- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]همه چیز درباره وحشی بافقی[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
اگر وحشی بافقی را شیداترین شاعر زبان فارسی بدانیم، گزافه نگفته ایم، و اگر، چنان که افلاطون می گوید، سرمایه شاعری بی خویشتنی است، وحشی، از این بابت، سرمایه ای عظیم دارد. شعر وحشی، سراسر درد و سوز است، سوزی عاشقانه از یک عشق مادی و ملموس، و به حقیقت باید گفت که شعر وحشی، همه برخاسته از شعور باطن انسانی است که سراسر عمر را در عاشقی و شیدایی و بی خویشتنی گذرانده است، و شعر وحشی، الگویی است، از یک شعر از دل برخاسته، در مقایسه با شعر اهل مدرسه، که به صنایع دل خوش می داشته اند و در شعرشان، گاه، اندکی از شور و شعور شاعرانه نیست.
وحشی، مردی عاشق پیشه، بلند نظر و حساس و پاکباز بود، و در آن روزگار، که شاعران ایران، برای رسیدن به مال و منال، به هند می رفتند، وحشی، در یزد در گوشه انزوای خود ماند و هنر خویش را فدای منافع مادی نکرد، و به سابقه این انزوا گزینی بود، که او را وحشی خواندند و او نیز آن را تخلص شاعرانه خویش کرد. از وحشی یک دیوان و سه منظومه بازمانده است، دیوان او مشتمل است بر قصیده ها و غزل های پرسوز و گداز، و مثنوی ها، و چند ترکیب بند زیبا، که برخی در سوگ شهیدان کربلاست و برخی در ستایش میرمیران و دو ترکیب بند عاشقانه پر آوازه و بی همانند و یک ترجیع بند پرشور، که در بندی با ساقی سخن می گوید و دربندی روی سخن او با مطرب است و واسطه العقدی چنین:
ما، گوشه نشینان خرابات الستیم تا بوی میی هست درین میکده، مستیم
اما ، وحشی، مثنوی های سه گانه خود خلدبرین، ناظر ومنظور، و فرهاد و شیرین را به سابقه پیروی از نظامی سروده است، که خلدبرین او، در بحر سریع است، که در وزن و معنی، نظره ایست بر مخزن الاسرار نظامی، و ناظر و منظور را در بحر هزج مسدس سروده است و از حیث مضمون، همانند شاه و درویش هلالی است. اما فرهاد و شیرین او نیز نظره ایست بر خسرو شیرین نظامی، و در بحر هزج مسدس، که با مرگ وحشی ناتمام مانده و بعدها، وصال شیرازی، آن را به پایان رسانده است.
در این مجموعه آثار بازمانده از وحشی بافقی، گرچه سادگی و روانی و بی پیرایگی، اصل هنر شاعرانه او است،اما گاه مضامین شعر او چنان عمیق اند که هر خواننده ای را از تنوع و تو در تویی خود سرگشته می دارد. درباره مرگ وحشی، سخنان بسیار گفته اند، و از آنهاست که: به دست معشوق خویش از پای درآمده، یا در پایان یک شب باده خواری، در گذشته. مرگ وحشی، به سال 991 هجری روی داده و در یزد به خاک رفته است که اینک، از گور او، نشانی نیست.
وصیت وحشی بافقی :
روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مـسـ*ـت و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مـسـ*ـت مـسـ*ـت از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقـ*ـص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سـ*ـینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
دلیل اصلی شهرت : سرودن مثنوی های شیرین و فرهاد - خسرو و شیرین
تاریخ تولد : سال ۹۳۹ هجری قمری
تاریخ وفات : سال ۹۹۱ هجری قمری[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
![vahshi-bafghi-3.jpg](http://www.eneshat.com/images/2015/10/vahshi-bafghi-3.jpg)
کمال الدین محمد بافقی متخلص به وحشی، از شاعران پرآوازه سده دهم هجریست. او، در نیمه نخست سده دهم، در بافق زاده شد، و تربیت اولیه را از برادر شاعرش – مرادی بافقی- و شرف الدین بافقی از ادیبان روزگار خویش گرفت و آنگاه به یزد و سپس به کاشان رفت. در کاشان، مکتب دار بود و روزگار، سرانجام بار دیگر او را به یزد افکند و دوران نام و آوازه شاعری خود را در آن دیار گذراند. سال های زندگی وحشی، با پادشاهی شاه تهماسب نخست صفوی، شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده همزمان بود. وحشی در ستایشگری، شاه طهماسب و امیران محلی یزد و کرمان را ستود، که از آنهاست میرمیران از نوادگان نعمت الله ولی که از سوی شاه طهماسب، فرمانروای یزد بود، و او، از وحشی حمایت می کرد.![vahshi-bafghi-2.jpg](http://www.eneshat.com/images/2015/10/vahshi-bafghi-2.jpg)
وحشی، مردی عاشق پیشه، بلند نظر و حساس و پاکباز بود، و در آن روزگار، که شاعران ایران، برای رسیدن به مال و منال، به هند می رفتند، وحشی، در یزد در گوشه انزوای خود ماند و هنر خویش را فدای منافع مادی نکرد، و به سابقه این انزوا گزینی بود، که او را وحشی خواندند و او نیز آن را تخلص شاعرانه خویش کرد. از وحشی یک دیوان و سه منظومه بازمانده است، دیوان او مشتمل است بر قصیده ها و غزل های پرسوز و گداز، و مثنوی ها، و چند ترکیب بند زیبا، که برخی در سوگ شهیدان کربلاست و برخی در ستایش میرمیران و دو ترکیب بند عاشقانه پر آوازه و بی همانند و یک ترجیع بند پرشور، که در بندی با ساقی سخن می گوید و دربندی روی سخن او با مطرب است و واسطه العقدی چنین:
ما، گوشه نشینان خرابات الستیم تا بوی میی هست درین میکده، مستیم
![vahshi-bafghi-1.jpg](http://www.eneshat.com/images/2015/10/vahshi-bafghi-1.jpg)
در این مجموعه آثار بازمانده از وحشی بافقی، گرچه سادگی و روانی و بی پیرایگی، اصل هنر شاعرانه او است،اما گاه مضامین شعر او چنان عمیق اند که هر خواننده ای را از تنوع و تو در تویی خود سرگشته می دارد. درباره مرگ وحشی، سخنان بسیار گفته اند، و از آنهاست که: به دست معشوق خویش از پای درآمده، یا در پایان یک شب باده خواری، در گذشته. مرگ وحشی، به سال 991 هجری روی داده و در یزد به خاک رفته است که اینک، از گور او، نشانی نیست.
وصیت وحشی بافقی :
روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مـسـ*ـت و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مـسـ*ـت مـسـ*ـت از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقـ*ـص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سـ*ـینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
دلیل اصلی شهرت : سرودن مثنوی های شیرین و فرهاد - خسرو و شیرین
تاریخ تولد : سال ۹۳۹ هجری قمری
تاریخ وفات : سال ۹۹۱ هجری قمری