اشعار کبریت

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 1,520
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
مامان جون می می نی
کجاست؟ تو آشپزخونه
کاری داره میخواد که
بره بیرون از خونه
میگه ببین چی پختم
یک پلوی خوشمزه
تا من بیام غذامون
دم میکشه میپزه
میرم نمک بگیرم
روی غذا بریزم
به چیزهای خطرناک
دست نزنی عزیزم
یک دفعه از اون بالا
کبریت پایین می افته
یادش میره می می نی
مامان به اون چی گفته
کبریتو بر می داره
نمیدونه اون چیه
دلش میخواد بدونه
چی توی این قوطیه
فهمیدم . این کبریته
روش عکس یه آتیشه
دلم میخواد بدونم
چه جوری روشن میشه
می می نی میگه به خرسی
نترس ببین چه خوبه
ترسی نداره کبریت
فقط یه تیکه چوبه
آهان ببین روشن شد
دیدی چقد قشنگه
نگاه بکن به شعلش
زرد و نارنجی رنگه
ای وای آتیش کبریت
افتاد رو پای خرسی
زودتر باید یه فکری
کنم برای خرسی
آتیش زیادتر شده
الان پاهاش میسوزه
چه اشتباهی کردم
دلم براش میسوزه
آخ دستم وای دستم
دارم آتیش میگیرم
مامان جون کمک کن
دوست ندارم بمیرم
رسید به گوش مامان
صدای جیغ و فریاد
وای چی شده می می نی
چه اتفاقی افتاد
صبر کن باید من اول
آتیشو خاموش کنم
خطرناکه نباید
اینو فراموش کنم
حالت خوبه عزیزم؟
ببینم انگشتاتو
خوب شد که من شنیدم
از پشت در صداتو
حالا باید با این باند
انگشتاتو ببندم
خرسی تو هم حاضر باش
میخوام پاتو ببندم
نگاه بکن می می نی
خوب شده پای خرسی
ببین عجب پاهایی
دوختم برای خرسی
به شرط اینکه دیگه
دست نزنی به کبریت
باشه مامان میدونم
کبریت خیلی عجیبه
 
تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
بالا