مهدکودکی درون خانۀ سالمندان

یوتاب درخشنده

کاربر اخراجی
عضویت
2016/06/15
ارسالی ها
1,259
امتیاز واکنش
2,478
امتیاز
0
سن
24
انسان همواره گونه ای میان نسلی بوده و امروز نیز چنین است اما امروزه به علت نیازهای فرهنگی و اجتماعی, مسئولیت پرستاری از کودکان و سال خوردگان به ناچار به عهدۀ افراد و نهادهای حرفه ای گذاشته شده است


صدای قهقهه و ورجه ورجه کردن کودکانه در راهروی آسایشگاه پراودینس ماونت سنت وینسنت۱ شهر سیاتل می پیچد. این صدایی نیست که انتظار شنیدنش را در راهروهای آسایشگاه سالمندان داشته باشید؛ اما این آسایشگاه که به اختصار «ماونت»۲ خوانده می شود، آسایشگاهی معمولی نیست.



پنج روز در هفته، ساکنان و کارمندانِ این آسایشگاه بزرگ، ساختمان ها و تأسیسات خود را که بالغ بر سیصدهزار متر مربع می شود، با حدود ۱۲۵ کودکِ نوزاد تا پنج ساله به اشتراک می گذارند. این کودکان و مربی های آن ها اعضای مهدکودک و پیش دبستانیِ ثبت شده ای به نام مرکز آموزشیِ میان نسلیِ ماونت۳ می باشند که از سال ۱۹۹۱ در همان مکانِ آسایشگاه، کار خود را آغاز کرده است.



هدف از اجرای چنین ایده ای، مبارزه با حس تنهایی و بی حوصلگی بود که از ویژگی های معمول زندگی در خانۀ سالمندان است. این مشکل به طور خاص در مکان هایی مثل آسایشگاه ماونت مشهود است؛ چراکه میانگین سن ساکنان این مرکز ۹۲ سال است و بسیاری از آن ها آسیب پذیر و نیازمند پرستاری ویژه اند. شارلین بوید، یکی از مسئولین این مرکز، می گوید: ما به دنبال ایجاد حس پویایی و زندگی در میان ساکنان این مجموعه بودیم تا این آسایشگاه را به مکانی برای زندگی تبدیل کنیم؛ نه محلی برای مردن. واردکردن کودکان به این مجموعه، راه حلی طبیعی بود.



مطالعات زیادی صورت گرفته است که نشان می دهد تعامل اجتماعی می تواند به کاهش احساس تنهایی، تأخیر در زوال عقل، کاهش فشار خون و کاهش خطر بیماری و مرگ در سالمندان بینجامد. محققان ژاپنی در سال ۲۰۱۳ در مطالعه ای نشان دادند که تعامل اجتماعی میان نسل های مختلف، می تواند میزان لبخندزدن و گفت وگو در میان بزرگ سالان را افزایش دهد.



باوجود اینکه تأثیر اینگونه تعاملات اجتماعی روی کودکان هنوز چندان روشن نیست؛ برخی پژوهش ها از وجود فواید مختلف برای کودکان نیز حکایت دارند. به عنوان مثال، در صورتی که کودکان از سنین اندک با افراد مسن در تماس باشند، احتمال کمتری وجود دارد که پیران را افرادی ناتوان و بی کفایت به حساب آورند و بالطبع، وقتی کودکان با تعریف مثبتی از سالمندی روبه رو باشند، در زندگی خود کمتر با حساس ازکارافتادگی مواجه خواهند بود. این نوع تعاملات بین نسلی، رشد فردی و اجتماعی کودک را نیز سرعت می بخشد. همچنین به گواهی والدینی که فرزندانشان به این مرکز آموزشی می روند، این کودکان، در مقایسه با سایر کودکانی که فاقد چنین تجربه ای بوده اند، در مواجهه با هر نوع از افراد معلول و ناتوان، احساس راحتی بیشتری می کنند.



تلفیق مهدکودک و خانۀ سالمندان روند پذیرفته شده ای نیست. همچنین آمار دقیقی نیز از تعداد اینگونه مؤسسات دردست نیست؛ اما از روی عکس العمل های فراوان به این پدیده در شبکه های اجتماعی و به اشتراک گذاشتن ویدئوها و مقالاتی که دراین باره نوشته شده است، می توان حدس زد که بسیاری از افراد آمادگی استقبال از این ایده را دارند. در سال ۱۹۷۶، مردی ژاپنی به نام شیمادا ماساهور یک مهدکودک و یک خانۀ سالمندان را در منطقۀ اِدوگاوای شهر توکیو در زیر یک سقف بنا کرد. بر اساس آمار وزارت بهداشت، کار و رفاه توکیو، در سال ۱۹۹۸، مؤسسۀ کوتوئن یکی از شانزده مؤسسه ای بود که دست به چنین اقدامی زده بود. حدود همان سال ها بود که این ایده در امریکای شمالی نیز پیدا شد، و حالا مراکز میان نسلی مختلفی در ژاپن، کانادا و ایالات متحده وجود دارند.



انسان همواره گونه ای میان نسلی بوده و امروز نیز چنین است. اما امروزه به علت نیازهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولیت پرستاری از کودکان و سال خوردگان به ناچار به عهدۀ افراد و نهادهای حرفه ای گذاشته شده است. بیل توماس، پزشک و چهرۀ مطرح بین المللی در زمینۀ پزشکی و پرستاریِ سال خوردگان، می گوید: «ما در زمان، مکان و فرهنگی زندگی می کنیم که برای کاری که سالیان دراز در زندگی بشر، بسیار عادی و روزمره به شمار می رفته است، حالا باید خلاقیت به خرج دهیم و روش های نو به کار گیریم: زندگی مشترک انسان های پیر و انسان های جوان.»



در آسایشگاه ماونت فرصت های زیادی برای مشغولیت های بین نسلی میان سال خوردگان و کودکان فراهم است. مربی های این مهد هفته ای شش بار کودکان را برای بازدید از سالمندان به قسمتی از ساختمان می برند که محل سکونت و استراحتگاه سال خوردگان است. مدت زمان این دیدارهای رودررو بین بیست دقیقه برای نوزادان و یک ساعت برای کودکان بزرگ تر، متغیر است. ساکنان آسایشگاه نیز در صورت تمایل می توانند کلاس های درس کودکان را تماشا کنند. فعالیت های مشخصی نیز برای مشارکت هر دو نسل در برنامۀ روزانۀ آن ها گنجانده شده است. ازآنجاکه هر دو گروه سنی در یک ساختمان هستند، فرصت مشارکت و تعامل بین نسلی، بدون برنامه ریزی قبلی نیز وجود دارد؛ مثلاً اوقات بدیِ آب وهوا که خردسالان ناچارند از راهروها، لابی و سایر اتاق های خالی به عنوان زمینِ بازی استفاده کنند یا زمانی که گروه موسیقی محلی به مهد می آید تا برای هر دو گروه خردسالان و سالمندان بنوازد.



حدود ده درصد خانواده هایی که فرزندانشان را به این مهد می فرستند، کارمندان این مجموعه هستند و باقی خانواده ها، غالباً ساکنین مناطق غربی شهر سیاتل اند. این مجموعه و سازمان مرکزی آن، یعنی گروه خدمات سلامت پراویدنس، کمک هزینه هایی برای پرداخت شهریه به والدین عرضه می کنند. کارکنان این مجموعه نیز می توانند از تخفیف بیست درصدی بهره مند شوند. بیشترِ علاقه ای که والدین به این مجموعه نشان می دهند به دلیل شهرت و خوش نامیِ آن است. مربی های این مهد معمولاً به عنوان مهم ترین عامل جذب خانواده ها شناخته می شوند. آن ها باید حداقل پانزده واحد دانشگاهی در زمینۀ آموزش و پرورش کودکان خردسال را گذرانده و یک سال نیز در دورۀ پرستاری از سال خوردگان شرکت کرده باشند.



مری هوور، مدیر مرکز آموزشیِ میان نسلی، می گوید: «بخش اعظم چیزی که ما در اینجا به کودکان یاد می دهیم، این است که چگونه خودشان مشکلاتشان را حل کنند. مثلاً عباراتی مانند این را زیاد برای بچه ها تکرار می کنیم: «می بینم که هردوی شما این توپ را می خواهید. به نظر شما چطوری این مشکل را حل کنیم؟» بعد صبر می کنیم تا یا خود بچه ها پیشنهادشان برای حل مشکل را بگویند یا مربی ها به آن ها کمک کنند تا به راه حل فکر کنند و خودشان آن را بیابند. بازخوردهای مثبت زیادی در این باره گرفته ایم.» هوور می گوید والدینِ این کودکان تنها زمانی از جنبۀ میان نسلیِ این مجموعه آگاه می شوند که ما ساختمان های مختلف مجموعه را به آن ها نشان می دهیم. آنان زمانی که می فهمند برنامۀ آموزشی ما چنین ویژگی خاصی دارد، بیش ازپیش به هیجان می آیند. آخرین باری که بررسی کردم، بیش از چهارصد خانواده در لیست انتظار ثبت نام کودکانشان در این مجموعه بودند.



امکان تعاملات میان نسلی برای سالمندانِ ساکن در این مجموعه نیز حکم بازگشت به زندگی را دارد. همین ویژگیِ خاص این مجموعه بود که اوایل سال ۲۰۱۲، ایوان بریگز، فیلم سازِ اهل سیاتل را به ساختن فیلمی دراین باره تشویق کرد. او می گوید: «خیلی وقت بود که در فکر ساختن فیلمی درمورد مسئلۀ سال خوردگی در امریکا بودم. وقتی شنیدم خانۀ سالمندانی وجود دارد که درونش مهدکودک نیز هست، فکر کردم فیلم برداری از برخی جنبه های زیبا و زندۀ این مجموعه می تواند در رساندن مفاهیمی که به دنبالش بودم کارگشا باشد.» نتیجۀ این تلاش ها، فیلم مستندی به نام پرزنت پرفکت۴ (حال کامل) است که قرار است سال ۲۰۱۷ اکران شود. این فیلم به بررسی نتایج تسهیل و تشویقِ ارتباطات انسانی میان نسل های مختلف می پردازد.



در برشی از یکی از قسمت های این مستند، یکی از سالمندانِ این آسایشگاه، در حالی که روی ویلچر نشسته، شانه هایش خمیده و چانه اش از فرط ناتوانی پایین افتاده است، سرش را نزدیک پسربچه ای می برد و نامش را از او می پرسد. پسربچه پاسخ می دهد: «مَکس.» پیرمرد، در حالی که به صندلی چرخ دارش تکیه می دهد، می گوید: «آهان، مَک.» بعد، این کودک با حوصلۀ فراوان، خصوصاً برای کودکی در این سن وسال، چندین بار نامش را به طور صحیح برای پیرمرد تکرار می کند و هر بار دقیق تر، شمرده تر و با صدای رساتر آن را می گوید. تا آخر هم پیرمرد نامش را اشتباه می فهمد.



یکی دیگر از سالمندان این آسایشگاه نیز که از آلزایمر شدید رنج می برد و توانایی تکلم زیادی ندارد، ناگهان وقتی با ویلچر وارد اتاق کودکان می شود، چند جمله را به طور واضح و روان به زبان می آورد. هوور می گوید: «بلافاصله می توانی ببینی که این پیرزن توانست بخشی از مغزش را دوباره فعال کند و به یاد بیاورد که چندین بچه را بزرگ کرده است.»



طی مصاحبه ای که از کارکنان مجموعۀ ماونت گرفتم، از آن ها در مورد چگونگی برخورد کودکان با مسئلۀ مرگ سالمندانِ ساکن آنجا پرسیدم. آن ها در پاسخ گفتند که ممکن است کودکان غیبت یکی از سالمندان را متوجه شوند و درباره اش سؤال کنند؛ اما به طور معمول وابستگی عاطفی شدیدی میان آن ها وجود ندارد.



ازهمین رو، برای توماس که متخصص پزشکیِ سالمندان است، این سؤال مطرح است که آیا واقعاً در نظام آموزشی میان نسلی، رابـ ـطه ای معنادار میان اعضای دو نسل شکل می گیرد؟ او می گوید: «ملاقات با سالمندان برای کودکان، مرحله ای از تعامل است؛ اما قدم بعدی این است که مثلاً یکی از کودکان نام یکی از سالمندان را صدا بزند و با آغـ*ـوش باز به سویش بدود.» اگرچه توماس ابتکار مجموعۀ ماونت و مؤسساتی مانند آن را تحسین برانگیز می داند؛ معتقد است باید فرصت های بیشتری برای مشارکت و تعامل دوجانبه میان این دو نسل فراهم شود.



به عقیدۀ مَت کاپلان، پروفسور مطالعات میان نسلی و سال خوردگی در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، سازمانی شدن و پروسۀ بوروکراسی در آسایشگاه های سالمندان امکان خلق چنین فرصت هایی را محدود می کند. او می گوید: «در آسایشگاه های سالمندان، معمولاً سیاست ها و قوانین، سخت و انعطاف ناپذیرند. دربارۀ اینکه سالمندان، کجا و چگونه می توانند وقت خود را سپری کنند، قوانین و مقررات مشخصی وجود دارد.» به عبارت دیگر، روابط انسانی، نه به صورت طبیعی و ذاتی، بلکه در چارچوبی شکل می گیرند که متخصصان به صورت حرفه ای مشخص کرده اند.



درنهایت، درست مثل تغییرات جذاب و افسانه ای که برای سیندرلا اتفاق افتاد، جادوی ارتباطات میان نسلی نیز تنها برای مدت زمان محدودی برقرار است. آنگونه که توماس می گوید، «تمام این صحنه های زیبا رأس ساعت شش پایان می یابد و بچه ها به صف از آسایشگاه خارج می شوند. پنج دقیقه بعد، آن پیرمرد یا پیرزنی که با دیدن این کودکان، گویی به زندگی بازگشته بود، دوباره آرام و ساکت، کنار دست پرستار، روی صندلی می افتد و این قسمتِ غمناک داستان است.»
 
بالا