- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
در مرکز کوشک شاهی تختجمشید،کاخ کوچکی قرار دارد که توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخهای دیگر راه می یابد و از این جهت آن را «کاخ مرکزی» و یا «سه دری» می خوانند که آن را دروازه شاهان نیز گفته اند. چون بر پلکانهای آن، نجبای کشور را نقش کردهاند که به وضعی دوستانه و غیر رسمی، برای دیدار فرمانروا می روند و نیز به سبب نوع استفاده و موقعیت کاخ،گاهی آن را «تالار شورا»نیز نامیدهاند.
پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می دادند،اما دلایلی در درست داریم که ساخت کامل آن توسط اردشیر یکم صورت گرفته بوده است. که باز هم در این مورد سخن خواهیم راند.
ساختمان کاخ طرحی تقریبا چهار گوش دارد در میان بنا،تالار مرکزی مربع شکلی (۱۵٫۵/۱۵٫۵) واقع است که سقفش بر چهار ستونبزرگی استوار بوده. در دیوار شرقی این تالار،درگاه ورودی و اصلی تعیبیه شده بوده و پادشاه از اینجا به درون می آمده است.
دو درگاه دیگرـ قرینه هم – در دیوار جنوبی و شمالی جای دارند. درگاه شرقی به اتاقی بزرگ و باریک،موازی با تالاری،باز می شوده است که اتاقک کوچکی در جنوب آن و کفش کنی هم اندازه آن،در شمال وجود داشته است. از این کفش کن،پلکانی با ده پله هر پله با ۱۰ سانتی متر ارتفاع به درون سرپله ای می رفته که خود ازراه پلکانی ۲۸ پله ـ هر یکی به ارتفاع ۱۰ سانتی متر- به داخلی اتاق کوجکی در شمال غربی یعنی «قسمت خدمه» حرمسرای خشایارشا، راه می بـرده است و سپس از طریق درگاه شرقی این اتاق کوچک، به اتاق دیگری راه مییافته که پلکانی سنگی،آن را به دالان جنوبی کاخ صد ستون وصل می کرده است. امروز اتاقهای شرقی کاخ سه دروازه از میان رفته و فقط قسمتی از پلکان شمال غرب حرمسرا موجود است که این محوطه را به حیاط آپادانا متصل می سازد و من آنرا در سال ۱۳۵۶ ش. تعمیر کلی کرده ام.
پلکان دالان جنوبی کاخ صد ستون نیز هنوز به جا مانده است.
در گاه شمالی «کاخ سه دری»به ایوان دو ستونی باز می شده که توسط دو پلکان جانبی و منقش،به محوطه جنوبی حیاط آپادانا وصل گردیده است. در دیوار غربی این ایوان،دهلیزی تعبیه کرده بوده اند که با چند پله سنگی به محوطه جنوب کاخ آپادانا و خود تالار آپادانا راه داشته است.
درگاه جنوبی هم به ایوانی دو ستونی باز می شده که در طرف جنوبی اش یک حیاط خلوت واقع بوده است. خود این حیاط توسط پلکان منقش کوچکی به یک اتاق سر پله و سپس به حیاط شرقی کاخ خشایارشا،معروف به هدیش،متصل بوده است. ایوان غربی توسط دو درگاه به اتاقهای محوطه غربی «کاخ سه دری»، که مشتمل بر چند تالار دو یا چهار ستونی و تعدادی اتاق بلند و پاسدار خانه مانند بوده،راه می یافته است. همه کاخ توسط خیابانی از «کاخ ج» جدا بوده است. اینک به شرح برخی از قسمتهای مهم این کاخ می پردازیم.
پلکان شمالی
یک پلکان دو طرفه سی پله ای از سوی غرب و شرق، حیاط آپادانا را به ایوان شمالی کاخ سه دری وصل می کند. در هر طرف نخست ۲۰ پله،بعد یک پا گرد،سپس ۲ پله و یک پا گرد و سرانجام ۸ پله آخری وجود دارد.نرده های دو جانب پلکانها با کنگرههای چند دانهای مزین گشته و بر جبهه داخلی دیوارهای پلکانها نیز نقش بزرگان ایرانی کنده شده است. سطوح بیرونی – غربی و شرقی – دیوارهای پلکانها هم با تصاویری از سربازان کمان دار نیزهور در جامه پارسی و مادی آرایش یافته است. همه اینها گوشوار دارند و مادها هر یک خنجری در نیام کرده را بر ران اویخته اند. انتهای نیام برخی از تیغها با تصاویر بسیار زیبای جانوران،به سبک هنر سکایی تزیین گشته است. نقشهای جبهه غربی خیلی پاک و سالم مانده است، اما در جبهه شرقی شکستگیهای فراوانی روی داده و قسمتی از دیواره پلکان هم از میان رفته است.
جبهه شمالی پلکان دارای چند قسمت است. بخش مرکزی، درون محوطه پلکان قرار دارد و به مانند ذوزنقهای است که قاعده بزرگترش رو به جهت بالا است. بر فراز این قاعده یک رشته کنگره چند دندانهای یافت می شود که در جبهه بیرونی هر یک تاقچه ای مستطیل شکل در آورده اند. آن گاه یک مجلس دراز منقوش و محاط به قابی از گلهای دروازده پر می بینیم که قسمت وسط آن را خالی گذاشته و خیال داشته اند که نقش یک «فر ایرانی»(حلقه بالدار) بر آن بکنند. در دو سوی این فضای خالی، دو ابوالهول تاج دار نشستهاند و دستی را به حالت احترام بلند کردهاند. سپس دو ردیف ده عددی از درختان نخل را می بینیم و بعد از هر دریف شماری از نجیب زادگان ایرانی نقش شده اند که جامه پارسه ـ کلاه ترکدار استوانهای، قبا و دامن چیندار،کفش چند بندی،طوق،یاره و گوشوار- پوشیده اند ودر یک دست گل نیلوفر آبی دارند و با دست دیگر دست رفیق و همراه خود را گرفته اند و گام بر می دارند و معلوم است
که خندان و گفتگوکنان به میهمانی شاهنشاه می روند. پایین این صحنه مجلس دیگری است. در وسط فضایی برای کتیبه تعبیه کرده بوده اند که خالی مانده و در دوسوی فضای خالی، دو گروه چهار نفره سرباز،در لباس پارسی و مادی، با نیزه و سپر بزرگ،مقابل همدیگر ایستاده اند. در دو مثلث طرفین پلکان،نقش شیرگاوشکن و درختان نخل تکرار شده است. این صحنه شباهت به مجلسی دارد که پس از برداشتن نقش بار عام پلکانهای آپادانا، برمرکز آن پلکانها نشانده اند و لابد هر دو متعلق به یک زماناند.
قسمتهای بیرونی جبهه شمالی پلکان؛مزین به نقشهایی همانند است. در هر مورد، اول ردیفی از درختانی نخل و بعد صحنه گاوی که چنگ شیر افتاده و سپس یکی فضای مستطیل شکل خالی که برای کندن کتیبه در نظر گرفته بوده اند و آن گاه سه سرباز کماندار و نیزه ور – یک مادی در میان دو پارسی – می بینیم که خود مقدمه گروه دیگری از سربازناند که بر دو
جبهه غربی و شرقی پلکان منقشوش اند و پیش از این توصیف شان کرده ایم. بر دو محجر زیرین یا صحفه ناشی از ضخامت دیوار پلکانها،جفتی پرده دار یا حاجب در جامه پارسی ایستاده اند هر کدام از اینها،، چوب دستی به نشانه منصبش به یک دست دارد و دست دیگر را بر مچ دست اول انداخته است. دو جبهه داخلی دیوارهای پلکانها،همه با تصویر صفهایی از نجبای ایرانی آراسته شده که گل و میوه به دست، باطوق،یاره، گوشواره و کمان دان و ترکش،دست به دست هم خندان و گفتگو کنان از پلهها بالا می روند. گروه منقوش بر لبه طرف راست پلکان غربی،همه در جامه مادی و گروه مصور برلبه دست چپ،در لباس پارسی اند. در مورد پلکان شرقی این وضع معکوس است. این افراد همه از بزرگترین سران قبایل و دارای مهمترین مناصب دولتی بوده اند و یکی از آنان که در جامه پارسی،بر لبه مجاور پاگرد اولی پلکان غربی منقوش است،تاج کنگره دار بر سردارد و شاید از شاهزادگان هخامنشی و
به احتمال بیشتر از شاهان زیر دست – مانند شاه کاریه،کیلیکیه،قبرس،صیدا و غیره – باشد.
این نقش ها همه به وضعی بسیار ظریف تراشیده شده اند و با آنکه در مواردی پیروی از سنن کهن حجاری شده باعث شده است که حالات بعضی از نقوش،غیر طبیعی بنماید،بطورکلی در نمودن حالات افراد مهارت و پیشرفت خاصی دیده می شود به علاوه با نشان دادن چندین نفر در یکی گوشه کوچک،هنرمند کم کم به خاصیت «عمق»بی پرده و اندکی بر قوانین ژرفنمایی(پرسپکتیو)وقوف یافته است. جنبش و حرکت خفیف، در این مناظر کاملا رعایت شده و افراد در وضعی نقش شدهاند که از پلهها پلهها بالا می روند. این موضوع حاکی از پیشرفت بزرگی نسبت به پیکر تراشی رسمی و بی حرکت دوره داریوش است و ثابت می کند که ساختمان این کاخ،مدتها بعد از داریوش و به احتمال قوی در اواخر دوره خشایارشا آغاز شده است. این نتیجه گیری با دلایل دیگری نیز تأئید می شود. اولا بستهایی که در پیوند سنگها به کار رفته از نوع مشخص مستطیل مانندی است که تعلق
شان به دوره بعد از داریوش بززگ، مورد قبول است. دوم آنکه داریوش در همه جا تاج کنگرهدار به سردارد، در حالی که شاه منقوش بر درگاههای این کاخ کلاه استوانه ای بلند و ساده ای به سر نهاده که به کلاه استوانه ای اردشیر یکم در نقوش دیگر، به ویژه بر روی آرامگاه وی، شباهت و بلکه مطابقت دارد. سوم آنکه خالی ماندن جای کتیبهها بسیار غریب می نماید و به غیر از دو مورد مهتابی جلوی پلکانهای آپادانا – همچنان که دیدیم از اجزای برنامه اصلی بنا نبوده و بعدها بدان الحاق شده اند. در هیچ یک از کارهای داریوشی،چنین ناتمام ماندگی و عدم دقت را نمی توان یافت. چهارم آنکه سرستونهای ایوان شمالی را به شکل انسان دو سرساختهاند و این امر فقط در ایوان شمالی کاخ صد ستون نظیر دارد و آنهم بر حسب دلایل متقن تاریخی و باستان شناسی، در دوره خشایارشا آغاز شده و در دوره اردشیر یکم به پایان رسیده است. بنابراین بر ما مسلم است که این کاخ ساخته داریوش بزرگ نیست و در زمان اردشیر یکم بنا گشته است و وی نتوانسته کتیبههای آن را به اتمام برساند.
ایوان شمالی
در شمال این «ایوان»،جان پناهی به صورت دیوار کوتاه کنگره داری وجود دارد که بر جبهه داخلی (جنوبی) آن، دو گروه چهل تایی از سربازان هخامنشی، همه در جامه پارسی و مقابل یکدیگر نقش شده اند. از هرگروه بیست نفره اول نیزه و سپر بزرگ بیضوی دارند و بیست نفر تنها به نیزه مسلح اند. اطراف «ایوان» سکویی سنگی تعبیه کرده بوده اند تا باریابان بر آن بنشینند. ستونهای این «ایوان» و آنها که سقف تالار مرکزی و ایوان جنوبی را نگه می داشتنه اند، زیر ستون زنگوله ای و مزین به گلبرگ داشته اند و تنه سنگی آنها مرکب بوده است از قلمه شیاردار،گل و بوته و سپس دو عضو گل دار دیگر و سر ستونها،به شکل تنه گاوی با دوسر انسان بودهاست.
«ایوان» توسط درگاه جنوبی به تالار مرکزی وصل می شود. کف و جوانب درگاه که از سنگ تراشیده آبی رنگ تیره است. هنوز برجاست. بر دو سمت درگاه،نقش واحدی را نموده اند پادشاه به اندازه غیر طبیعی، باریش بلند، عصای شاهی به دست راست و گل نیلوفر آبی به دست چپ و با تاجی که در آغاز با ورقهای از فلز گرانبهای گوهرنشان پوشیده بوده و با جامه پارسی که رنگارنگ بوده و در پایین آن هنز اثر رنگ سرخ را می توان یافت، با چکمه کوتاه ساده که رنگ قرمز و آبی مزین بوده، در حال بیرون رفتن از تالار دیده میشود. پیشخدمتی پشت سرشاه چتر شاهر ار بر سرش نگه داشته و خادم دیگری حوله و مگس پران به دست گرفته است. هر دو ریش دارند و کلاهشان نیم تاج ساده و لباسشان دامن و قبای چیندار است و کفش سه بندی به پا دارند. همه اینها به رنگهای گوناگون آراسته بودهاند. بر فراز سر این سه نفر،فر کیانی را می بینیم که به صورت انسانی بالدار، در جامه شاهی به یک دست حلقه ای دارد و دست دیگر را به نشانه احترام و برکت گشوده است. غربیان این نقش را تصویر اهورامزادا خوانده اند ولی اکنون به یقین می توان فرضیه ست و ناروای آنان را رد کرد. هم چینن عامه ایرانی هم که آن را نقش فروهر می دانند در اشتباهند و این نقش، نماد فرکیانی است.
تالار مرکزی
دیوارهای این «تالار مربع شکل» از خشت خام بوده و پوششی از کاشیهای رنگین داشته است و بالای دیوارها و احتمالاً سقف چوبی آن به تزیئنات گچ بری رنگین آراسته بوده است. تا مدتی پیش تکه ای از سقف فرو ریخته و له شده با بقایای سوخته چوب و شاید هم پرده،در گوشه جنوب غربی «تالار» هنوز برجا بود. سقف بر چهار ستون سنگی استوار بوده که زیر ستون زنگوله ای و گل برگدار،قلمه شیار عمودی دار و بالا تنه گل و بوتهدار و سرستون گاو با دو سر انسان داشته اند.
در وسط «تالار» تخته سنگی به طول ۷۵ سانتی متر و عرض ۷۱ سانتی متر دیده می شود که تقریباً همکف «تالار» بوده و درست در میانه آن دایره کوچکی نقر کرده اند. نگارنده شخصاً به اشاره استاد ولفگانگ لنتس در پگاه روز اول تابستان سال ۱۳۵۶ ش. در این مکان بالار آمدن خورشید را مطالعه و عکسبرداری کردم. خورشید از کوه مهر از نقطه ای سر زد که درست عمود بر سنگ و بر دایره میانی آن بود و نخستین اشعه آن از میان درگاه شرقی
«تالار» گذشت و بر روی نقش شاه وارونگ برانش – بر جرزهای آن درگاه – تابید و به این سنگ رسید.وقتی عصر همان روز دوباره بدان مکان رفتم دیدم که خورشید در امتداد خطی فرو رفت که از دایره وسط این سنگ آغاز می شد و به طور مورب تالار آپادانا را نصف می کرد و دقیقاًدر گوشه شمال غربی آن ناپدید شد. بدینسان بر نگارنده ثابت شده که وجود این سنگ گذاشتم که متاسفانه برخی از آن استفاده های ناباب کرده حدسیات بی پایه و خیالبافه ای پیش آورند و حتی یکی از آنان کتابی درباره بنیاد نجومی تختجمشید نوشت بدون آنکه مطلب درست را بگوید و یا کوچکترین اشاره ای به پژوهشیهای این نویسینده بکند!
ورودی اصلی این «تالار» یک درگاه شرقی است که آن را به اتاق بزرگ و باریک شرقی و سپس به کفش کنی در جنوب آن و از آنجا با پلکانی به قسمت شمالی حرمسرا و دالان جنوبی صدستون پیوند می داده است. بر دو سمت این درگاه،نقش واحدی منقور است ۲۸ تن از بزرگان ممالک تابع هخامنشیان،اورنگ یا تخت بزرگ پادشاهی را بر دست گرفته اند و به درون تالار می برند. بر روی تخت کرسی فرمانروایی را نهاده اند و اردشیر یکم بر آن نشسته و پشت سرش ولیعهد وی ایستاده است هر دو ریش بلند و آراسته و تاج و یاره دارند.
بر فراز تخت،سایه بان سلطنتی است با شرابهها و منگولهها و مزین به شیر غرانی که در دوی سوی یک حلقه بالدار – یعنی فر ایرانی- و در میان قابی از گلهای دوازده پر،مقابل همدیگر صف کشیده اند. نقش فر کیانی (انسان بالدار) با حلقه و دست کشیده باز، بر بالای صحنه مصور است. ترتیب افراد اورانگ بر منقوش بر دو جبهه معکوس یکدیگر است و هر طرف، یک سمت معین را نشان می دهد، یعنی تصویر قرینه مقابل را داریم.ترییب این ۲۸ تن،که در سه ردیف منقوش شده اند بدین شکل است:
بدبختانه سرو وضع این اورنگ بران ناروشن است، زیرا به سنگ منقوش،گزند فراوان رسیده،حتی سر و چهره شاه و ولیعهد نیز آسیب دیده است. تاج و دست بند و یاره اینها از فلزات گرانبها ی گوهر نگار بوده که همه را ربوده اند. هویت اورنگ بران به درستی مشخص نیست وکلید شناسایی آنها،نقش روی آرامگاه می باشد که ۳۰ اورنگ را نشان می دهد. این اورنگ بران بر آرامگاه داریوش بزرگ و اردشیر دوم،«به نام» هم مشخص شده اند
پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می دادند،اما دلایلی در درست داریم که ساخت کامل آن توسط اردشیر یکم صورت گرفته بوده است. که باز هم در این مورد سخن خواهیم راند.
ساختمان کاخ طرحی تقریبا چهار گوش دارد در میان بنا،تالار مرکزی مربع شکلی (۱۵٫۵/۱۵٫۵) واقع است که سقفش بر چهار ستونبزرگی استوار بوده. در دیوار شرقی این تالار،درگاه ورودی و اصلی تعیبیه شده بوده و پادشاه از اینجا به درون می آمده است.
دو درگاه دیگرـ قرینه هم – در دیوار جنوبی و شمالی جای دارند. درگاه شرقی به اتاقی بزرگ و باریک،موازی با تالاری،باز می شوده است که اتاقک کوچکی در جنوب آن و کفش کنی هم اندازه آن،در شمال وجود داشته است. از این کفش کن،پلکانی با ده پله هر پله با ۱۰ سانتی متر ارتفاع به درون سرپله ای می رفته که خود ازراه پلکانی ۲۸ پله ـ هر یکی به ارتفاع ۱۰ سانتی متر- به داخلی اتاق کوجکی در شمال غربی یعنی «قسمت خدمه» حرمسرای خشایارشا، راه می بـرده است و سپس از طریق درگاه شرقی این اتاق کوچک، به اتاق دیگری راه مییافته که پلکانی سنگی،آن را به دالان جنوبی کاخ صد ستون وصل می کرده است. امروز اتاقهای شرقی کاخ سه دروازه از میان رفته و فقط قسمتی از پلکان شمال غرب حرمسرا موجود است که این محوطه را به حیاط آپادانا متصل می سازد و من آنرا در سال ۱۳۵۶ ش. تعمیر کلی کرده ام.
پلکان دالان جنوبی کاخ صد ستون نیز هنوز به جا مانده است.
در گاه شمالی «کاخ سه دری»به ایوان دو ستونی باز می شده که توسط دو پلکان جانبی و منقش،به محوطه جنوبی حیاط آپادانا وصل گردیده است. در دیوار غربی این ایوان،دهلیزی تعبیه کرده بوده اند که با چند پله سنگی به محوطه جنوب کاخ آپادانا و خود تالار آپادانا راه داشته است.
درگاه جنوبی هم به ایوانی دو ستونی باز می شده که در طرف جنوبی اش یک حیاط خلوت واقع بوده است. خود این حیاط توسط پلکان منقش کوچکی به یک اتاق سر پله و سپس به حیاط شرقی کاخ خشایارشا،معروف به هدیش،متصل بوده است. ایوان غربی توسط دو درگاه به اتاقهای محوطه غربی «کاخ سه دری»، که مشتمل بر چند تالار دو یا چهار ستونی و تعدادی اتاق بلند و پاسدار خانه مانند بوده،راه می یافته است. همه کاخ توسط خیابانی از «کاخ ج» جدا بوده است. اینک به شرح برخی از قسمتهای مهم این کاخ می پردازیم.
پلکان شمالی
یک پلکان دو طرفه سی پله ای از سوی غرب و شرق، حیاط آپادانا را به ایوان شمالی کاخ سه دری وصل می کند. در هر طرف نخست ۲۰ پله،بعد یک پا گرد،سپس ۲ پله و یک پا گرد و سرانجام ۸ پله آخری وجود دارد.نرده های دو جانب پلکانها با کنگرههای چند دانهای مزین گشته و بر جبهه داخلی دیوارهای پلکانها نیز نقش بزرگان ایرانی کنده شده است. سطوح بیرونی – غربی و شرقی – دیوارهای پلکانها هم با تصاویری از سربازان کمان دار نیزهور در جامه پارسی و مادی آرایش یافته است. همه اینها گوشوار دارند و مادها هر یک خنجری در نیام کرده را بر ران اویخته اند. انتهای نیام برخی از تیغها با تصاویر بسیار زیبای جانوران،به سبک هنر سکایی تزیین گشته است. نقشهای جبهه غربی خیلی پاک و سالم مانده است، اما در جبهه شرقی شکستگیهای فراوانی روی داده و قسمتی از دیواره پلکان هم از میان رفته است.
جبهه شمالی پلکان دارای چند قسمت است. بخش مرکزی، درون محوطه پلکان قرار دارد و به مانند ذوزنقهای است که قاعده بزرگترش رو به جهت بالا است. بر فراز این قاعده یک رشته کنگره چند دندانهای یافت می شود که در جبهه بیرونی هر یک تاقچه ای مستطیل شکل در آورده اند. آن گاه یک مجلس دراز منقوش و محاط به قابی از گلهای دروازده پر می بینیم که قسمت وسط آن را خالی گذاشته و خیال داشته اند که نقش یک «فر ایرانی»(حلقه بالدار) بر آن بکنند. در دو سوی این فضای خالی، دو ابوالهول تاج دار نشستهاند و دستی را به حالت احترام بلند کردهاند. سپس دو ردیف ده عددی از درختان نخل را می بینیم و بعد از هر دریف شماری از نجیب زادگان ایرانی نقش شده اند که جامه پارسه ـ کلاه ترکدار استوانهای، قبا و دامن چیندار،کفش چند بندی،طوق،یاره و گوشوار- پوشیده اند ودر یک دست گل نیلوفر آبی دارند و با دست دیگر دست رفیق و همراه خود را گرفته اند و گام بر می دارند و معلوم است
که خندان و گفتگوکنان به میهمانی شاهنشاه می روند. پایین این صحنه مجلس دیگری است. در وسط فضایی برای کتیبه تعبیه کرده بوده اند که خالی مانده و در دوسوی فضای خالی، دو گروه چهار نفره سرباز،در لباس پارسی و مادی، با نیزه و سپر بزرگ،مقابل همدیگر ایستاده اند. در دو مثلث طرفین پلکان،نقش شیرگاوشکن و درختان نخل تکرار شده است. این صحنه شباهت به مجلسی دارد که پس از برداشتن نقش بار عام پلکانهای آپادانا، برمرکز آن پلکانها نشانده اند و لابد هر دو متعلق به یک زماناند.
قسمتهای بیرونی جبهه شمالی پلکان؛مزین به نقشهایی همانند است. در هر مورد، اول ردیفی از درختانی نخل و بعد صحنه گاوی که چنگ شیر افتاده و سپس یکی فضای مستطیل شکل خالی که برای کندن کتیبه در نظر گرفته بوده اند و آن گاه سه سرباز کماندار و نیزه ور – یک مادی در میان دو پارسی – می بینیم که خود مقدمه گروه دیگری از سربازناند که بر دو
جبهه غربی و شرقی پلکان منقشوش اند و پیش از این توصیف شان کرده ایم. بر دو محجر زیرین یا صحفه ناشی از ضخامت دیوار پلکانها،جفتی پرده دار یا حاجب در جامه پارسی ایستاده اند هر کدام از اینها،، چوب دستی به نشانه منصبش به یک دست دارد و دست دیگر را بر مچ دست اول انداخته است. دو جبهه داخلی دیوارهای پلکانها،همه با تصویر صفهایی از نجبای ایرانی آراسته شده که گل و میوه به دست، باطوق،یاره، گوشواره و کمان دان و ترکش،دست به دست هم خندان و گفتگو کنان از پلهها بالا می روند. گروه منقوش بر لبه طرف راست پلکان غربی،همه در جامه مادی و گروه مصور برلبه دست چپ،در لباس پارسی اند. در مورد پلکان شرقی این وضع معکوس است. این افراد همه از بزرگترین سران قبایل و دارای مهمترین مناصب دولتی بوده اند و یکی از آنان که در جامه پارسی،بر لبه مجاور پاگرد اولی پلکان غربی منقوش است،تاج کنگره دار بر سردارد و شاید از شاهزادگان هخامنشی و
به احتمال بیشتر از شاهان زیر دست – مانند شاه کاریه،کیلیکیه،قبرس،صیدا و غیره – باشد.
این نقش ها همه به وضعی بسیار ظریف تراشیده شده اند و با آنکه در مواردی پیروی از سنن کهن حجاری شده باعث شده است که حالات بعضی از نقوش،غیر طبیعی بنماید،بطورکلی در نمودن حالات افراد مهارت و پیشرفت خاصی دیده می شود به علاوه با نشان دادن چندین نفر در یکی گوشه کوچک،هنرمند کم کم به خاصیت «عمق»بی پرده و اندکی بر قوانین ژرفنمایی(پرسپکتیو)وقوف یافته است. جنبش و حرکت خفیف، در این مناظر کاملا رعایت شده و افراد در وضعی نقش شدهاند که از پلهها پلهها بالا می روند. این موضوع حاکی از پیشرفت بزرگی نسبت به پیکر تراشی رسمی و بی حرکت دوره داریوش است و ثابت می کند که ساختمان این کاخ،مدتها بعد از داریوش و به احتمال قوی در اواخر دوره خشایارشا آغاز شده است. این نتیجه گیری با دلایل دیگری نیز تأئید می شود. اولا بستهایی که در پیوند سنگها به کار رفته از نوع مشخص مستطیل مانندی است که تعلق
شان به دوره بعد از داریوش بززگ، مورد قبول است. دوم آنکه داریوش در همه جا تاج کنگرهدار به سردارد، در حالی که شاه منقوش بر درگاههای این کاخ کلاه استوانه ای بلند و ساده ای به سر نهاده که به کلاه استوانه ای اردشیر یکم در نقوش دیگر، به ویژه بر روی آرامگاه وی، شباهت و بلکه مطابقت دارد. سوم آنکه خالی ماندن جای کتیبهها بسیار غریب می نماید و به غیر از دو مورد مهتابی جلوی پلکانهای آپادانا – همچنان که دیدیم از اجزای برنامه اصلی بنا نبوده و بعدها بدان الحاق شده اند. در هیچ یک از کارهای داریوشی،چنین ناتمام ماندگی و عدم دقت را نمی توان یافت. چهارم آنکه سرستونهای ایوان شمالی را به شکل انسان دو سرساختهاند و این امر فقط در ایوان شمالی کاخ صد ستون نظیر دارد و آنهم بر حسب دلایل متقن تاریخی و باستان شناسی، در دوره خشایارشا آغاز شده و در دوره اردشیر یکم به پایان رسیده است. بنابراین بر ما مسلم است که این کاخ ساخته داریوش بزرگ نیست و در زمان اردشیر یکم بنا گشته است و وی نتوانسته کتیبههای آن را به اتمام برساند.
ایوان شمالی
در شمال این «ایوان»،جان پناهی به صورت دیوار کوتاه کنگره داری وجود دارد که بر جبهه داخلی (جنوبی) آن، دو گروه چهل تایی از سربازان هخامنشی، همه در جامه پارسی و مقابل یکدیگر نقش شده اند. از هرگروه بیست نفره اول نیزه و سپر بزرگ بیضوی دارند و بیست نفر تنها به نیزه مسلح اند. اطراف «ایوان» سکویی سنگی تعبیه کرده بوده اند تا باریابان بر آن بنشینند. ستونهای این «ایوان» و آنها که سقف تالار مرکزی و ایوان جنوبی را نگه می داشتنه اند، زیر ستون زنگوله ای و مزین به گلبرگ داشته اند و تنه سنگی آنها مرکب بوده است از قلمه شیاردار،گل و بوته و سپس دو عضو گل دار دیگر و سر ستونها،به شکل تنه گاوی با دوسر انسان بودهاست.
«ایوان» توسط درگاه جنوبی به تالار مرکزی وصل می شود. کف و جوانب درگاه که از سنگ تراشیده آبی رنگ تیره است. هنوز برجاست. بر دو سمت درگاه،نقش واحدی را نموده اند پادشاه به اندازه غیر طبیعی، باریش بلند، عصای شاهی به دست راست و گل نیلوفر آبی به دست چپ و با تاجی که در آغاز با ورقهای از فلز گرانبهای گوهرنشان پوشیده بوده و با جامه پارسی که رنگارنگ بوده و در پایین آن هنز اثر رنگ سرخ را می توان یافت، با چکمه کوتاه ساده که رنگ قرمز و آبی مزین بوده، در حال بیرون رفتن از تالار دیده میشود. پیشخدمتی پشت سرشاه چتر شاهر ار بر سرش نگه داشته و خادم دیگری حوله و مگس پران به دست گرفته است. هر دو ریش دارند و کلاهشان نیم تاج ساده و لباسشان دامن و قبای چیندار است و کفش سه بندی به پا دارند. همه اینها به رنگهای گوناگون آراسته بودهاند. بر فراز سر این سه نفر،فر کیانی را می بینیم که به صورت انسانی بالدار، در جامه شاهی به یک دست حلقه ای دارد و دست دیگر را به نشانه احترام و برکت گشوده است. غربیان این نقش را تصویر اهورامزادا خوانده اند ولی اکنون به یقین می توان فرضیه ست و ناروای آنان را رد کرد. هم چینن عامه ایرانی هم که آن را نقش فروهر می دانند در اشتباهند و این نقش، نماد فرکیانی است.
تالار مرکزی
دیوارهای این «تالار مربع شکل» از خشت خام بوده و پوششی از کاشیهای رنگین داشته است و بالای دیوارها و احتمالاً سقف چوبی آن به تزیئنات گچ بری رنگین آراسته بوده است. تا مدتی پیش تکه ای از سقف فرو ریخته و له شده با بقایای سوخته چوب و شاید هم پرده،در گوشه جنوب غربی «تالار» هنوز برجا بود. سقف بر چهار ستون سنگی استوار بوده که زیر ستون زنگوله ای و گل برگدار،قلمه شیار عمودی دار و بالا تنه گل و بوتهدار و سرستون گاو با دو سر انسان داشته اند.
در وسط «تالار» تخته سنگی به طول ۷۵ سانتی متر و عرض ۷۱ سانتی متر دیده می شود که تقریباً همکف «تالار» بوده و درست در میانه آن دایره کوچکی نقر کرده اند. نگارنده شخصاً به اشاره استاد ولفگانگ لنتس در پگاه روز اول تابستان سال ۱۳۵۶ ش. در این مکان بالار آمدن خورشید را مطالعه و عکسبرداری کردم. خورشید از کوه مهر از نقطه ای سر زد که درست عمود بر سنگ و بر دایره میانی آن بود و نخستین اشعه آن از میان درگاه شرقی
«تالار» گذشت و بر روی نقش شاه وارونگ برانش – بر جرزهای آن درگاه – تابید و به این سنگ رسید.وقتی عصر همان روز دوباره بدان مکان رفتم دیدم که خورشید در امتداد خطی فرو رفت که از دایره وسط این سنگ آغاز می شد و به طور مورب تالار آپادانا را نصف می کرد و دقیقاًدر گوشه شمال غربی آن ناپدید شد. بدینسان بر نگارنده ثابت شده که وجود این سنگ گذاشتم که متاسفانه برخی از آن استفاده های ناباب کرده حدسیات بی پایه و خیالبافه ای پیش آورند و حتی یکی از آنان کتابی درباره بنیاد نجومی تختجمشید نوشت بدون آنکه مطلب درست را بگوید و یا کوچکترین اشاره ای به پژوهشیهای این نویسینده بکند!
ورودی اصلی این «تالار» یک درگاه شرقی است که آن را به اتاق بزرگ و باریک شرقی و سپس به کفش کنی در جنوب آن و از آنجا با پلکانی به قسمت شمالی حرمسرا و دالان جنوبی صدستون پیوند می داده است. بر دو سمت این درگاه،نقش واحدی منقور است ۲۸ تن از بزرگان ممالک تابع هخامنشیان،اورنگ یا تخت بزرگ پادشاهی را بر دست گرفته اند و به درون تالار می برند. بر روی تخت کرسی فرمانروایی را نهاده اند و اردشیر یکم بر آن نشسته و پشت سرش ولیعهد وی ایستاده است هر دو ریش بلند و آراسته و تاج و یاره دارند.
بر فراز تخت،سایه بان سلطنتی است با شرابهها و منگولهها و مزین به شیر غرانی که در دوی سوی یک حلقه بالدار – یعنی فر ایرانی- و در میان قابی از گلهای دوازده پر،مقابل همدیگر صف کشیده اند. نقش فر کیانی (انسان بالدار) با حلقه و دست کشیده باز، بر بالای صحنه مصور است. ترتیب افراد اورانگ بر منقوش بر دو جبهه معکوس یکدیگر است و هر طرف، یک سمت معین را نشان می دهد، یعنی تصویر قرینه مقابل را داریم.ترییب این ۲۸ تن،که در سه ردیف منقوش شده اند بدین شکل است:
بدبختانه سرو وضع این اورنگ بران ناروشن است، زیرا به سنگ منقوش،گزند فراوان رسیده،حتی سر و چهره شاه و ولیعهد نیز آسیب دیده است. تاج و دست بند و یاره اینها از فلزات گرانبها ی گوهر نگار بوده که همه را ربوده اند. هویت اورنگ بران به درستی مشخص نیست وکلید شناسایی آنها،نقش روی آرامگاه می باشد که ۳۰ اورنگ را نشان می دهد. این اورنگ بران بر آرامگاه داریوش بزرگ و اردشیر دوم،«به نام» هم مشخص شده اند