نوع ارتباطی که والدین میتوانند با کودکان داشته باشند وهمچنین رفتاری را که در طول رشد کودک با وی انجام میدهند، تأثیر بسزایی در افزایش توانمندیهای کودک دارد. هدف از این مقاله این است، تا جایی که برای والدین امکان دارد محیط خانه را تبدیل به مکانی ایدهآل برای آموزش و افزایش توانمندیهای کودکان بنمایند .
تحقیقات محققان در خصوص فعالیتهای مغزی کودکان نشان میدهد که اگر وضع محیطی که کودک در آن رشد میکند آزاد و صمیمی باشد و کودک بتواند به راحتی تجربیات مختلفی داشته باشد، ارتباط عاطفی خوبی با والدین برقرار نماید، سطح هوش و استعداد وی میتواند به عالیترین سطح خود برسد. در حالی که اگر محیط خانه سرد و آمرانه باشد و کودک را برای انجام هر کاری محدود کنند و توجهی به ارتباط عاطفی با کودک ننمایند، توانمندیهای کودک نه تنها رشد نمیکند بلکه به مرور از بین میرود. مثلاً در خانوادههایی که والدین از ابزارهای خشونتآمیز، زیاد استفاده میکنند یا محیط خانواده بسیار محدود کننده و تحت نظر میباشد، بهره هوشی کودکانی که در این محیط پرورش مییابند، حدود سه سال از کودکان هم سن و سال خود کمتر میشود. ولی در خانهای که والدین ارتباطات گرم و عاطفی خوبی با همدیگر و همچنین با کودکشان دارند ، به سؤالات کودکشان با حوصله و صبر جواب میدهند و به حرفهای آنها به خوبی گوش میدهند ، به آنها اجازه میدهند تا در تصمیماتی که گرفته میشود شرکت کنند، سطح بهرۀ هوشی این گونه کودکان افزایش چشمگیری پیدا میکند.
با توجه به مطالب فوق نتیجه میگیریم که کودکان را باید با اشتیاق و از صمیم قلب دوست داشته باشیم به صورتی که کودک نیز از این امر مطلع شود و این رابطۀ عاطفی را حس و درک کند . اگر کودکی متوجه شود که پدر یا مادرش به او علاقۀ چندانی ندارند و در ارتباطات عاطفی خود با آنان احساس گسستگی و سردی نماید به دلیل اینکه نمیتواند ارتباط خوبی با پدر یا مادرش برقرار کند خود را طرد شده و بیپناه احساس میکند و چون تکیه گاه عاطفی مناسبی ندارد بتدریج عزت نفس او کاهش مییابد . بنابراین اولین کاری که والدین باید با فرزندان خود انجام دهند این است که به روشهای مختلف به کودکشان نشان دهند که او را دوست دارند. یکی از خلأهای بزرگ عاطفی که در برخی از خانوادهها دیده میشود این است که والدین در فعالیتها و بازیهای فرزندانشان شرکت میکنند و زمان شادی را با هم سپری میکنند اما ارتباط عاطفی گرمی در بین آنها دیده نمیشود . در آغـ*ـوش گرفتن کودکان، آنها را به سـ*ـینه خود چسباندن، آنها را بوسیدن و نوازش کردن به طوری که کودک این ارتباط عاطفی را لمس کند اولین گام برای ارتباطات مناسب با کودک میباشد .
دوم اینکه در محیط خانواده ای که صمیمیت و عاطفه حکمفرما است و به خودمختاری کودک احترام گذاشته میشود باید کارهای خانوادگی را طوری طرحریزی و برنامهریزی کنید که نیازهای کودکِ در حال رشد و پیشرفت خود را ببینید و به او مانند یکی از افراد خانواده توجه کنید. یکی از اشتباهات رایج در خانوادههایی است که هیچگاه در تصمیمگیریها نظر کودکان را نمیپرسند. او را کودکی فرض میکنند که قادر به تصمیمگیری و فکر کردن نیست در حالی که پایههای فکر کردن و تصمیمگیری عاقلانه باید از کودکی پیریزی شوند. در امور کوچک و سادۀ روزانه میتوانید از آنها نظرخواهی کنید و به آنها حق تصمیمگیری بدهید . هدف از تربیت کودکان در بهوجود آوردن محیطی پویا و محرک این است که آنها را نیز به عنوان عضو کوچکی از اعضای خانواده حساب کنیم و نظرات آنها را هم بپرسیم. هرچند که میدانیم شاید نظرات آنها منطقی و درست نباشد. ولی با این حال برای تربیت آنها به صورت فردی متفکر که بتواند یک وضعیت را درک کند و تصمیمگیری نماید اقدام کرده ایم .
در تمام فعالیتهای روزانه میتوانید کودکان را در تصمیمگیریها شرکت دهید. فرقی نمیکند کودک چندسال دارد، در انجام کارهای متفاوت همواره نظر او را بپرسید و از او بخواید که تصمیمگیری کند. مثلاً هنگام لباس پوشیدن به کودک دوساله خود، از او بخواهید بین پیراهن سبز یا قرمز خود هر کدام را که دوست دارد انتخاب کند . در مورد چند غذایی که جلوی او قرارداده اید، هر کدام را که دوست دارد میل کند. در هنگام بازی از او بخواهید بازی مورد علاقهاش را انتخاب کند. محیطی که بر این اساس ساخته میشود تبدیل به بهترین محل برای پرورش استعدادها و تواناییهای کودکان میگردد. در عین حال والدین نه تنها به عنوان پدر و مادر بلکه به عنوان اولین ، بهترین و موفقترین مربی فرزند خود به حساب میآیند .
با این حال باید توجه داشت که محیط خانه محیط مدرسه نیست که کودک مجبور باشد برای ساعتهای طولانی به یادگیری چیزی بپردازد و آرام و ساکت گوشهای بنشیند. به طور معمول کودکان قبل از شش سالگی نمیتوانند برای مدت زیادی در جایی ساکت و آرام بنشینند و مشغول فعالیتهای ذهنی و نوشتنی باشند. به همین سبب کودکان قبل از شش سالگی آماده آموختن به شیوه مدرسه نیستند، بلکه آموزش را بیشتر در قالب حرکت و فعالیتهای بدنی میآموزند و دوست دارند محیط اطرافشان را کاوش و جستجو کنند و دست به تجربیات عملی متفاوت بزنند. تفاوتهای بین فردی در میان کودکان زیاد است و هر کودکی با سرعت متناسب خودش مطالب را یاد میگیرد. پیش از ورود به مدرسه، محیط منزل بدون هیچگونه رقیب و همکلاسی، فضای مناسبی است تا بدون حس رقابت با دیگران و تحمیل برنامههای آموزشی زمانبندی شده ، خلاقیت و استعدادهای کودکان رشد دهد. همۀ انسانها آموزش را از طریق خطا و آزمون یاد میگیرند و ثابت شده است که انسانها از شکستها و ناکامیهای شان بیشتر از موفقیتهای شان درس میگیرند. بنابراین کودکان از همین روش آزمون و خطا در منزل برای یادگیری استفاده میکنند . باید توجه داشته باشید که فعالیتهای کودک را در منزل محدود نکنید . مسائل مراقبتی و ایمنی را در نظر داشته باشیم اما اجازه دهیم تا کودکان تجربیات متفاوت و متنوعی را در محیط منزل انجام دهند. متناسب با سن کودک این تجربیات میتواند از ساده تا فعالیتهای پیچیده و سخت را در بر بگیرد. مثلاً در هنگام درست کردن غذا باید دقت کنید که کودک شما در هر سنی که باشند چه کمکی میتواند انجام دهد. از آوردن وسایل مختلف گرفته تا شستن، خرد کردن ، هم زدن و سایر فعالیتهایی که با توجه به سنش میتواند به راحتی انجام دهد. در خلال همین تمرینهای روزانه کودکان اطلاعات بسیار زیادی را کسب میکنند و مطالب زیادی یاد میگیرند. شما بهتر از هر آموزگاری میتوانید خصوصیات اخلاقی و روحی فرزند خود را درک کنید. مثلاً چه عواملی او را تحـریـ*ک میکند و چه روشهایی او را ترغیب به آموختن مینماید. شما با آشنایی با احساسات کودک خود میتوانید در منزل، محیطی فراهم کنید که از هر لحاظ مطبوع و درعینحال آموزنده باشد.
تشویق، محبت و ارج نهادن به انضباط، شیوه ای است که نه تنها به طور مؤثری به رشد هیجانات اجتماعی کودک کمک میکند بلکه استعداد او را نیز افزایش میدهد. فعالیتهای کودک خود را تحت نظر داشته باشید و در موقعیتهای مناسب از عمل درستی که انجام داده است صحبت کنید و او را تحسین و تشویق کنید. سرزنش کردن به خاطر کارهای اجتماعی که کودک انجام میدهد حتی برای اطفال کوچک هم صحیح نیست. هر چقدر رفتار کودکان اشتباه و زشت باشد، باز هم میتوانید موقعیتهای به دست آورید که او را به سبب انجام آنها تحسین کنید. اگر در مورد کارهای صحیح او را تشویق و تأیید کنید، بسیار بهتر است تا آنکه برای کارهای غلط او را سرزنش نمایید و به اصطلاح سرش غرغر کنید . با سرزنش کردن چیزی به کودک نمی آموزید اما با تشویق به او آموزش می دهید که کارهای درست را دنبال کند.
در فعالیتهای روزانه باید به کودک بفهمانید که به توانایی و استعدادهای او اعتماد دارید. در این صورت است که او برای انجام کارهای خود حداکثر تلاش و توانای خود را به کار میبرد. فرزندان احترام زیادی برای قضاوت والدین خود قائل میشوند. به خاطر داشته باشید که کلام های روزانۀ، شما تأثیر بسزایی در عزت نفس و اعتماد به نفس کودکان خواهد گذاشت. مثلاً والدینی که مدام کودک خود را نادان و ناتوان، لجباز و پررو و بی ادب میخوانند این کلام ها به عنوان قضاوت والدین برای کودکان درونی میشود و آنها را میپذیرند و چون خودشان را چنین شخصی میپندارند معمولاً به همان رفتار ها ادامه میدهد . ازآنجاییکه کودک هر نسبتی را که به او میدهند قبول میکند شما میتوانید از این روش برای تقویت اعتماد به نفس کودک بیشترین استفاده را ببرید. چالشهایی را جلوی پای کودکان قرار دهید که با کمی تلاش بتوانند آن را حل کنند. دراینحال آنها بگویید میدانم این کار سختی است ولی ما میدانیم که تو میتوانی از عهده آن برآیی . وقتی میخواستی راه بیفتی بارها و بارها زمین افتادی، بدنت سیاه و کبود شد ، گریه کردی، اما از تلاش دست نکشیدی و بالاخره توانستی موفق شوی .
وقتی که برای او کتابی میخوانید به محض اینکه متوجه شدید با دقت کتاب گوش میدهد و داستان را دنبال میکند به او بگویید از این که میبینم وقتی کتابی را برای تو میخوانم لـ*ـذت میبری، خیلی خوشحال میشوم. وقتی میبینم که تو با دقت به داستان گوش میدهی من هم دوست دارم داستانهای بیشتری را برای تو بخوانم. یا وقتی او را به فروشگاه میبرید به او متذکر شوید، من از اینکه تو را به فروشگاه میبرم خیلی خوشحال هستم زیرا میدانم که چقدر خوب میتوانی وسایل مختلف را در فروشگاه پیدا کنی و به من کمک کنی. این تشویق های کلامی مثبت باعث میشود تا در همان مواردی که کودک را تشویق میکنید عملکرد و فعالیت خود را افزایش دهد .
یکی از قانونهای طلایی که باید به کودکان آموخته شود این است که آنها بدانند شکست یک گـ ـناه نیست. بلکه شکست بخشی از موفقیت است. راهی است برای به دست آوردن تجربه و رسیدن به موفقیت . به دلیل شیوههای پرورش نامناسب و سرزنش های مکرر در برخی از خانوادهها ، کودکان از ترس اشتباه دست به انجام کاری نمیزنند یا از ترس تنبیه، عملکردهای خود را محدود میکنند و حتی این ذهنیت غلط را تا بزرگسالی به همراه خود میکشانند. بنابراین هر بار که کودکتان کاری را اشتباه انجام میدهد باید سعی کنید که اشتباه او را به وسیله راهنمایی و صحبت کردند تصحیح کنید و برایش توضیح دهید. این عمل شیوهای است برای آموختن. به یاد داشته باشید که همه کودکان اشتباه میکنند و اشتباه کردن یک جنایت و خطای بزرگ نیست . مثلاً کودکی را در نظر بگیرید که هنگام خوردن صبحانه به هر دلیلی، لیوان شیر خودش را روی زمین میریزد. در این حال که شیر روی زمین ریخته است، به قول معروف کار از کار گذشته است. در این حالت هر گونه تهدید یا سرزنش، کمکی به جمع شدن شیر نمیکند . باید واقعیت را آنگونه که اتفاق افتاده است بپذیرید و بهترین راهحلها را در نظر بگیرید. مهم این است که به او بیاموزید چگونه آن را پاک کند و لیوان شیر دیگری بیاورد.
مثلاً هنگامی که چیزی را میشکند یا عمل خطایی انجام می دهد به جای این که او را سرزنش کنید درباره آن عمل برایش توضیح دهید و در مورد اینکه چگونه میتواند عذرخواهی کند مطالبی را به او یاد بدهید. درباره اینکه چگونه بتواند از خودش و چیزهای دیگر مراقبت نماید صحبت کنید .
تحقیقات نشان میدهد که آنچه بیش از همه در انتخاب شکل و روش زندگی کودکان نقش دارد و موجب رشد هوش و استعداد آنها میشود، روشی است که والدین برای نحوه صحبت کردن و به کار بردن کلمات با کودکان خود در پیش میگیرند.
تحقیقات محققان در خصوص فعالیتهای مغزی کودکان نشان میدهد که اگر وضع محیطی که کودک در آن رشد میکند آزاد و صمیمی باشد و کودک بتواند به راحتی تجربیات مختلفی داشته باشد، ارتباط عاطفی خوبی با والدین برقرار نماید، سطح هوش و استعداد وی میتواند به عالیترین سطح خود برسد. در حالی که اگر محیط خانه سرد و آمرانه باشد و کودک را برای انجام هر کاری محدود کنند و توجهی به ارتباط عاطفی با کودک ننمایند، توانمندیهای کودک نه تنها رشد نمیکند بلکه به مرور از بین میرود. مثلاً در خانوادههایی که والدین از ابزارهای خشونتآمیز، زیاد استفاده میکنند یا محیط خانواده بسیار محدود کننده و تحت نظر میباشد، بهره هوشی کودکانی که در این محیط پرورش مییابند، حدود سه سال از کودکان هم سن و سال خود کمتر میشود. ولی در خانهای که والدین ارتباطات گرم و عاطفی خوبی با همدیگر و همچنین با کودکشان دارند ، به سؤالات کودکشان با حوصله و صبر جواب میدهند و به حرفهای آنها به خوبی گوش میدهند ، به آنها اجازه میدهند تا در تصمیماتی که گرفته میشود شرکت کنند، سطح بهرۀ هوشی این گونه کودکان افزایش چشمگیری پیدا میکند.
با توجه به مطالب فوق نتیجه میگیریم که کودکان را باید با اشتیاق و از صمیم قلب دوست داشته باشیم به صورتی که کودک نیز از این امر مطلع شود و این رابطۀ عاطفی را حس و درک کند . اگر کودکی متوجه شود که پدر یا مادرش به او علاقۀ چندانی ندارند و در ارتباطات عاطفی خود با آنان احساس گسستگی و سردی نماید به دلیل اینکه نمیتواند ارتباط خوبی با پدر یا مادرش برقرار کند خود را طرد شده و بیپناه احساس میکند و چون تکیه گاه عاطفی مناسبی ندارد بتدریج عزت نفس او کاهش مییابد . بنابراین اولین کاری که والدین باید با فرزندان خود انجام دهند این است که به روشهای مختلف به کودکشان نشان دهند که او را دوست دارند. یکی از خلأهای بزرگ عاطفی که در برخی از خانوادهها دیده میشود این است که والدین در فعالیتها و بازیهای فرزندانشان شرکت میکنند و زمان شادی را با هم سپری میکنند اما ارتباط عاطفی گرمی در بین آنها دیده نمیشود . در آغـ*ـوش گرفتن کودکان، آنها را به سـ*ـینه خود چسباندن، آنها را بوسیدن و نوازش کردن به طوری که کودک این ارتباط عاطفی را لمس کند اولین گام برای ارتباطات مناسب با کودک میباشد .
دوم اینکه در محیط خانواده ای که صمیمیت و عاطفه حکمفرما است و به خودمختاری کودک احترام گذاشته میشود باید کارهای خانوادگی را طوری طرحریزی و برنامهریزی کنید که نیازهای کودکِ در حال رشد و پیشرفت خود را ببینید و به او مانند یکی از افراد خانواده توجه کنید. یکی از اشتباهات رایج در خانوادههایی است که هیچگاه در تصمیمگیریها نظر کودکان را نمیپرسند. او را کودکی فرض میکنند که قادر به تصمیمگیری و فکر کردن نیست در حالی که پایههای فکر کردن و تصمیمگیری عاقلانه باید از کودکی پیریزی شوند. در امور کوچک و سادۀ روزانه میتوانید از آنها نظرخواهی کنید و به آنها حق تصمیمگیری بدهید . هدف از تربیت کودکان در بهوجود آوردن محیطی پویا و محرک این است که آنها را نیز به عنوان عضو کوچکی از اعضای خانواده حساب کنیم و نظرات آنها را هم بپرسیم. هرچند که میدانیم شاید نظرات آنها منطقی و درست نباشد. ولی با این حال برای تربیت آنها به صورت فردی متفکر که بتواند یک وضعیت را درک کند و تصمیمگیری نماید اقدام کرده ایم .
در تمام فعالیتهای روزانه میتوانید کودکان را در تصمیمگیریها شرکت دهید. فرقی نمیکند کودک چندسال دارد، در انجام کارهای متفاوت همواره نظر او را بپرسید و از او بخواید که تصمیمگیری کند. مثلاً هنگام لباس پوشیدن به کودک دوساله خود، از او بخواهید بین پیراهن سبز یا قرمز خود هر کدام را که دوست دارد انتخاب کند . در مورد چند غذایی که جلوی او قرارداده اید، هر کدام را که دوست دارد میل کند. در هنگام بازی از او بخواهید بازی مورد علاقهاش را انتخاب کند. محیطی که بر این اساس ساخته میشود تبدیل به بهترین محل برای پرورش استعدادها و تواناییهای کودکان میگردد. در عین حال والدین نه تنها به عنوان پدر و مادر بلکه به عنوان اولین ، بهترین و موفقترین مربی فرزند خود به حساب میآیند .
با این حال باید توجه داشت که محیط خانه محیط مدرسه نیست که کودک مجبور باشد برای ساعتهای طولانی به یادگیری چیزی بپردازد و آرام و ساکت گوشهای بنشیند. به طور معمول کودکان قبل از شش سالگی نمیتوانند برای مدت زیادی در جایی ساکت و آرام بنشینند و مشغول فعالیتهای ذهنی و نوشتنی باشند. به همین سبب کودکان قبل از شش سالگی آماده آموختن به شیوه مدرسه نیستند، بلکه آموزش را بیشتر در قالب حرکت و فعالیتهای بدنی میآموزند و دوست دارند محیط اطرافشان را کاوش و جستجو کنند و دست به تجربیات عملی متفاوت بزنند. تفاوتهای بین فردی در میان کودکان زیاد است و هر کودکی با سرعت متناسب خودش مطالب را یاد میگیرد. پیش از ورود به مدرسه، محیط منزل بدون هیچگونه رقیب و همکلاسی، فضای مناسبی است تا بدون حس رقابت با دیگران و تحمیل برنامههای آموزشی زمانبندی شده ، خلاقیت و استعدادهای کودکان رشد دهد. همۀ انسانها آموزش را از طریق خطا و آزمون یاد میگیرند و ثابت شده است که انسانها از شکستها و ناکامیهای شان بیشتر از موفقیتهای شان درس میگیرند. بنابراین کودکان از همین روش آزمون و خطا در منزل برای یادگیری استفاده میکنند . باید توجه داشته باشید که فعالیتهای کودک را در منزل محدود نکنید . مسائل مراقبتی و ایمنی را در نظر داشته باشیم اما اجازه دهیم تا کودکان تجربیات متفاوت و متنوعی را در محیط منزل انجام دهند. متناسب با سن کودک این تجربیات میتواند از ساده تا فعالیتهای پیچیده و سخت را در بر بگیرد. مثلاً در هنگام درست کردن غذا باید دقت کنید که کودک شما در هر سنی که باشند چه کمکی میتواند انجام دهد. از آوردن وسایل مختلف گرفته تا شستن، خرد کردن ، هم زدن و سایر فعالیتهایی که با توجه به سنش میتواند به راحتی انجام دهد. در خلال همین تمرینهای روزانه کودکان اطلاعات بسیار زیادی را کسب میکنند و مطالب زیادی یاد میگیرند. شما بهتر از هر آموزگاری میتوانید خصوصیات اخلاقی و روحی فرزند خود را درک کنید. مثلاً چه عواملی او را تحـریـ*ک میکند و چه روشهایی او را ترغیب به آموختن مینماید. شما با آشنایی با احساسات کودک خود میتوانید در منزل، محیطی فراهم کنید که از هر لحاظ مطبوع و درعینحال آموزنده باشد.
تشویق، محبت و ارج نهادن به انضباط، شیوه ای است که نه تنها به طور مؤثری به رشد هیجانات اجتماعی کودک کمک میکند بلکه استعداد او را نیز افزایش میدهد. فعالیتهای کودک خود را تحت نظر داشته باشید و در موقعیتهای مناسب از عمل درستی که انجام داده است صحبت کنید و او را تحسین و تشویق کنید. سرزنش کردن به خاطر کارهای اجتماعی که کودک انجام میدهد حتی برای اطفال کوچک هم صحیح نیست. هر چقدر رفتار کودکان اشتباه و زشت باشد، باز هم میتوانید موقعیتهای به دست آورید که او را به سبب انجام آنها تحسین کنید. اگر در مورد کارهای صحیح او را تشویق و تأیید کنید، بسیار بهتر است تا آنکه برای کارهای غلط او را سرزنش نمایید و به اصطلاح سرش غرغر کنید . با سرزنش کردن چیزی به کودک نمی آموزید اما با تشویق به او آموزش می دهید که کارهای درست را دنبال کند.
در فعالیتهای روزانه باید به کودک بفهمانید که به توانایی و استعدادهای او اعتماد دارید. در این صورت است که او برای انجام کارهای خود حداکثر تلاش و توانای خود را به کار میبرد. فرزندان احترام زیادی برای قضاوت والدین خود قائل میشوند. به خاطر داشته باشید که کلام های روزانۀ، شما تأثیر بسزایی در عزت نفس و اعتماد به نفس کودکان خواهد گذاشت. مثلاً والدینی که مدام کودک خود را نادان و ناتوان، لجباز و پررو و بی ادب میخوانند این کلام ها به عنوان قضاوت والدین برای کودکان درونی میشود و آنها را میپذیرند و چون خودشان را چنین شخصی میپندارند معمولاً به همان رفتار ها ادامه میدهد . ازآنجاییکه کودک هر نسبتی را که به او میدهند قبول میکند شما میتوانید از این روش برای تقویت اعتماد به نفس کودک بیشترین استفاده را ببرید. چالشهایی را جلوی پای کودکان قرار دهید که با کمی تلاش بتوانند آن را حل کنند. دراینحال آنها بگویید میدانم این کار سختی است ولی ما میدانیم که تو میتوانی از عهده آن برآیی . وقتی میخواستی راه بیفتی بارها و بارها زمین افتادی، بدنت سیاه و کبود شد ، گریه کردی، اما از تلاش دست نکشیدی و بالاخره توانستی موفق شوی .
وقتی که برای او کتابی میخوانید به محض اینکه متوجه شدید با دقت کتاب گوش میدهد و داستان را دنبال میکند به او بگویید از این که میبینم وقتی کتابی را برای تو میخوانم لـ*ـذت میبری، خیلی خوشحال میشوم. وقتی میبینم که تو با دقت به داستان گوش میدهی من هم دوست دارم داستانهای بیشتری را برای تو بخوانم. یا وقتی او را به فروشگاه میبرید به او متذکر شوید، من از اینکه تو را به فروشگاه میبرم خیلی خوشحال هستم زیرا میدانم که چقدر خوب میتوانی وسایل مختلف را در فروشگاه پیدا کنی و به من کمک کنی. این تشویق های کلامی مثبت باعث میشود تا در همان مواردی که کودک را تشویق میکنید عملکرد و فعالیت خود را افزایش دهد .
یکی از قانونهای طلایی که باید به کودکان آموخته شود این است که آنها بدانند شکست یک گـ ـناه نیست. بلکه شکست بخشی از موفقیت است. راهی است برای به دست آوردن تجربه و رسیدن به موفقیت . به دلیل شیوههای پرورش نامناسب و سرزنش های مکرر در برخی از خانوادهها ، کودکان از ترس اشتباه دست به انجام کاری نمیزنند یا از ترس تنبیه، عملکردهای خود را محدود میکنند و حتی این ذهنیت غلط را تا بزرگسالی به همراه خود میکشانند. بنابراین هر بار که کودکتان کاری را اشتباه انجام میدهد باید سعی کنید که اشتباه او را به وسیله راهنمایی و صحبت کردند تصحیح کنید و برایش توضیح دهید. این عمل شیوهای است برای آموختن. به یاد داشته باشید که همه کودکان اشتباه میکنند و اشتباه کردن یک جنایت و خطای بزرگ نیست . مثلاً کودکی را در نظر بگیرید که هنگام خوردن صبحانه به هر دلیلی، لیوان شیر خودش را روی زمین میریزد. در این حال که شیر روی زمین ریخته است، به قول معروف کار از کار گذشته است. در این حالت هر گونه تهدید یا سرزنش، کمکی به جمع شدن شیر نمیکند . باید واقعیت را آنگونه که اتفاق افتاده است بپذیرید و بهترین راهحلها را در نظر بگیرید. مهم این است که به او بیاموزید چگونه آن را پاک کند و لیوان شیر دیگری بیاورد.
مثلاً هنگامی که چیزی را میشکند یا عمل خطایی انجام می دهد به جای این که او را سرزنش کنید درباره آن عمل برایش توضیح دهید و در مورد اینکه چگونه میتواند عذرخواهی کند مطالبی را به او یاد بدهید. درباره اینکه چگونه بتواند از خودش و چیزهای دیگر مراقبت نماید صحبت کنید .
تحقیقات نشان میدهد که آنچه بیش از همه در انتخاب شکل و روش زندگی کودکان نقش دارد و موجب رشد هوش و استعداد آنها میشود، روشی است که والدین برای نحوه صحبت کردن و به کار بردن کلمات با کودکان خود در پیش میگیرند.
دانلود رمان و کتاب های جدید