- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
طولانی بودن فرمانروایی اشکانیان برای پالودن هر عنصر خارجی، حتى فارغ از عزمی ملی، کفایت میکرده است. فقط در شرقیترین بخش فرمانروایی اشکانیان، بهویژه بیرون از مرزهای سیـاس*ـی این فرمانروایی آیین بودا رخنهای قابلذکر کرد و حتی توانست در میدان هنر نقش تعیینکنندهای داشته باشد. برای نمونه درزمینهٔ رخنه هنری در بخشی از قلمرو فرهنگی ایران میتوان از هنر قندهاری نام برد. از نقش آیین بودا در عرفان ایرانی در دوره اشکانی، اگر هم این عرفان در دوره اسلامی راه مستقل خود را یافت، نمیتوان صرفنظر کرد. همریشه بودن «بت» و «بودا» خود حقیقتی را در پشت خود پنهان دارد. از رخنه آیین بودا به ایران در زمان فرمانروایی دینی ساسانیانبهشدت جلوگیری شد و حتی بوداییان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.
ارمنستان در شمال که از روزگار هخامنشیان در اختیار دودمانی ایرانی بود ازنظر زبان دین و بافت سیـاس*ـی و اجتماعی بهگونهای عمیق تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرارگرفته بود، از آغاز سدۀ نخست میلادی همواره شاهی اشکانی داشت. همین حالت کموبیش درباره پونتوس و کاپادوکیه در آسیای صغیر نیز وجود داشت. بااینکه در زمان اشکانیان نفوذ سیـاس*ـی ایران در دو شاهک نشین اخیر بسیار ناچیز بود، اما نقش فرهنگی هنوز از میزان بالایی برخوردار بود. آرامگاه آنتیوخوس در کماژن نشاندهنده نقشی است که ایران در این سرزمین نیز داشت. در نمرود داغ برای موتیو تکریم در نگارهها نمیتوان در پی الگویی هلنی بود. الگوها را بیشتر میتوان در تچر، هدیش و بهطورکلی در میان نگارههای هخامنشیان در تخت جمشید جست. تفاوت فقط درگذر هنر هخامنشی به هنر اشکانی است. در اینجا نیز خبری از چشمانداز نیست. از این بابت نگارههای داریوش و مهرداد دوم در بیستون همسان هستند. همه نگارههای گوناگون تخت جمشید به همین شیوه تراشیده شدهاند و شاخص هنر ایران باستان هستند. بااینهمه فیگورهای پیرامون دار (چهارسو) و برآمده از سطح نگاره هلنی هستند.
دیوی به نام ماره سوار بر فیل به سوی بودا میرود تا او را از دستیابی به بیداری روحی بازدارد.
ارمنستان در شمال که از روزگار هخامنشیان در اختیار دودمانی ایرانی بود ازنظر زبان دین و بافت سیـاس*ـی و اجتماعی بهگونهای عمیق تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرارگرفته بود، از آغاز سدۀ نخست میلادی همواره شاهی اشکانی داشت. همین حالت کموبیش درباره پونتوس و کاپادوکیه در آسیای صغیر نیز وجود داشت. بااینکه در زمان اشکانیان نفوذ سیـاس*ـی ایران در دو شاهک نشین اخیر بسیار ناچیز بود، اما نقش فرهنگی هنوز از میزان بالایی برخوردار بود. آرامگاه آنتیوخوس در کماژن نشاندهنده نقشی است که ایران در این سرزمین نیز داشت. در نمرود داغ برای موتیو تکریم در نگارهها نمیتوان در پی الگویی هلنی بود. الگوها را بیشتر میتوان در تچر، هدیش و بهطورکلی در میان نگارههای هخامنشیان در تخت جمشید جست. تفاوت فقط درگذر هنر هخامنشی به هنر اشکانی است. در اینجا نیز خبری از چشمانداز نیست. از این بابت نگارههای داریوش و مهرداد دوم در بیستون همسان هستند. همه نگارههای گوناگون تخت جمشید به همین شیوه تراشیده شدهاند و شاخص هنر ایران باستان هستند. بااینهمه فیگورهای پیرامون دار (چهارسو) و برآمده از سطح نگاره هلنی هستند.
![2018_5c2495ae63adb_tarikhema.jpg](https://tarikhema.org/images/2019/01/2018_5c2495ae63adb_tarikhema.jpg)
دیوی به نام ماره سوار بر فیل به سوی بودا میرود تا او را از دستیابی به بیداری روحی بازدارد.