وقتي شخص حقوقي فوت ميکند
گروه حقوقي- به هر يک از ما يک شخص حقيقي ميگويند يعني هر يک از انسانها يک شخص حقيقي هستند اما «شخص حقوقي» از اجتماع اشخاص حقيقي تشکيل ميشود و موجودي فرضي است. شرکتهاي تجاري و ادارههاي دولتي هر کدام نمونههايي از اشخاص حقوقي هستند که در جامعه فعاليت ميکنند. شباهتهاي ميان شخص حقيقي و حقوقي بسيار است بهعنوان مثال هر دو صاحب حق و تکليف ميشوند هر دو اقامتگاه و تابعيت دارند و... يکي از شباهتهاي اين دو اين است که عمر هر دوي آنها روزي به پايان ميرسد و حيات آنها دايمي نيست.
اشخاص حقوقي به دو دسته اصلي تقسيم ميشوند، اشخاص حقوقي حقوق خصوصي مثل شرکتهاي تجاري و اشخاص حقوقي حقوق عمومي مثل سازمانهاي دولتي، دولت، شهرداريها، وزارتخانهها و مؤسسههاي انتفاعي دولت.
شرکتهاي تجاري مثل ديگر اشخاص حقوقي حقوق خصوصي با انحلال به پايان عمر خود ميرسند. در اين بين بايد بدانيد که انحلال دو شکل اجباري و اختياري دارد.
تعيين زمان فوت شرکت تجاري
فوت هر انسان آثاري به دنبال دارد که مهمترين اثر آن اين است که دارايي شخص با فوت او از شخصيت وي جدا و اجباراً به وارثان ميرسد. بنابراين تعيين دقيق زمان فوت هر انسان به اين دليل که مشخص شود که دقيقاً در آن زمان چه اموالي داشته است و وارثان او چه کساني بودهاند، مفيد است. ممکن است جابهجايي يکروزه زمان فوت يک شخص باعث شود که افرادي به وارثان او اضافه يا از آنان کم شوند. پايان شخصيت اشخاص حقيقي هم چنين اثري دارد. با پايان يافتن شخصيت شخص حقوقي او ديگر نميتواند طرف معامله واقع و داراي حق و تکليف شود. البته فوت اشخاص حقيقي با حقوقي اين تفاوت را دارد که اگر يک شخص حقوقي به پايان حيات خود برسد، بلافاصله نابود نميشود بلکه تا زماني که مراحل انحلال سپري شود به اندازهاي که بتوان کارهاي ضروري را براي انحلال انجام داد شخصيت حقوقي باقي ميماند.
زمان فوت شرکتهاي سهامي
شرکتهاي سهامي شناختهترين نوع شرکتها هستند و به دو نوع سهامي عام و سهامي خاص تبديل ميشوند و دلايلي مختلفي ممکن است اين شرکتها را به پايان حيات خود برساند. ماده 199 لايحه اصلاحي قانون تجارت سال 1347 موارد انحلال شرکتهاي سهامي را در پنج مورد احصا کرده است:
۱- وقتي که شرکت موضوعي را که براي آن تشکيل شده است ، انجام داده يا انجام آن غيرممکن شده باشد. به عنوان مثال اگر موضوع شرکتي احداث بزرگراه تهران – شمال باشد با راهاندازي اين بزرگراه شرکت هم منحل ميشود. پس اگر شرکتي براي موضوع خاصي تشکيل شده باشد و اين موضوع محقق شود، شرکت به پايان حيات خود ميرسد. البته معمولاً شرکتها براي جلوگيري از چنين اتفاقي موضوع شرکت را عام عنوان ميکنند. همچنين اگر موضوع شرکت به علت وقوع امور خارج از توان اشخاص متعارف يا تحت تأثير رويدادهاي پيشبينينشده غيرممکن شود شرکت به پايان عمر خود ميرسد.
۲- اگر مؤسسان شرکت سهامي آن را براي مدت معيني تشکيل داده باشند و آن مدت به پايان برسد شرکت به پايان عمر خود رسيده است، مگر اين که مدت فعاليت قبل از انقضا تمديد شده باشد. البته معمولاً مدت فعاليت در اساسنامه شرکت مدت شرکت سهامي از تاريخ تأسيس آن به صورت نامحدود تعيين ميشود. دليل ديگري که مانع از آن ميشود که اين عامل فوت زياد رخ بدهد؛ اين است که مجمع عمومي فوقالعاده ميتواند قبل از پايان عمر شرکت در جلسهاي نسبت به تمديد اين مدت تصميمگيري کند و با اصلاح اساسنامه شرکت را تمديد کند.
۳- ورشکستگي دليل ديگري است که ميتواند پايان عمر شرکت را بهدنبال داشته باشد. البته انحلال شرکت در نتيجه ورشکستگي تشريفات خاص خودش را دارد که در بخش ورشکستگي قانون تجارت به صورت مفصل بيان شده است.
۴- يکي ديگر از دلايلي که ممکن است منجر به پايان عمر يک شرکت شود تصميم مجمع عمومي فوقالعاده در خصوص انحلال شرکت است. انحلال شرکت به صورت داوطلبانه بدون دخالت دادگاه يا بدون ورود به روند ورشکستگي طبيعيترين و کم هزينهترين شيوه پايان دادن به حيات شرکت سهامي بهشمار ميآيد. اتخاذ چنين تصميمي فقط در صلاحيت مجمع عمومي فوقالعاده است و هيچ مقام و رکن ديگري در شرکت سهامي عام يا خاص نميتواند چنين تصميمي بگيرد.
۵- حکم قطعي دادگاه هم ممکن است منجر به انحلال شرکت شود. منظور از حکم قطعي حکمي است که مراحل تجديدنظر را سپري کرده باشد يا بدون تجديدنظرخواهي و با سپري شدن مهلت تجديدنظر قطعي شود.
پايان حيات شرکت با مسئوليت محدود
بعد از شرکتهاي سهامي، محبوبترين شرکتهاي براي فعالان اقتصادي شرکتهاي با مسئوليت محدود است؛ چون ميزان مسئوليت شرکا در اين شرکت محدود به آورده آنهاست و معمولاً کسبوکار در قالب اين شرکتها بر ديگر انواع شرکتهاي تجاري ترجيح دارد. ماده 114 قانون تجارت موارد انحلال اين نوع شرکتها را در چند بند بيان کرده است:
۱- در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 199 لايحه اصلاحي: براي اطلاع از بندهاي ۱، ۲ و ۳ که در اين ماده از قانون تجارت مورد اشاره قرار گرفته است فقط کافي است که بندهاي ۱ و ۲ و ۳ فوق در خصوص نحوه پايان عمر شرکتهاي سهامي را مطالعه کنيد. بنابراين از اين نظر ميان اين دو قالب شرکت شباهت وجود دارد.
۲- در صورت تصميم عدهاي از شرکا که سهمالشرکه آنها بيش از نصف سرمايه شرکت باشد. ب شرکايي که در سهمالشرکه آنها در شرکت با مسئوليت محدود از نصف سرمايه شرکت بيشتر است آن قدر قدرت دارند که ميتوانند تصميم به انحلال شرکت بگيرند.
۳- در صورتي که به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شرکت از بين برود و يکي از شرکا تقاضاي انحلال کند و دادگاه دلايل او را موجه تشخيص بدهد و ساير شرکا حاضر نباشند سهمي را که در صورت انحلال به او تعلق ميگيرد پرداخت و او را از شرکت خارج کنند. تمامي شرايط اين بند اگر با هم وجود داشته باشد شرکت با مسئوليت محدود را به پايان عمر خود نزديک خواهد کرد.
۴- در مورد فوت يکي از شرکا اگر به موجب اساسنامه پيشبيني شده باشد. در برخي از شرکتهاي با مسئوليت محدود چون حضور يکي از شرکا اهميت زيادي دارد ممکن است در اساسنامه شرط شود که با فوت او به عمر شرکت هم خاتمه داده شود. چنين موضوعي در شرکتهاي با مسئوليت محدود عجيب نيست چون معمولاً اين شرکتها به صورت خانوادگي يا ميان چند دوست و آشنا براي فعاليت تجاري تشکيل ميشود.
همانطور که قبلاً هم گفتيم تا پايان تصفيه کامل شرکت شخصيت حقوقي شرکت با مسئوليت محدود به قوت خود باقي ميماند. البته اين شخصيت حقوقي محدود به امور ضروري براي انحلال شرکت ميشود.
فوت شرکتهاي تضامني و نسبي
شرکتهاي تضامني و نسبي با وجود تفاوتهايي که دارند به دليل مسئوليت سنگيني که براي شرکايشان به همراه ميآورند به هم شبيه هستند. اکنون معمولاً صرافيها و طلافروشيها از اين قالب شرکتي استفاده ميکنند تا اعتماد مشتريان خود را بيشتر جلب کنند؛ اما حيات اين شرکتها نيز روزي به پايان ميرسد. شيوههاي انحلال اين دو شرکت يکي است و ماده 136 به بعد قانون تجارت اين شرايط را به شرح زير بيان کرده است:۱- در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 199. در اين خصوص باز هم ميتوانيد به بندهاي ۱ تا ۳ انحلال شرکتهاي سهامي مراجعه کنيد.۲- در صورت تراضي تمام شرکا: شرکت تضامني و نسبي را بدون رضايت تمامي شرکا نميتوان منحل کرد؛ بنابراين بايد رضايت همه شرکا وجود داشته باشد تا عمر يک شرکت سهامي به پايان برسد. ۳- گفتيم که بدون رضايت همه شرکا نميتوان شرکت را منحل کرد؛ اما قانون راه استثنايي را ايجاد کرده است که رضايت يک شريک در صورتي که به حکم دادگاه ضميمه شود شرايط انحلال يک شرکت را فراهم ميکند. بنابراين در صورتي که يکي از شرکا به دلايلي انحلال شرکت را از محکمه تقاضا و محکمه آن دلايل را موجه بداند و حکم به انحلال بدهد عمر شرکت نسبي و تضامني به پايان ميرسد.۴- در صورت فسخ يکي از شرکا ۵- در صورت ورشکستگي يکي از شرکا: جالب است که بدانيد تنها در شرکتهاي تضامني و نسبي ممکن است ورشکستگي يک شريک منتهي به انحلال و پايان حيات شرکت شود. البته در مورد ورشکستگي يکي از شرکا، انحلال وقتي صورت ميگيرد که مدير تصفيه به صورت کتبي تقاضاي انحلال شرکت کند و از اين تقاضا شش ماه بگذرد و شرکت مدير تصفيه را از تقاضاي انحلال منصرف نکرده باشد.۶- در صورت فوت يا محجوريت يکي از شرکا نيز شرکتهاي نسبي و تضامني به پايان حيات خود ميرسند. ماده 139 قانون تجارت تشريفات انحلال شرکت در اين شرايط را بيان ميکند. بر اين اساس٬ در صورت فوت يکي از شرکا بقاي شرکت موقوف بر رضايت ساير شرکا و قائممقام متوفي خواهد بود. اگر ساير شريکان به بقاي شرکت رضايت بدهند، قائممقام متوفي بايد در مدت يک ماه از تاريخ فوت شريک، رضايت يا عدم رضايت خود راجع به بقاي شرکت را به صورت کتبي اعلام کند. در صورتي که قائم مقام متوفي رضايت خود را اعلام کرد نسبت به اعمال شرکت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريک خواهد بود. وي در صورت اعلام عدم رضايت در منافع حاصله در مدت مذکور شريک است؛ اما نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود. در صورتي که مدت يک ماه سپري شود و قائممقام شريک سکوت کرده باشد اين سکوت به معني رضايت خواهد بود. انحلال شرکت در فرض حجر شريک هم دقيقاً مثل حالت فوت وي است. توضيح اين نکته نيز مفيد خواهد بود که قائممقام شريک متوفي يا محجور معمولاً وارثان وي هستند.۷- انحلال به درخواست طلبکار شخصي شرکا: حتي طلبکار شخصي يکي از شريکان شرکت تضامني يا نسبي هم ممکن است يک اين شرکتها را به انحلال بکشاند و به عمر آنها پايان دهد. بستانکاران شخصي شريک شرکتهاي تضامني و نسبي ميتوانند نسبت به سهم شريک بدهکار از سود شرکت يا سهمي که در صورت انحلال به شريک ميرسد، طلب خود را وصول کنند؛ در غير اين صورت بخش دوم ماده 129 قانون تجارت امکان انحلال شرکت را ممکن ميداند.
بنابراين مشخص ميشود که هيچ شرکت تجاري نميتواند در هر شرايطي براي هميشه به حيات خود ادامه دهد و هر يک از علتهايي که نام برديم ميتواند يک شرکت را با خطر نابودي روبهرو کند؛ البته تعداد زيادي از شرکتهاي تجاري در کشور ما وجود دارند که عمر آنها از حيات معمول انسانها نيز بيشتر است و در کمال سلامت و اعتبار به حيات خود ادامه ميدهند.
گروه حقوقي- به هر يک از ما يک شخص حقيقي ميگويند يعني هر يک از انسانها يک شخص حقيقي هستند اما «شخص حقوقي» از اجتماع اشخاص حقيقي تشکيل ميشود و موجودي فرضي است. شرکتهاي تجاري و ادارههاي دولتي هر کدام نمونههايي از اشخاص حقوقي هستند که در جامعه فعاليت ميکنند. شباهتهاي ميان شخص حقيقي و حقوقي بسيار است بهعنوان مثال هر دو صاحب حق و تکليف ميشوند هر دو اقامتگاه و تابعيت دارند و... يکي از شباهتهاي اين دو اين است که عمر هر دوي آنها روزي به پايان ميرسد و حيات آنها دايمي نيست.
اشخاص حقوقي به دو دسته اصلي تقسيم ميشوند، اشخاص حقوقي حقوق خصوصي مثل شرکتهاي تجاري و اشخاص حقوقي حقوق عمومي مثل سازمانهاي دولتي، دولت، شهرداريها، وزارتخانهها و مؤسسههاي انتفاعي دولت.
شرکتهاي تجاري مثل ديگر اشخاص حقوقي حقوق خصوصي با انحلال به پايان عمر خود ميرسند. در اين بين بايد بدانيد که انحلال دو شکل اجباري و اختياري دارد.
تعيين زمان فوت شرکت تجاري
فوت هر انسان آثاري به دنبال دارد که مهمترين اثر آن اين است که دارايي شخص با فوت او از شخصيت وي جدا و اجباراً به وارثان ميرسد. بنابراين تعيين دقيق زمان فوت هر انسان به اين دليل که مشخص شود که دقيقاً در آن زمان چه اموالي داشته است و وارثان او چه کساني بودهاند، مفيد است. ممکن است جابهجايي يکروزه زمان فوت يک شخص باعث شود که افرادي به وارثان او اضافه يا از آنان کم شوند. پايان شخصيت اشخاص حقيقي هم چنين اثري دارد. با پايان يافتن شخصيت شخص حقوقي او ديگر نميتواند طرف معامله واقع و داراي حق و تکليف شود. البته فوت اشخاص حقيقي با حقوقي اين تفاوت را دارد که اگر يک شخص حقوقي به پايان حيات خود برسد، بلافاصله نابود نميشود بلکه تا زماني که مراحل انحلال سپري شود به اندازهاي که بتوان کارهاي ضروري را براي انحلال انجام داد شخصيت حقوقي باقي ميماند.
زمان فوت شرکتهاي سهامي
شرکتهاي سهامي شناختهترين نوع شرکتها هستند و به دو نوع سهامي عام و سهامي خاص تبديل ميشوند و دلايلي مختلفي ممکن است اين شرکتها را به پايان حيات خود برساند. ماده 199 لايحه اصلاحي قانون تجارت سال 1347 موارد انحلال شرکتهاي سهامي را در پنج مورد احصا کرده است:
۱- وقتي که شرکت موضوعي را که براي آن تشکيل شده است ، انجام داده يا انجام آن غيرممکن شده باشد. به عنوان مثال اگر موضوع شرکتي احداث بزرگراه تهران – شمال باشد با راهاندازي اين بزرگراه شرکت هم منحل ميشود. پس اگر شرکتي براي موضوع خاصي تشکيل شده باشد و اين موضوع محقق شود، شرکت به پايان حيات خود ميرسد. البته معمولاً شرکتها براي جلوگيري از چنين اتفاقي موضوع شرکت را عام عنوان ميکنند. همچنين اگر موضوع شرکت به علت وقوع امور خارج از توان اشخاص متعارف يا تحت تأثير رويدادهاي پيشبينينشده غيرممکن شود شرکت به پايان عمر خود ميرسد.
۲- اگر مؤسسان شرکت سهامي آن را براي مدت معيني تشکيل داده باشند و آن مدت به پايان برسد شرکت به پايان عمر خود رسيده است، مگر اين که مدت فعاليت قبل از انقضا تمديد شده باشد. البته معمولاً مدت فعاليت در اساسنامه شرکت مدت شرکت سهامي از تاريخ تأسيس آن به صورت نامحدود تعيين ميشود. دليل ديگري که مانع از آن ميشود که اين عامل فوت زياد رخ بدهد؛ اين است که مجمع عمومي فوقالعاده ميتواند قبل از پايان عمر شرکت در جلسهاي نسبت به تمديد اين مدت تصميمگيري کند و با اصلاح اساسنامه شرکت را تمديد کند.
۳- ورشکستگي دليل ديگري است که ميتواند پايان عمر شرکت را بهدنبال داشته باشد. البته انحلال شرکت در نتيجه ورشکستگي تشريفات خاص خودش را دارد که در بخش ورشکستگي قانون تجارت به صورت مفصل بيان شده است.
۴- يکي ديگر از دلايلي که ممکن است منجر به پايان عمر يک شرکت شود تصميم مجمع عمومي فوقالعاده در خصوص انحلال شرکت است. انحلال شرکت به صورت داوطلبانه بدون دخالت دادگاه يا بدون ورود به روند ورشکستگي طبيعيترين و کم هزينهترين شيوه پايان دادن به حيات شرکت سهامي بهشمار ميآيد. اتخاذ چنين تصميمي فقط در صلاحيت مجمع عمومي فوقالعاده است و هيچ مقام و رکن ديگري در شرکت سهامي عام يا خاص نميتواند چنين تصميمي بگيرد.
۵- حکم قطعي دادگاه هم ممکن است منجر به انحلال شرکت شود. منظور از حکم قطعي حکمي است که مراحل تجديدنظر را سپري کرده باشد يا بدون تجديدنظرخواهي و با سپري شدن مهلت تجديدنظر قطعي شود.
پايان حيات شرکت با مسئوليت محدود
بعد از شرکتهاي سهامي، محبوبترين شرکتهاي براي فعالان اقتصادي شرکتهاي با مسئوليت محدود است؛ چون ميزان مسئوليت شرکا در اين شرکت محدود به آورده آنهاست و معمولاً کسبوکار در قالب اين شرکتها بر ديگر انواع شرکتهاي تجاري ترجيح دارد. ماده 114 قانون تجارت موارد انحلال اين نوع شرکتها را در چند بند بيان کرده است:
۱- در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 199 لايحه اصلاحي: براي اطلاع از بندهاي ۱، ۲ و ۳ که در اين ماده از قانون تجارت مورد اشاره قرار گرفته است فقط کافي است که بندهاي ۱ و ۲ و ۳ فوق در خصوص نحوه پايان عمر شرکتهاي سهامي را مطالعه کنيد. بنابراين از اين نظر ميان اين دو قالب شرکت شباهت وجود دارد.
۲- در صورت تصميم عدهاي از شرکا که سهمالشرکه آنها بيش از نصف سرمايه شرکت باشد. ب شرکايي که در سهمالشرکه آنها در شرکت با مسئوليت محدود از نصف سرمايه شرکت بيشتر است آن قدر قدرت دارند که ميتوانند تصميم به انحلال شرکت بگيرند.
۳- در صورتي که به واسطه ضررهاي وارده نصف سرمايه شرکت از بين برود و يکي از شرکا تقاضاي انحلال کند و دادگاه دلايل او را موجه تشخيص بدهد و ساير شرکا حاضر نباشند سهمي را که در صورت انحلال به او تعلق ميگيرد پرداخت و او را از شرکت خارج کنند. تمامي شرايط اين بند اگر با هم وجود داشته باشد شرکت با مسئوليت محدود را به پايان عمر خود نزديک خواهد کرد.
۴- در مورد فوت يکي از شرکا اگر به موجب اساسنامه پيشبيني شده باشد. در برخي از شرکتهاي با مسئوليت محدود چون حضور يکي از شرکا اهميت زيادي دارد ممکن است در اساسنامه شرط شود که با فوت او به عمر شرکت هم خاتمه داده شود. چنين موضوعي در شرکتهاي با مسئوليت محدود عجيب نيست چون معمولاً اين شرکتها به صورت خانوادگي يا ميان چند دوست و آشنا براي فعاليت تجاري تشکيل ميشود.
همانطور که قبلاً هم گفتيم تا پايان تصفيه کامل شرکت شخصيت حقوقي شرکت با مسئوليت محدود به قوت خود باقي ميماند. البته اين شخصيت حقوقي محدود به امور ضروري براي انحلال شرکت ميشود.
فوت شرکتهاي تضامني و نسبي
شرکتهاي تضامني و نسبي با وجود تفاوتهايي که دارند به دليل مسئوليت سنگيني که براي شرکايشان به همراه ميآورند به هم شبيه هستند. اکنون معمولاً صرافيها و طلافروشيها از اين قالب شرکتي استفاده ميکنند تا اعتماد مشتريان خود را بيشتر جلب کنند؛ اما حيات اين شرکتها نيز روزي به پايان ميرسد. شيوههاي انحلال اين دو شرکت يکي است و ماده 136 به بعد قانون تجارت اين شرايط را به شرح زير بيان کرده است:۱- در مورد فقرات 1 و 2 و 3 ماده 199. در اين خصوص باز هم ميتوانيد به بندهاي ۱ تا ۳ انحلال شرکتهاي سهامي مراجعه کنيد.۲- در صورت تراضي تمام شرکا: شرکت تضامني و نسبي را بدون رضايت تمامي شرکا نميتوان منحل کرد؛ بنابراين بايد رضايت همه شرکا وجود داشته باشد تا عمر يک شرکت سهامي به پايان برسد. ۳- گفتيم که بدون رضايت همه شرکا نميتوان شرکت را منحل کرد؛ اما قانون راه استثنايي را ايجاد کرده است که رضايت يک شريک در صورتي که به حکم دادگاه ضميمه شود شرايط انحلال يک شرکت را فراهم ميکند. بنابراين در صورتي که يکي از شرکا به دلايلي انحلال شرکت را از محکمه تقاضا و محکمه آن دلايل را موجه بداند و حکم به انحلال بدهد عمر شرکت نسبي و تضامني به پايان ميرسد.۴- در صورت فسخ يکي از شرکا ۵- در صورت ورشکستگي يکي از شرکا: جالب است که بدانيد تنها در شرکتهاي تضامني و نسبي ممکن است ورشکستگي يک شريک منتهي به انحلال و پايان حيات شرکت شود. البته در مورد ورشکستگي يکي از شرکا، انحلال وقتي صورت ميگيرد که مدير تصفيه به صورت کتبي تقاضاي انحلال شرکت کند و از اين تقاضا شش ماه بگذرد و شرکت مدير تصفيه را از تقاضاي انحلال منصرف نکرده باشد.۶- در صورت فوت يا محجوريت يکي از شرکا نيز شرکتهاي نسبي و تضامني به پايان حيات خود ميرسند. ماده 139 قانون تجارت تشريفات انحلال شرکت در اين شرايط را بيان ميکند. بر اين اساس٬ در صورت فوت يکي از شرکا بقاي شرکت موقوف بر رضايت ساير شرکا و قائممقام متوفي خواهد بود. اگر ساير شريکان به بقاي شرکت رضايت بدهند، قائممقام متوفي بايد در مدت يک ماه از تاريخ فوت شريک، رضايت يا عدم رضايت خود راجع به بقاي شرکت را به صورت کتبي اعلام کند. در صورتي که قائم مقام متوفي رضايت خود را اعلام کرد نسبت به اعمال شرکت در مدت مزبور از نفع و ضرر شريک خواهد بود. وي در صورت اعلام عدم رضايت در منافع حاصله در مدت مذکور شريک است؛ اما نسبت به ضرر آن مدت سهيم نخواهد بود. در صورتي که مدت يک ماه سپري شود و قائممقام شريک سکوت کرده باشد اين سکوت به معني رضايت خواهد بود. انحلال شرکت در فرض حجر شريک هم دقيقاً مثل حالت فوت وي است. توضيح اين نکته نيز مفيد خواهد بود که قائممقام شريک متوفي يا محجور معمولاً وارثان وي هستند.۷- انحلال به درخواست طلبکار شخصي شرکا: حتي طلبکار شخصي يکي از شريکان شرکت تضامني يا نسبي هم ممکن است يک اين شرکتها را به انحلال بکشاند و به عمر آنها پايان دهد. بستانکاران شخصي شريک شرکتهاي تضامني و نسبي ميتوانند نسبت به سهم شريک بدهکار از سود شرکت يا سهمي که در صورت انحلال به شريک ميرسد، طلب خود را وصول کنند؛ در غير اين صورت بخش دوم ماده 129 قانون تجارت امکان انحلال شرکت را ممکن ميداند.
بنابراين مشخص ميشود که هيچ شرکت تجاري نميتواند در هر شرايطي براي هميشه به حيات خود ادامه دهد و هر يک از علتهايي که نام برديم ميتواند يک شرکت را با خطر نابودي روبهرو کند؛ البته تعداد زيادي از شرکتهاي تجاري در کشور ما وجود دارند که عمر آنها از حيات معمول انسانها نيز بيشتر است و در کمال سلامت و اعتبار به حيات خود ادامه ميدهند.