلوزیون تحقیق کردم اون زمان اصلا وارد ایران نشده بوده.
به جاش میخوام معرکه گیری رو جایگزین کنم.
هنوز در‌مورد ساواک هم مطمئن نیستم اونم باید تحقیق کنم ببینم ساواک بوده اون زمان یا نه.
بعد اینکه اره باید گفتگوی ارشم حذف کنم راست میگین خیلی لو دادم داستانو.
خلاصه هم ک تغییرش تو اولویتمه.
فقط‌من با نام نمیدونم چیکار کنم.
مثلا اسمی مثل پهلوون پنبه یه اسم طنزه و رمان طنزو نشون میده.
نمیدونم پهلوونو با چی ترکیب کنم ک خوب بشه.
مثلا پهلوانی با دل شیشه ای؟ همچین چیزی؟
 
  • پیشنهادات
  • _Janan_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/04/21
    ارسالی ها
    360
    امتیاز واکنش
    6,351
    امتیاز
    601
    محل سکونت
    رویابافی های ناتمام :)
    خیلی عالیه :)
    ساواک هم بوده. ساواک یعنی سازمان امنیت و اطلاعات کشور
    اون زمان هم مخالفان رو سرکوب میکرده اما باید ببینی تو سال ۴۲ ایا اعتراضات گسترده وجود داشته یا نه؟ که مثلا به یه روستا با اهالی کم سواد هم برسه یا نه
    آره هرچی مبهم تر نگه داری خیلی خیلی جذاب تر میشه :) این که ادم نتونه پیش بینی کنه و غافلگیر بشه خیلی عالیه
    در مورد اسم بیشتر فکر کن. خودت بهتر از هر کسی محتوای داستانتو میدونی چیزی رو انتخاب کن که به محتوا بخوره
    با دل شیشه‌ای و اینا نه...یه ترکیب خسته کننده شده که جذاب نیست..عجله نکن و بیشتر وقت بذار :aiwan_lighfffgt_blum:
     

    یلدا علیزاده

    🧂 نمک انجمن 🧂
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/17
    ارسالی ها
    492
    امتیاز واکنش
    57,719
    امتیاز
    1,042
    سن
    21
    سلام خانومی خوبی؟
    اول این که خسته نباشی بابت رمان قشنگت
    ثانیا این که من هنوز رمان رو کامل نخوندم ولی گفتم این جا تو صفحه نقد بهت نظر بدم چون بعدا که رمان تمام شد بنظرم نظرهای این جا خیلی بیشتر به کارت میاد تا صفحه شخصی خودت
    خب اول این که مقدمه ات رو دوست داشتم مخصوصا شعر نظامی اول رمان رو..
    و این که یه کلاماتی رو انتخاب کردی که خیلی وقت بود استفاده نکرده بودیم و اصلا شاید مدل نوشتاریشم یادمون رفته بود؛ می دونم گفتن عیب مهم تر از تعریفه ولی من اونقدر پیش نرفتم که بخوام فعلا عیبی بگیرم.
    فقط این که رمانت جالبه و بنظرم بی توجه به کسی و چیزی فقط با قدرت ادامه اش بده..
    قلمت مانا خانومی
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,895
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    سلام یلدای عزیز.
    ممنونم که تا همینجا هم وقت گذاشتین و مطالعه کردین.
    البته خوشحالتر میشدم اگه ذکر میکردین عینا کلماتو تا بیشتر روشون فکر کنم 😁😁😁 متناسب با فضای رمان بودن اما اگه بازم چنین کلماتی دیدین حتما بهم بگین که یا تعویض کنم یا تو پاورقی معنیشو بنویسم 🤗♥️
    ممنونم ازت.
    موفق باشی همیشه و قلمت مانا و سبز ♥️♥️♥️
     

    lost on you l

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/04/04
    ارسالی ها
    15
    امتیاز واکنش
    54
    امتیاز
    104
    عنوان:
    عنوان پهلوان پیام یک زورخانه را می‌دهد که در آن مردانی قوی هیکل در حال ورزش سنتی زورخانه‌ای هستند و داستان در رابـ ـطه با یک پهلوان است.
    ریشه‌ی کلمه‌ی پهلوان در آداب و رسوم و فرهنگ سنتی یک جامعه است.
    این رمان دارای دو صحنه این که هر صحنه پیرنگ مختص به خود را دارد. در صحنه‌ی اول درباره‌ی داستان پسری به نام علی سخن گفت که در دهه‌ی ۴۰ می‌زیست و به دنبال مرد بودن و پهلوان شدن بود؛ در صحنه‌ی دوم در رابـ ـطه با زندگی پسری به نام محمد امین سخن گفت که در دهه‌ی ۹۰ در حال اجرا بود و محمد امین به دنبال زمین و ساخت ساز بود. عنوان با صحنه‌ی اول سازگار و ارتباط مستقیم دارد اما با صحنه‌ی دوم سازگاری ندارد.
    عنوان بیانگر ژانر اجتماعی است که نویسنده ژانر قالب بر آن را زانر اجتماعی و سپس عاشقانه قرار داده است. خب عنوان با ژانر اول همخوانی دارد و مخاطب متوجه خواهد شد که با چه آداب و رسومی آشنا می‌شود؛ اما با ژانر عاشقانه همخوانی چندانی ندارد و گویی این عنوان برای ژانر عاشقانه ساخته نشده.
    در کل عنوان در سطح متوسط است که با نام بردن ان، مخاطب بیشتر صحنه‌ی اول یعنی داستان علی را به خاطر می‌آورد تا صحنه‌ی دوم یعنی داستان محمد امین.
    عنوان از یک کلمه تشکیل شده و از جذابیت متوسط رو به بالایی برخوردار است.
    خلاصه:
    خلا۱ه از حجم مناسبی برخوردار بود. بندی که شامل شش خط می‌شد.
    میزان ادبی و ساده بودن جملات به کار رفته در خلاصه می‌توان گفت که از تعادل لازم برخوردار نبودند. برای مثال خطوط اولیه یعنی «روایتی از دو نسل، جوان قدیم و جوان امروزی! پهلوان قدیم و جوانمرد امروز» از دسته جملات زیبای ادبی بود و الباقی خلاصه جزو جملات ساده محسوب می‌شود؛ بنابراین میزان جملات ادبی بودن و ساده بودنش یکسان نبود.
    خلاصه حالت قصه گویی داشت. مثلا به این طور ذکر شده بود که محمد امین، معمار جوان و به نامی که برای پروژه‌ی جدید تصمیم به خرید خانه‌های یک روستا و از نو ساختن آن می‌کند‌. در همین راه به آن روستا سفر می‌کند و اتفاقاتی رخ می‌دهد که وادار می‌شود در همان روستا بماند. همان‌جا با پهلوان آشنا می‌شود و... .
    این نوع خلاصه نوشتن اشتباه است و باید به گونه‌ی دیگری نوشته شود که به اصطلاح خواننده با خواندن خلاصه از خواندن ادامه‌ی داستان صرف نظر نکند.
    خلاصه با پیرنگ کلی رمان همسان بود.
    مشکل دیگری که در خلاصه دیده شد به این صورت بود که جمله‌ی باز داشت. جمله‌ی باز از جذابیت خلاصه می‌کاهد.
    تعادل دانسته‌ها و مجهولات یکسان نبود؛ به طوری که دانسته‌های رمان بیشتر از مجهولاتش بود. برای مثال محمد امین، معمار جوان و به نامی که برای پروژه‌ی جدید تصمیم به خرید خانه‌های یک روستا و از نو ساختن آن می‌کند‌. در همین راه به آن روستا سفر می‌کند و اتفاقاتی رخ می‌دهد که وادار می‌شود در همان روستا بماند. همان‌جا با پهلوان آشنا می‌شود و... . در این قسمت از خلاصه با توجه به صحنه‌ی اول داستان یعنی داستان علی، می‌توان گفت که پهلوان همان علی است. نویسنده در این خلاصه، خلاصه نگفته است بلکه ایده‌ای که در ذهنش بوده را بیان کرده.
    و جمله‌ی ابتدایی هم جزو دسته‌ی دانسته‌ها بود چون جمله‌ی خبری بود.
    از جذابیت ضعیفی برخوردار بود و فقط چند سوال خیلی ریز در ذهن مخاطب ایجاد می‌شد که مخاطب را وادار به خواندن ادامه‌ی مطلب نمی‌کرد. سوالاتی که می‌توانست در ذهن مخاطب سوال شود: ۱. دو صحنه داریم یا یک صحنه؟ ۲. پهلوان کیست؟
    که تواننده با تواندن پست‌های آغازین به جواب دو سوال خود می‌رسد.
    مقدمه:
    مقدمه از بیت‌های زیبا از نظامی بود. معمولا شعر برای مقدمه به کار نمی‌آید چون باید با ژانر و بافت رمان تناسب داشته باشد.
    هیچ کدام از قسمت‌های شعر با ژانر‌ها ارتباط نداشت...محتوای مقدمه بیشتر با ژانر مذهبی هماهنگ بود.
    تنها ارتباط کوچک و محوی که با بافت رمان داشت را می‌توان به داستان علی بخش زورخانه اشاره کرد.
    با بافت رمان نیز یک‌دست نبود؛ زیرا نثر این بخش ادبی فاخر بود اما نثر بافت رمان ادبی معیار بود.
    حجم مقدمه زیاد بود؛ به طوری که به احتمال زیاد، به دلیل شعر بودن و طولانی‌ بودنش مخاطب از خواندن آن صرف نظر کند.
    آغاز: آغاز رمان از صحنه‌ی ابتدایی بود که پسری به نام علی در آهنگری استاد آهنگری‌اش مشغول کار است و حرارت کوره و حس‌هایی که در آن لحظه علی می‌تواند داشته باشد، بیان شده بود.
    آغاز بسیار جذاب بود به طوری که خیلی کم می‌شد این نوع آغاز را در رمان‌هایی با ژانر اجتماعی دید.
    به هیچ عنوان آغاز کلیشه محسوب نمی‌شد و در ذهن مخاطب جای خود را گرفت.
    با ژانر اجتماعی کاملا در ارتباط بود و می‌توان گفت که نویسنده خوب توانسته بود از پسش بر بیاید.
    توهم کاذب نیز نداشت و در ضمن مخاطب را ترغیب می‌کرد برای خواندن ادامه‌ی ماجرا.
    توصیفات در آغاز در حد متوسط بود که اگر بیشتر روی توصیفات کار بشود، یک آغاز کاملا جذابی را پیش‌ رو خواهیم داشت.
    سیر یا روند داستان:
    سیر رمان با توجه به ژانر نخستین و قالب رمان یعنی ژانر اجتماعی، باید فراز و فرود نرمالی داشته باشد که شاهد چنین روندی هم بودیم.
    رمان فلش بک و فلش فوروارد نداشت؛ آن دو موقعیتی که سال‌ها عوض می‌شد و یکی پس از دیگری به ترتیب داستان زندگی علی و محمد امین را بازگو می‌کرد، جزوی از فلش فوروارد و فلش بک نبود؛ بلکه نویسنده دو صحنه‌ی کاملا مجزا از یکدیگر را ساخته و به نمایش گذاشته بود.
    سیر رمان متوسط است و در حد نرمال به سر می‌برد که کل داستان شامل این نوع سیر است.
    نثر:
    نثر رمان ادبی معیار بود و با توجه به پیرنگ رمان و ژانر قالب، می‌توان گفت که این نثر برای رمان مناسب بود چون هم متناسب با ژانر بود و اختلاای در ان دیده نشد؛ منظم و منسجم بود و چیزی یکپارچگی ان را بهم نمی‌زد.
    ژانر:
    ژانر‌های رمان شامل ژانر اجتماعی و عاشقانه بود. ژانر اجتماعی به خوبی در متن هویدا بود؛ به طوری که نه تنها در چشم یک منتقد، بلکه در چشم یک مخاطب نیز مشخص بود که ژنر این متن، اجتماعی است. اما ژانر عاشقانه را نمی‌شد دید؛ چه در آغاز رمان و چه در اواسط رمان.
    با توجه به متن و ژانر‌ها باور پذیری متن بسیار ساده بوده و ژانر چیزی را که داستان بیان می‌کند را تقریبا پوشش داده است؛ برای مثال در داستان علی، دعوای ده بالایی و ده پایینی، زخمی شدن پدر علی توسط ده بالایی، زورخانه و... دیده شد؛ همچنین در داستان محمد امین، دعوایی که بین پدر و مادر محمد امین جریان داشت، رفتن به کاشان و از پشت خنجر خوردن از آرش و... تمامی این‌ها دربرگیرنده‌ی ژانر اجتماعی بود؛ اما ژانر عاشقانه بسیار کم و در حد ناچیزی در رمان دیده شد.
    در کل ژانر اجتماعی تداعی‌گر کل داستان بود اما عاشقانه خیر.
    زاویه‌ی دید:
    نوع زاویه‌ی دید سوم شخص بود در کل داستان. نویسنده طوری با این زاویه‌ی دید کلنجار رفته بود و خوب نوشته بود که مخاطب به خوبی با این نوع زاویه‌ی دید کنار آمده و همراه داستان شد.
    انتقال احساسات نیز در این زاویه‌ی دید به طور متوسط شکل گرفت.
    شخصیت پردازی:
    علی پسری که در آهنگری کار می‌کند تا به گفته‌ی پدرش مرد شود؛ کلمات بسیاری که بلد نیست و آن را به حساب اینکه بزرگتر‌ها از آن‌ها استفاده می‌کنند و او نمی‌داند می‌گذاشت. خواهری به نام مرضیه که او را بسیار دوست داشت؛ با کسی به نام مجید سر جنگ داشت و در ده پایینی زندگی می‌کردند و پدرش رحمان کله پز او را از اینکه مانند کوچه بازاری‌ها حرف بزند منع می‌کرد.
    شخصیت علی در موقعیت‌های مختلف با صحنه هماهنگ بود؛ برای مثال در موقعیتی مانند زخمی شدن پدرش توسط ده بالایی، احساسات کاملا به مخاطب القا می‌شد و ان استرس و... کاملا به جا و مناسب بود. یا در موقعیتی مانند در بالای درخت باغ آن مرد که بود و باران گرفته بود، به خوبی سرما و ترسی که در دل علی وجود داشت هویدا شد.
    شخصیت داستان سه بُعد دارد. در بُعد اول علی مهربان و سخت کوشی را می‌بینیم که می‌خواهد مرد بودن را یاد بگیرد.
    در بعد دوم علی سرکش و نگران را خواهیم داشت و در بعد سوم علی‌ای که همواره نگران است و دوست دارد پهلوان رشید را الگوی خود قرار دهد و از او الگو بگیرد و پهلوان شود.
    طبق گفته‌های پیش شخصیت در موقعیت‌های مختلف و در اتفاقات مختلف رفتاری متناسب با صحنه و موقعیت داشته است؛ برای مثال در صحنه‌ای که مجید کباده را از علی ربود، او به دنبال کباده رفت و مجید کباده در داخل خانه باغی انداخت و استرس و اضطرابش بخاطر اینکه به ده بالایی آمده‌اند و... .
    شخصیت پردازی بیشتر بر محور غیر مستقیم بود تا مستقیم. مثلا بیان اینکه مجید کچل است و یا اینکه موقع عرق کردن علی مشخص شد که موهای کوتاه و سیاهی دارد که خیس عرق به روی پیشانی‌اش چسبیده بود.
    محمد امین: شخصیت محمد امین خیلی جدی و سرد سعی می‌کرد برخورد کند و سخت کوش بود؛ با پدرش همچون رفیق برخورد می‌کرد و او را دوست داشت اما با مادرش چنین رابـ ـطه صمیمانه‌ای را نداشت.
    بخاطر گذشته‌اش ظاهراً از شیطنت و بازیگوشی خود گذشته‌ است.
    موقعیت اجتماعی محمد امین به ظاهر مهندسی معماری‌ است. رفتارهایش و موقعیتی که در محله کسب کرده بود باعث ثروت هنگفتش شده بود که با شخصیت مطابقت داشت.
    شخصیت داستان سه بعد داشت. بعد اول محمد امینی را می‌دیدیم که از زخم معده ناراحت است و شخصیتی جدی و خشک دارد.
    در بعد دوم شاهد محمد امینی بودیم که با پدرش رابـ ـطه ای صمیمانه داشت و در جمع دوستان کمتر در جلد خشک و جدی‌اش فرو رفته بود.
    و اما در بعد سوم محمد امینی را دیدیم که شکسته و ناراحت از رنج روزگار بود.
    شخصیت با اتفاقات تغییر پذیر بود؛ برای مثال وقتی که چای داغ را نوشید معده‌اش فوراً عکس العمل نشان داد و... .
    شخصیت پردازی برای توصیفات کمی کم بود و نمی‌شد نوع پوشش و ظاهر را تشخیص داد.
    شخصیت‌ها در کل شخصیت علی تقریبا نو بود ولی شخصیت محمد امین را بارها در اکثر رمان‌ها مشاهده کرده‌ایم. البته در بین شخصیت‌ها تفاوت رفتاری مثل شوخ بودن، جدی بودن، ترسیده و... وجود داشت.
    رفتار‌های شخصیت‌ها نیز باور پذیر بود.
    پیرنگ:
    پیرنگ رمان در داستان علی به صورت زیر بود:
    ۱. کار کردن در آهنگری
    ۲. بردن کباده برای پهلوان.
    ۳‌. خراب شدن کباده
    ۴. ربوده شدن کباده توسط مجید
    ۵. رفتن به ده بالایی
    و...
    پیرنگ رمان در داستان محمد امین:
    ۱. پیشنهاد آرش برای خرید زمین‌های روستا
    ۲. رفتن به رستوران برای صرف شام.
    ۳. برگشتن به خانه و گپ و گفت محمد امین با پدرش.
    ۴. رفتن به شرکت و آشنا شدن با دختری توسط آرش.
    ۵. نپذیرفتن آن دختر برای استخدام.
    و...
    پیرنگ با زمان مطابقت دارد و با منطق جور در می‌آید.
    باورپذیری پیرنگ بالاست و کشمکش‌هایی مانند دنبال مرد بودن توسط علی و سر جنگ داشتن آرش با محمد امین باعث شده بود که تعلیق نسبتا زیادی داشته باشد.
    نظم و انسجام در پیرنگ کامل است. فعلا هدف پیرنگ رمان مشخص نیست اما قطعا در آینده‌ی رمان تاثیرگذار خواهد بود.
    دیالوگ و مونولوگ:
    دیالوگ‌هایی که از زبان کاراکتر‌ها بیان می‌شد، مناسب با شان و شخصیت ان کاراکتر بوده. برای مثال ندانستن معنی اکثر کلمات و ضرب المثل‌ها برای علی، چیزی کاملا باورپذیر است و حتی حرف زدنش در گاهی اوقات با زبان لوتی، دیالوگ‌ها را از هم جدا کرده بود.
    حجم دیالوگ و مونولوگ در حد تعادل بود و مناسب با یکدیگر.
    متن دارای دیالوگ زائد نبود و البته که اطلاعات خوبی را به مخاطب منتقل می‌کرد.
    دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها بار ادبی داشتند اما ماندگار نبودند. ولی با این حال با مکان و زمان مطابقت داشت.
    صحنه پردازی:
    توصیفات صحنه متناسب با واقعیت است. آکسیون مناسب بود و محیط رمان را به خوبی نشان می‌داد.
    باتوجه به مکان کاراکتر‌ها، می‌توان گفت که کاراکتر‌ها متناسب با شرایط در حال وقوع برخورد می‌کنند و با توجه به صحنه، رفتار و حرکات با اشخاص همخوانی دارد.
    اشخاص داستان با محیط سازگاری دارند و خلاصه همه چیز مطلوب بود جز اینکه مکان‌ها توصیف خوبی نداشتند به طوری که در ذهن به یادگار بماند.
    توصیفات:
    ظواهر: توصیفات در این بخش بسیار کم بود؛ به طوری که هیچ چیزی از نوع پوشش و شکل ظاهری کاراکتر‌ها مشخص نبود و تنها کله‌ی کچل مجید و مواای کوتاه علی شاید در ذهن مانده باشد. توصیه می‌شود که توصیف ظواهر بیشتر شود.
    توصیفات حالات:
    توصیف حالات نیز مانند توصیف ظواهر بسیار کم بود و نیاز به پسرفت بیشتری دارد.
    توصیف احساسات:
    توصیف احساسات متوسط رو به بالا بود؛ به طوری که کاراکتر مخاطب را درگیر خود می‌کرد. طوری بیان شده بود که گویی آن احساس مختص به خود کاراکتر است و متناسب با شرایط او! احساسات درونی و بیرونی نیز کامل هیوا بود و کامل.
    تضاد‌ احساسات در کاراکتر به جا بود.
    توصیف مکان: توصیفات مکان مانند توصیفات حالات و ظواهر بسیار ضعیف بود و باید روی ان کار شود.
    ایده:
    تا به کنون ایده تقریبا نو بود اما پردازشش ضعیف بود.
    باور پذری: همه چیز باورپذیر و عالی پیش رفته بود.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا