چرا هنرمندان و خبرنگاران مشاجره میکنند/چگونه در مکالمات با هم گفتگو کنیم؟

  • شروع کننده موضوع آیدا.ف
  • بازدیدها 144
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

آیدا.ف

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/07
ارسالی ها
5,830
امتیاز واکنش
35,457
امتیاز
1,120
سن
20
این مشاجره بین دو قشر هنرمند و مطبوعاتی آنچنان نادر و بی مانند نیست هرازچندی در یک جلسه عمومی و علنی طرفین یک مکالمه علیه هم تندوتندتر می شوند و خیلی وقت ها این صحنه ها رسانه ای هم می شود افکار عمومی هم گویی عادت داشته باشد, به راحتی می گذارد و می گذرد

فیلمی کوتاه از مشاجره کلامی بین یک هنرمند و چند خبرنگار در شبکه های اجتماعی منتشر شده است. در نشست مطبوعاتی، هنرمند مورد سؤال قرار می گیرد و به جای پاسخ شروع به قضاوت در مورد پرسشگران و منتقدان می کند. قضاوت ها صریح تر از یک وضعیت عادی است و گاهی به سمت عتاب و خطاب می رود. خبرنگاران و اصحاب مطبوعات حاضر در جلسه هم از سوی دیگر فتیله نقد و قضاوت را بالا می کشند و صحنه تندوتندتر می شود.


٢ سمت معادله

دو طرف این مجادله، هنرمند و اهالی رسانه هستند و علی القاعده باید نسبتی حرفه ای و جدی با ارتباط حسی و کلامی و مهارت دیالوگ داشته باشند.

در شروع ماجرا مشخص است که طرف هنرمند ماجرا عمیقا آزرده و تحت فشار است، اما از خبرنگاران حاضر کمتر کسی متوجه اوضاع است. گویی اصلا امکان درک دنیای درون خانم هنرمند برای اغلب حضار جلسه فراهم نیست. توانایی درک و لمس درد و فشار و ناراحتی درون یک انسان یک مهارت است و در قالب این فرایند باید انسان یا انسان هایی از سرنخ های شنیداری و دیداری متوجه شدت و حدت احساس بد فرد مقابل بشوند. هنرمند ماجرا هم توانایی حس شدت تنشی که در میان جمعیت خبرنگار ایجاد می کند را ندارد و به مسیر بیان بی محابای احساسات و علنی کردن قضاوت هایش ادامه می دهد. هیچ کدام از طرفین باوجود انتظاری که به لحاظ شغلی و حرفه ای ازشان می رود، امکانی برای درک «دیگری» و حال بدش را ندارند یا نمی خواهند داشته باشند. در این فضای فقدان، سیل اتهام و کلام تند است که ردوبدل می شود. به عنوان یک روان پزشک می توانم فهرستی از روش های ناکارآمد ارتباطی را در مورد آن جلسه برشمارم، اما فعلا قصد دارم توصیفی از یک گرفتاری خاص در مراودات و تعاملات این جامعه به دست دهم.

تئوری ذهن و فقر مفاهمه

نظریه معتبری هست در روان شناسی و روان پزشکی که درباره امکان یا امتناع درک فضای ذهن انسانی است که مقابل ما قرار دارد. نظریه «تئوری ذهن» اذعان می کند که یک انسان نرمال باید بتواند از شواهد و سرنخ های موجود در رابـ ـطه بفهمد که جهان ذهنی طرف مقابلش چگونه است (این توانایی انسانی با ترفندهای غیرعلمی مثل ذهن خوانی نسبتی ندارد). در چارچوب نظریه ذهن یک ارتباط انسانی دارای ظرفیتی می شود که در آن امکان حداکثر فهم احساس و احوال یک هم نوع فراهم می شود. این نظریه در خدمت چیزی است که می توان مهارت آن را دیالوگ مؤثر در عرصه فردی و جمعی نامید. در فقدان چنین مهارتی در فضای عمومی و شخصی ما سوءتفاهم و فاصله و گسست و نفرت پدید می آید. در همین ماجرا که عمومی و منتشر هم شده، به راحتی می شود دید که طرفین اصلا بنا ندارند بشنوند و ببینند که دیگری چقدر ناراحت است!!

فرهنگ فارغ

به نظر می رسد به صورت اساسی در حوزه های فردی و جمعی دچار ضعف مهارت های ارتباطی هستیم و مخصوصا فراغت غریبی داریم از مقوله درک و فهم احساس و دنیای دیگری. این فرهنگ و ملحقات آن خود را چندان محتاج و وابسته نمی بیند که به آنچه در درون دیگری در حال جوشش و غلیان و تولید و تزاید است توجه کند و حتی برعکس انگار ما اصرار عجیبی داریم بر نادیده گرفتن و سرکوب حس و درد یکدیگر. این مشاجره بین دو قشر هنرمند و مطبوعاتی آنچنان نادر و بی مانند نیست. هرازچندی در یک جلسه عمومی و علنی طرفین یک مکالمه علیه هم تندوتندتر می شوند و خیلی وقت ها این صحنه ها رسانه ای هم می شود. افکار عمومی هم گویی عادت داشته باشد، به راحتی می گذارد و می گذرد. در تمام این حالات و موقعیت ها یک چیز مشترک است؛ یک یا دو طرف غائله در حال بدحال شدن هستند و هر دو طرف نمی توانند یا شاید نمی خواهند ببینند و بشنوند که اوضاع دارد وخیم می شود. در نانوشته ها و نوشته های فرهنگ ما اصولا درک و نشستن و ماندن و شنیدن خشم و دلخوری یک انسان دیگر نه تنها ترویج نمی شود، بلکه مورد نکوهش و سرزنش هم قرار می گیرد و تعبیر به سازش و زبونی و خواری و خفت می شود! به نظر می رسد در دنیای شلوغ و پر از تضاد کنونی بیش از پیش احتیاج به درک حال بد دیگریِ انسان داریم و بی اعتنایی به این مسئله سبب می شود غائله تکرار شود یا ادامه یابد. کمااینکه باوجود گذشت چند روز از ماجرا دو طرف هنوز به تازه کردن زخم حادثه مشغولند و مجادله ادامه دارد.

اینکه دو گروه مرجع اجتماعی نمی توانند روبه روی هم بنشینند و حرف بزنند و کارشان به درگیری لفظی می کشد یک مسئله است، اما اینکه این اصطکاک ها کش می آید و طولانی می شود، خودش معضلی جداست که شوربختانه در اغلب گروه های نخبه و مرجع این کشور در حال شیوع و بروز است. هنرمند و پزشک، هنرمند و خبرنگار، خبرنگار و معلم و پرستار و پزشک دوگانه های متشنجی هستند که این روزها به تقابل و تعارضشان خو گرفته ایم.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا