- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
مفهوم یکتاپرستى در ریگ ودا؛
((در آخرین سرودهاى ((ودا)) خداى یگانه اى جلوه مى کند که سایر خدایان را تحت الشعاع قرار مى دهد و به صورت واحد مستقلى متجلى مى شود. این خالق و پروردگار جهان به عناوین مختلفى بیان شده . او را ((ویشواکارما))، ((پوروشا)) و((پراجاپاتى )) نام گذارده اند. مطالبى چند از این مفهوم خداى یگانه انتزاع مى شود: یکى صفت خلاقیت و آفرینش است که به این پروردگار عالم منتسب است ، دیگرى آئین قربانى است …
((… در یکى از اشعار ((ریگ ودا)) گفتگوئى است ساده بن نخستین والدین نوع بشر یعنى برادر و خواهر دوقلو یاما و یامى . ((یامى ئ برادرش را على رغم نهى الهى به زناى با خود اغوا کرد و وانمود ساخت که آنچه او مى خواهد، همانان بقاى نسل است .
((یاما)) با اتکا بر مبانى عالى اخلاقى مقاومت کرد. ولى ((یامى )) به انواع و اقسام تحریکات متوسل گشت و بالاخره سلاح آخر خود را به کار برد و گفت که او ضعیف و زبون است . عالى ترین اشعار، سرود شگفت آور آفرینش است که در طى آن یک وحدت وجود عالى و یک گونه شکاکیت مقدس دین قدیمى ترین کتاب و دینى ترین مردم تجلى مى کند:
نه هستى وجود داشت و نه نیستى ، نه آسمان درخشان دیده مى شد و نه سقف پهناور آسمان در بالا گسترده بود.
چه چیز همه را مى پوشاند؟ چه پنهن شان مى کرد؟ آیا گرداب بیکران آب بود؟
مرگ وجود نداشت ، و مع ذلک هیچ چیز جاودان نبود.
بین روز و شب مرزى وجود نداشت .
وجود یکتا، به تنهائى نفس مى کشید.
جز ((او هنوز دیگرى وجود نداشت .
ظلمت بود و همه چیز در ظلمتى عمیق پنهان بود.
اقیانوسى بود بدون نور، نطفه حیات که هنوز در پرده نهفته بود.
طبیعت یکتا را از درون گرماى سوزان شکفت .
آنگاه نخست ((عشق )) پدید آمد و سپس سرچشمه تازه ((عقل )) عیان گردید.
آرى شعرا با تمیز و بینائى دل و با تفکر، پیوند بین موجودات خلق شده و خلق نشده را دریافتند.
((در آخرین سرودهاى ((ودا)) خداى یگانه اى جلوه مى کند که سایر خدایان را تحت الشعاع قرار مى دهد و به صورت واحد مستقلى متجلى مى شود. این خالق و پروردگار جهان به عناوین مختلفى بیان شده . او را ((ویشواکارما))، ((پوروشا)) و((پراجاپاتى )) نام گذارده اند. مطالبى چند از این مفهوم خداى یگانه انتزاع مى شود: یکى صفت خلاقیت و آفرینش است که به این پروردگار عالم منتسب است ، دیگرى آئین قربانى است …
((… در یکى از اشعار ((ریگ ودا)) گفتگوئى است ساده بن نخستین والدین نوع بشر یعنى برادر و خواهر دوقلو یاما و یامى . ((یامى ئ برادرش را على رغم نهى الهى به زناى با خود اغوا کرد و وانمود ساخت که آنچه او مى خواهد، همانان بقاى نسل است .
((یاما)) با اتکا بر مبانى عالى اخلاقى مقاومت کرد. ولى ((یامى )) به انواع و اقسام تحریکات متوسل گشت و بالاخره سلاح آخر خود را به کار برد و گفت که او ضعیف و زبون است . عالى ترین اشعار، سرود شگفت آور آفرینش است که در طى آن یک وحدت وجود عالى و یک گونه شکاکیت مقدس دین قدیمى ترین کتاب و دینى ترین مردم تجلى مى کند:
نه هستى وجود داشت و نه نیستى ، نه آسمان درخشان دیده مى شد و نه سقف پهناور آسمان در بالا گسترده بود.
چه چیز همه را مى پوشاند؟ چه پنهن شان مى کرد؟ آیا گرداب بیکران آب بود؟
مرگ وجود نداشت ، و مع ذلک هیچ چیز جاودان نبود.
بین روز و شب مرزى وجود نداشت .
وجود یکتا، به تنهائى نفس مى کشید.
جز ((او هنوز دیگرى وجود نداشت .
ظلمت بود و همه چیز در ظلمتى عمیق پنهان بود.
اقیانوسى بود بدون نور، نطفه حیات که هنوز در پرده نهفته بود.
طبیعت یکتا را از درون گرماى سوزان شکفت .
آنگاه نخست ((عشق )) پدید آمد و سپس سرچشمه تازه ((عقل )) عیان گردید.
آرى شعرا با تمیز و بینائى دل و با تفکر، پیوند بین موجودات خلق شده و خلق نشده را دریافتند.