پابلو پیکاسو و دیگو ریورا، هنرمندان همدوره و رقیبان سابق بودند که هردو به یک اندازه بلندپرواز و پرکار بودند و شهرت بینالمللی داشتند و هردوی آنها از شخصیتهای بزرگ همدیگر آگاه بودند. لحظات شکلگیری مدرنیسم هم در اروپا و هم در آمریکای لاتین با مکالمات هنری و مراودات تکنیکی بین هنرمندان در طول زمان نشان داده میشود.
این بحث را با نقدی بر نمایشگاهی که توسط موزه هنر لسآنجلس و موزۀ دلپالاچیودبلاسآرتیس در شهر مکزیک و با نام پیکاسو و ریورا مراودات از4 دسامبر 2016 تا 7 می 2017 برگزار شده است، ادامه میدهیم.
این نمایشگاه در واقع شروع آموزشهای هنری و دورههای آموزشی آکادمیک یکسان این دو هنرمند بود که در نهایت به سرمایهگذاری آنها در سبک کوبیسم، رجعت دوبارۀ آنها و بازگشتشان به دنیای باستان در طول سالهای 1920 تا 1950 بوده است که آن را با نمایش آثاری از هردوی آنها باهم به قیاس درآورده است. این نمایشگاه با کنار هم قراردادن 150، سیاهقلم و نقاشیِ آبرنگ، در مقابل آثار باستانی به تنهایی قصد داشته تا تلاشها و آثار این دو هنرمند را بیشتر قابل درک کند و در واقع این سوال را مطرح میکند که چگونه این دو قلۀ هنری قرن بیستم درگیر دنیای باستانی مدیترانهای و کلمبیای سابق شدند.
در آن لحظاتی از فصل مشترک شکلگیری مدرنیسم را هم در اروپا و هم در آمریکای لاتین بررسی میکرد و به این نکته پرداخت که پابلو پیکاسو و دیگو ریورا، قلههای هنری قرن بیستم، هر دو در پاریس نظرات خود را در مورد نقاشیهای آوانگارد تغییر دادند و بعدها درگیر سبک مدیترانهای باستانی مربوط به خود و کلمبیای پیشین شدند. در واقع هدف اصلی پیکاسو و ریورا این بود که درک و فهم نسبت به را توسعه دهند. بهویژه اینکه آثار آنها تحت تاثیر تصاویر و اشکال و افسانههای تمدن باستان قرار داشتند.
این رویکرد رادیکالی پیکاسو و ریورا به فهم تمدن باستانی از بسیاری جهات ویرانکننده بود و به این دلیل که از این طریق تاریخ هنری را بازنویسی کردند و تا حد زیادی در زمینۀ شناخت و تصدیق سهم هنرمندان در تمدن باستان بزرگنمایی کردند تا جایی که هنر باستانی و سنتی برای درک آنها از هنر آینده هم از لحاظ شخصی و هم از لحاظ سیـاس*ـی به یک ضرورت تبدیل شد. با در کنار هم قراردادن شاهکارهای پیکاسو و ریورا در کنار آثار باستانی یونانی-رومی و اتروریا و عبری و همچنین اشیا و های سفالین و تندیسهای آمریکایی، گویی فاصلههای جغرافیایی به هم دوخته شده و مرزهای زمان و مکان محو شده است. پیکاسو و ریورا هر دو به عنوان مخترع حقایق بصری در دهه اول قرن بیستم شناخته شدند. دیگو ریورا دنیای کلمبیای پیشین را با نشاندادن آثار هنری ساخته شده با این فرهنگ را به جلو راند و نشان داد که این فرهنگ متعلق به آمریکاست و پیکاسو نشان داد سنت یونانی-رومی متعلق به اروپاست.
باید دانست که اگرچه هم پیکاسو و هم ریورا معروف به ابداع سبک کوبیسم هستند، اما پابلو پیکاسو و جرج براک بیشتر عمر خود را صرف اصول مهم این سبک کردند. هنری ماتیس، وقتیکه نقاشی براک را با نام "مکعبهای کوچک" (کوبیسم) بهکار برد، بعد از آن برای مدتها موزهها همواره در کنار نام این دو هنرمند، نام پیکاسو را نیز بهکار میبردند. پیکاسو و براک در سال 1906 توسط گرتروداستین با هم آشنا شدند اما علت بهکاربردن نام او به دو دلیل رخ داد، اول اینکه وجود نام پیکاسو باعث فروش بلیتهای آنها میشد و دوم اینکه پیکاسو توانایی این را داشت که افکار و ایدههای جدید را جذب و آنها را بهنام خود کند. اما دلیل دیگر رقیب سرسخت او، دیگو ریورا بود که سهم عمدهای در نمایش زمستانی لاکما داشت و به همین دلیل میشل گوان مدیرعامل لاکما به همراهی دیانا ماگالونی، معاون مدیر عامل و مدیر برنامههای موزۀ آثار باستانیِ کشورهایِ آمریکایی، نمایشگاه جدیدی ترتیب دادند و در آن بیش از 100 نقاشی و نسخه چاپی از این پیکاسو و ویورا، آثار عبری، یونانی –رومی و آزتک(هنر سرخ پوستی مکزیکی) را به نمایش گذاشتند که برای اولین بار حرفههای جداگانهای از مدرنیسم را از طریق کوبیسم و بهدنبال بازگشت به سبک کلاسیک نشان دادند.