- عضویت
- 2016/07/17
- ارسالی ها
- 11,195
- امتیاز واکنش
- 32,291
- امتیاز
- 1,119
من هم هوی محورم؟
به گزارش باحجاب، اگر سبک زندگی را مجموعهای از رفتارها بدانیم که فرد نه تنها نیازهای خود را برآورده میسازد، بلکه روایتهای خاصی که برای هویت شخصی خود برگزیده است را در برابر دیگران مجسم میکند. بنابراین لازم است برای حفظ هویت ایرانی – اسلامی خود به این امر توجه کنیم که شیوه زندگیمان متناسب […]
، اگر سبک زندگی را مجموعهای از رفتارها بدانیم که فرد نه تنها نیازهای خود را برآورده میسازد، بلکه روایتهای خاصی که برای هویت شخصی خود برگزیده است را در برابر دیگران مجسم میکند. بنابراین لازم است برای حفظ هویت ایرانی – اسلامی خود به این امر توجه کنیم که شیوه زندگیمان متناسب با اعتقاداتمان باشد.
سبکی از زندگی که در پرتو آموزههای دینی معنا مییابد
اگر سبکهای زندگی را به منزله مجموعهای از اعمال و گرایشهایی که در متن خاص معنی مییابند و وابسته به صورتهای فرهنگی هستند، بدانیم؛ به این نتیجه میرسیم از آنجا که خداوند خالق و پدید آورنده هستی و انسان است و از روح خود دراو دمیده همچنین هدف آفرینش را خلقت و رسیدن به کمال انسانها قرار داده، برای چگونه زیستن انسان در مسیر رسیدن به این اهداف، مواردی را مطرح کرده که همان سبک زندگی است.
پس سبکهای زندگی دینی، مجموعهای از اعمال و گرایشهای انسانی را میسازد که در پرتو آموزههای دینی معنا مییابد و وابسته به فرهنگ دینی است و دین همان دین خالص است که در تمام شئون زندگی باید برای خداوند خالص شود.
اصول حاکم بر سبک زندگی دینی
از آنجا که دین اسلام انبوهی از ارزشهای اخلاقی را همراه با مجموعهای از دستورالعملهای زندگی برای آدمیان دارد، آموزههای مذهبی در شکلگیری سبک خاص برای حیات فردی و اجتماعی افراد مؤثر است و بررسی نقش دین و باورهای دینی میتواند به دریافت نکات تازهای از حیات زندگی انسان منجر شود. با توجه به نقش آموزههای اخلاقی در روش زیستن آدمی، در این یادداشت چند خطی به ارائه اصول حاکم بر سبک زندگی دینی اشاره می شود؛
در نهج البلاغه آمده است قناعت اولین رکن اصلی حاکم بر سبک زندگی دینی است. قناعت به معنای اکتفا به کفاف و یک مبنا برای شکل دادن به زندگی است که در وهله اول، یک خصلت درونی زاینده است و به فرد احساس رضایت از زندگی و آرامش میبخشد. برای همین، فرد قانع، فرد شاکر است.
نتایج روان شناختی جهان بینی نعمت گرا و غیر نعمت گرا
از آن رو که انسان قانع همواره در امور مادی به آنچه دارد مینگرد، به زمانی که در اختیارش قرار گرفته فکر میکند، به همسر و فرزندی که پیش روی او هستند نظر دارد، میداند که با چه واقعیتهایی روبه رو بوده و قدرت شناسایی نقاط ضعف و قوت را دارا است.
این در حالی است که فرد غیر قانع به طور دائم در آمال و آرزوها اندیشه میکند آمال و آرزوها وجود ندارند و برای نداشته ها، برنامه ریزی بسیار خیالپردازانه است. به همین دلیل فرد غیر قانع به طور دائم فرصت سوزی میکند و خود را در این باره متهم نمیداند. از سوی دیگر جهانبینی کلان نگر فرد قانع، جهان بینی نعمت گراست.
[paste:font size="5"]پرهیز از مسیر لهوی در زندگی
سبک زندگی در غرب بر پایه مصرف و اشیا تحلیل میشود. “زیمل” نخستین جامعه شناسی بود که به جهان فراغت و مصرفگرایی توجه کرد. به ادعای او، در دوره مدرن مردم به مدهای جدید و متفاوت با آهنگی پرشتابتر جذب میشوند، چرا که میخواهند به هویت شخصی متمایز خود شکل بدهند.[/paste:font]
مصرف در نظر “ژان بودریار”، جامعه شناس و نظریه پرداز پسامدرنیته نیز شکل از ارتباط است. هنگامی که چیزی مصرف میکنیم، چیزهایی را به دیگران ابلاغ میکنیم. از جمله این که به چه گروههایی تعلق داشته یا نداریم. در این تحلیل، نوع مصرف اعم از شکل و مقدار، سبب تمایز یافتگی افراد از یک دیگر است. بر همین پایه، هر فرد با انتخاب نوعی از مصرف سعی میکند خود را در طبقه ای خاص دسته بندی کرده وهویت یابد.
اسلام گرچه در چهارده قرن قبل اما همیشه کاربردی، نوعی از زندگی را مطرح ساخته که تمایزاتی پدید میآورد. البته تمایزات اسلامی، تمایزات ارزشگرا هستند و دسته بندیهایی از قبل این تمایزات پدید میآیند، دسته بندیهایی هستند که حاوی قضاوتهای ارزشیاند و تمام تمایزات در قبال این تمایز، رنگ میبازد.
افزون بر آن و بدون نگاه ارزش داورانه، باز هم متقین از غیرمتقین شناخته میشوند و سایرین، با ملاحظه آثار این وجه زندگی، افراد را تقسیم میکنند اما فقط دین باوران تمایل دارند که خود را این گونه متمایز سازند.
تمایزیافتگی در زندگی متدینان ممکن است به اشکال مختلفی صورت گیرد ولی یکی از مفاهیم پایه در این باره که چارچوب سبک زندگی دینی را شکل می دهد، پرهیز از زندگی لهوی است.
زندگی لهوی و هوی محوری
در زندگی لهوی، فرد از نظر درونی و روحی، هوی محور است. هوی محوری، یعنی زندگی بدون تقسیم بندی به درست و نادرست و حق و باطل.
حتما دیدهاید که برخی در هر جمعی که قرار میگیرند به آن شکل در میآیند؛ به طور مثال در هیئات، مشکی پوشان شرکت میکنند و در فامیل و جمع دوستان با زنان نامحرم، دست میدهند. امروز از ظلم و اسرائیل اعلام انزجار میکنند و فردا از فلان بازیگر یهودی به تعریف مینشینند و… شخص هوی محور آنچه میخواهد میگوید، آنچه میخواهد میخورد، آنچه میخواهد میبیند، آنچه میخواهد میپوشد و … امیر بیان، حضرت علی (ع) در خطبه ۴۵ نهج البلاغه این امر را سم مهلک حیات انسانی می دانند که روح معناگرا و آخرت باور را از آدمی میستاند.
باور به وجود مرزبندی میان حق و باطل
یکی از ارکان با اهمیت سبک زندگی ایرانی – اسلامی، تقسیم رخدادها به لحاظ هستی شناختی و تقسیم اعیان و افعال به لحاظ ارزشی میان حق و باطل است. انسانی که به نظام حق و باطل میاندیشد، تجارت باطل را رها میکند، شغل باطل را رها میکند، برای رسیدن به ثروت و قدرت از روشهای باطل استفاده نمیکند، برای رسیدن به مقاصد دنیوی شتاب نمیکند، برای وصول به معانی اخروی فرصت از کف نمی دهد، از فزونی طرفداران باطل و قدرتهای پشتیبان آنها نمیهراسد و زندگی خود را مطابق خواست آنها تنظیم نمیکند.
روی بر حق گویی، درست کاری و عدالت ورزی دارد، حتی اگر به نظر برسد در کوتاه مدت مناسبات حقمدار کم فایده یا بی فایدهاند.
در برابر باطل مقاومت میکند زیرا کاه آن را کوه نمیپندارد اما امور حقیقی و صحیح را سخت کوشانه دنبال میکند، زیرا کم آن را بزرگ میشمرد.
در چنین سبکی از زندگی است که رفتارهای درست محقق و دائما بازتولید می شوند و رفتارهای غلط به تدریج محو میشوند. برای این جامعه، معیار، حق است. بنابراین اگر تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به ظاهر مقتضی ارزشهای غیراسلامی باشند تن دادن به تحولات را گریز ناپذیر نمیداند، بلکه حق به مثابه یک تراز، تحولات را جهت میدهد
به گزارش باحجاب، اگر سبک زندگی را مجموعهای از رفتارها بدانیم که فرد نه تنها نیازهای خود را برآورده میسازد، بلکه روایتهای خاصی که برای هویت شخصی خود برگزیده است را در برابر دیگران مجسم میکند. بنابراین لازم است برای حفظ هویت ایرانی – اسلامی خود به این امر توجه کنیم که شیوه زندگیمان متناسب […]
، اگر سبک زندگی را مجموعهای از رفتارها بدانیم که فرد نه تنها نیازهای خود را برآورده میسازد، بلکه روایتهای خاصی که برای هویت شخصی خود برگزیده است را در برابر دیگران مجسم میکند. بنابراین لازم است برای حفظ هویت ایرانی – اسلامی خود به این امر توجه کنیم که شیوه زندگیمان متناسب با اعتقاداتمان باشد.
سبکی از زندگی که در پرتو آموزههای دینی معنا مییابد
اگر سبکهای زندگی را به منزله مجموعهای از اعمال و گرایشهایی که در متن خاص معنی مییابند و وابسته به صورتهای فرهنگی هستند، بدانیم؛ به این نتیجه میرسیم از آنجا که خداوند خالق و پدید آورنده هستی و انسان است و از روح خود دراو دمیده همچنین هدف آفرینش را خلقت و رسیدن به کمال انسانها قرار داده، برای چگونه زیستن انسان در مسیر رسیدن به این اهداف، مواردی را مطرح کرده که همان سبک زندگی است.
پس سبکهای زندگی دینی، مجموعهای از اعمال و گرایشهای انسانی را میسازد که در پرتو آموزههای دینی معنا مییابد و وابسته به فرهنگ دینی است و دین همان دین خالص است که در تمام شئون زندگی باید برای خداوند خالص شود.
اصول حاکم بر سبک زندگی دینی
از آنجا که دین اسلام انبوهی از ارزشهای اخلاقی را همراه با مجموعهای از دستورالعملهای زندگی برای آدمیان دارد، آموزههای مذهبی در شکلگیری سبک خاص برای حیات فردی و اجتماعی افراد مؤثر است و بررسی نقش دین و باورهای دینی میتواند به دریافت نکات تازهای از حیات زندگی انسان منجر شود. با توجه به نقش آموزههای اخلاقی در روش زیستن آدمی، در این یادداشت چند خطی به ارائه اصول حاکم بر سبک زندگی دینی اشاره می شود؛
در نهج البلاغه آمده است قناعت اولین رکن اصلی حاکم بر سبک زندگی دینی است. قناعت به معنای اکتفا به کفاف و یک مبنا برای شکل دادن به زندگی است که در وهله اول، یک خصلت درونی زاینده است و به فرد احساس رضایت از زندگی و آرامش میبخشد. برای همین، فرد قانع، فرد شاکر است.
نتایج روان شناختی جهان بینی نعمت گرا و غیر نعمت گرا
از آن رو که انسان قانع همواره در امور مادی به آنچه دارد مینگرد، به زمانی که در اختیارش قرار گرفته فکر میکند، به همسر و فرزندی که پیش روی او هستند نظر دارد، میداند که با چه واقعیتهایی روبه رو بوده و قدرت شناسایی نقاط ضعف و قوت را دارا است.
این در حالی است که فرد غیر قانع به طور دائم در آمال و آرزوها اندیشه میکند آمال و آرزوها وجود ندارند و برای نداشته ها، برنامه ریزی بسیار خیالپردازانه است. به همین دلیل فرد غیر قانع به طور دائم فرصت سوزی میکند و خود را در این باره متهم نمیداند. از سوی دیگر جهانبینی کلان نگر فرد قانع، جهان بینی نعمت گراست.
[paste:font size="5"]پرهیز از مسیر لهوی در زندگی
سبک زندگی در غرب بر پایه مصرف و اشیا تحلیل میشود. “زیمل” نخستین جامعه شناسی بود که به جهان فراغت و مصرفگرایی توجه کرد. به ادعای او، در دوره مدرن مردم به مدهای جدید و متفاوت با آهنگی پرشتابتر جذب میشوند، چرا که میخواهند به هویت شخصی متمایز خود شکل بدهند.[/paste:font]
مصرف در نظر “ژان بودریار”، جامعه شناس و نظریه پرداز پسامدرنیته نیز شکل از ارتباط است. هنگامی که چیزی مصرف میکنیم، چیزهایی را به دیگران ابلاغ میکنیم. از جمله این که به چه گروههایی تعلق داشته یا نداریم. در این تحلیل، نوع مصرف اعم از شکل و مقدار، سبب تمایز یافتگی افراد از یک دیگر است. بر همین پایه، هر فرد با انتخاب نوعی از مصرف سعی میکند خود را در طبقه ای خاص دسته بندی کرده وهویت یابد.
اسلام گرچه در چهارده قرن قبل اما همیشه کاربردی، نوعی از زندگی را مطرح ساخته که تمایزاتی پدید میآورد. البته تمایزات اسلامی، تمایزات ارزشگرا هستند و دسته بندیهایی از قبل این تمایزات پدید میآیند، دسته بندیهایی هستند که حاوی قضاوتهای ارزشیاند و تمام تمایزات در قبال این تمایز، رنگ میبازد.
افزون بر آن و بدون نگاه ارزش داورانه، باز هم متقین از غیرمتقین شناخته میشوند و سایرین، با ملاحظه آثار این وجه زندگی، افراد را تقسیم میکنند اما فقط دین باوران تمایل دارند که خود را این گونه متمایز سازند.
تمایزیافتگی در زندگی متدینان ممکن است به اشکال مختلفی صورت گیرد ولی یکی از مفاهیم پایه در این باره که چارچوب سبک زندگی دینی را شکل می دهد، پرهیز از زندگی لهوی است.
زندگی لهوی و هوی محوری
در زندگی لهوی، فرد از نظر درونی و روحی، هوی محور است. هوی محوری، یعنی زندگی بدون تقسیم بندی به درست و نادرست و حق و باطل.
حتما دیدهاید که برخی در هر جمعی که قرار میگیرند به آن شکل در میآیند؛ به طور مثال در هیئات، مشکی پوشان شرکت میکنند و در فامیل و جمع دوستان با زنان نامحرم، دست میدهند. امروز از ظلم و اسرائیل اعلام انزجار میکنند و فردا از فلان بازیگر یهودی به تعریف مینشینند و… شخص هوی محور آنچه میخواهد میگوید، آنچه میخواهد میخورد، آنچه میخواهد میبیند، آنچه میخواهد میپوشد و … امیر بیان، حضرت علی (ع) در خطبه ۴۵ نهج البلاغه این امر را سم مهلک حیات انسانی می دانند که روح معناگرا و آخرت باور را از آدمی میستاند.
باور به وجود مرزبندی میان حق و باطل
یکی از ارکان با اهمیت سبک زندگی ایرانی – اسلامی، تقسیم رخدادها به لحاظ هستی شناختی و تقسیم اعیان و افعال به لحاظ ارزشی میان حق و باطل است. انسانی که به نظام حق و باطل میاندیشد، تجارت باطل را رها میکند، شغل باطل را رها میکند، برای رسیدن به ثروت و قدرت از روشهای باطل استفاده نمیکند، برای رسیدن به مقاصد دنیوی شتاب نمیکند، برای وصول به معانی اخروی فرصت از کف نمی دهد، از فزونی طرفداران باطل و قدرتهای پشتیبان آنها نمیهراسد و زندگی خود را مطابق خواست آنها تنظیم نمیکند.
روی بر حق گویی، درست کاری و عدالت ورزی دارد، حتی اگر به نظر برسد در کوتاه مدت مناسبات حقمدار کم فایده یا بی فایدهاند.
در برابر باطل مقاومت میکند زیرا کاه آن را کوه نمیپندارد اما امور حقیقی و صحیح را سخت کوشانه دنبال میکند، زیرا کم آن را بزرگ میشمرد.
در چنین سبکی از زندگی است که رفتارهای درست محقق و دائما بازتولید می شوند و رفتارهای غلط به تدریج محو میشوند. برای این جامعه، معیار، حق است. بنابراین اگر تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به ظاهر مقتضی ارزشهای غیراسلامی باشند تن دادن به تحولات را گریز ناپذیر نمیداند، بلکه حق به مثابه یک تراز، تحولات را جهت میدهد