کلیات خمس

خــاتــون

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
2,393
امتیاز واکنش
96,316
امتیاز
1,036
کلیات خمس
از جمله مباحث مقدماتی که منطقیین معمولا آن را ذکر میکنند، مبحث کلیات خمس است. بحث کلیات خمس مربوط است به فلسفه نه منطق، فلاسفه در مباحث ماهیت به تفصیل در این مورد بحث میکنند ولی نظر به اینکه بحث درباره « حدود» و « تعریفات» متوقف به آشنائی با کلیات خمس است منطقیین این بحث را مقدمه برای باب « حدود» میآوردند و به آن نام « مدخل» یا « مقدمه» میدهند.

میگویند هر کلی را که نسبت به افراد خود آن کلی در نظر بگیریم و رابطهاش را با افراد خودش بسنجیم از یکی از پنج قسم ذیل خارج نیست:

1- نوع.

2- جنس.

3- فصل.

4- عرض عام.

5- عرض خاص.

زیرا یا آن کلی عین ذات و ماهیت افراد خود استیا اعم است از ذات و یا مساوی است با ذات، و همچنین اگر خارج از ذات باشد یا اعم از ذات استیا مساوی با ذات، آن کلی که تمام ذات و تمام ماهیت افراد است نوع است، و آن کلی که جزء ذات افراد خود است ولی جزء اعم است جنس است، و آن کلی که جزء ذات افراد است ولی جزء مساوی است فصل است، و آن کلی که خارج از ذات افراد است ولی اعم از ذات افراد است عرض عام است، و آن کلی که خارج از ذات افراد است ولی مساوی با ذات است عرض خاص است.

اول: مانند انسان، که معنی انسانیت بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود است. یعنی چیزی در ذات و ماهیت افراد نیست که مفهوم انسان شامل آن نباشد، همچنین مفهوم و معنی خط که بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود است.

دوم: مانند حیوان که بیان کننده جزئی از ذات افراد خود است، زیرا افراد حیوان از قبیل زید و عمرو و اسب و گوسفند و غیره حیوانند و چیز دیگر، یعنی ماهیت و ذات آنها را حیوان تشکیل میدهد به علاوه یک چیز دیگر، مثلا ناطق در انسانها، و مانند « کم» که جزء ذات افراد خود از قبیل خط و سطح و حجم است، همه آنها کمند به علاوه چیز دیگر. یعنی کمیت جزء ذات آنها است نه تمام ذات آنها و نه چیز خارج از ذات آنها.

سوم: مانند ناطق که جزء دیگر ماهیت انسان است و « متصل یک بعدی» که جزء دیگر اهیتخط است.

چهارم مانند راهرونده (ماشی) که خارج از ماهیت افراد خود است، یعنی راه رفتن جزء ذات یا تمام ذات روندگان نیست ولی در عین حال بصورت یک حالت و یا عارض در آنها بوجود دارد، اما این امر عارض، اختصاص به افراد یک نوع ندارد بلکه در انواعی از حیوان وجود دارد و بر هر فردی که صدق میکند از ذات و ماهیت آن فرد اعم است.

پنجم: مانند تعجب کننده که خارج از ماهیت افراد خود (همان افراد انسان) است و به صورت یک حالت و یک عرض در آنها وجود دارد و این امر عرض اختصاص دارد به افراد یک ذات و یک نوع و یک ماهیتیعنی نوع انسان.(1)

پاورقی:

1- گفتیم کلی اگر جزء ذات باشد یا اعم از ذات استیا مساوی با آن، یعنی کلی اگر جزء ذات باشد حتما از نسبتهای اربعه که قبلا توضیح داده شد یکی از دو نسبت را میتواند داشته باشد: اعم مطلق و تساوی. اینجا جای این پرسش هست که آن دو نسبت دیگر چطور؟

آیا ممکن است که کلی جزء ذات باشد و در عین حال متباین با ذات یا اعم من وجه از ذات باشد؟

پاسخ این است که خیر - چرا؟ جواب این چرا را فلسفه باید بدهد و از لحاظ فلسفی جوابش روشن است و ما فعلا از ورود به آن صرف نظر میکنیم.

این هم لازم به یادآوری است که نسبت عموم و خصوص مطلق میان جزء ذات همواره به این نحو است که جزء ذات اعم از ذات است. و ذات اخص از جزء ذات است اما عکس آن ممکن نیست. یعنی ممکن نیست که ذات اعم از جزء ذات باشد. توضیح این مطلب نیز با فلسفه است.

1- اگر بپرسید که پاسخ به این سئوالات بر عهده چه علمی است؟ جواب این است که در فلسفه الهی ثابت شده است که پاسخگوئی به سئوال اول و دوم یعنی چیستی و هستی بر عهده فلسفه الهی است.پاسخگوئی به سئوال نهم یعنی چرائی که سئوال از علت است اگر از علل اولیه یعنی علتهای اصلی که خود آن علتها علت ندارند سئوال شود پاسخ آن با فلسفه الهی است، اما اگر از علل نزدیک و جزئی سئوال شود پاسخ آن بر عهده علوم است. اما پاسخ به سایر سئوالات که بسیار فراوان است یعنی سئوال از چگونگی ها و چندی ها و کجائی ها و کی ها همه بر عهده علوم است و به عدد موضوعاتی که درباره چگونگی آن موضوعات تحقیق می شود علوم تنوع پیدا می کند.
 
  • پیشنهادات
  • خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    نوع

    گاهی مفهوم کلی عین ذات و تمام ماهیت افراد خود می باشد و در نظر آوردن آن، مساوی است با در نظر آوردن تمام ذات افرادش. به این مفهوم کلی، نوع می گوییم.
    مانند مفهوم کلی انسان که بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود یعنی انسان ها است. به عبارت دیگر، چیزی در ذات و ماهیت افراد انسان نیست که مفهوم انسان شامل آن نباشد.
    همچنین مفهوم خط نیز مفهومی کلی و بیان کننده تمام ذات و ماهیت افراد خود است.
     

    خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    جنس و فصل

    گاهی مفهوم کلی تنها بر جزئی از ذات افراد خود دلالت می کند؛ یعنی هنگامی که این مفهوم را در نظر می گیریم، تنها جزئی و به عبارت دیگر تنها یک جنبه از ذات افراد آن به ذهن متبادر می گردد.
    مانند مفهوم حیوان که بیان کننده جزئی از ذات افراد خود است؛ زیرا افراد حیوان از قبیل انسان و اسب و گوسفند و غیره حیوانند، اما به اضافه یک امر دیگر. (مثلا حیوانیت + ناطق بودن است که تمام ذات انسان را تشکیل می دهد، نه حیوانیت تنها).
    به تعبیر دیگر، ماهیت و ذات افراد این مفهوم، یعنی مفهوم حیوان را حیوان تشکیل می دهد به علاوه یک چیز دیگر.

    ما از مفهوم حیوان به خودی خود نمی توانیم فقط مفهوم انسان یا مفهوم اسب را استنباط کنیم، زیرا حیوانات دیگری هم در مفهوم حیوان شریکند.

    اما از سوی دیگر، آن جنبه دیگر (مانند مفهوم ناطق بودن برای انسان) نیز تنها بر جزئی از ذات انسان دلالت می کند. البته ممکن است گفته شود که ناطق بودن فقط به نوع انسان اختصاص دارد؛ اما همان طور که گفته شد، ذات کامل و تمام انسان در تعریف عبارت است از:
    حیوانیت + ناطق بودن.
    هر یک از این دو امر، جزئی از ذات انسان را بیان می کنند.

    برهمین اساس، مفهوم کلیی که بر جزء ذات افراد خود دلالت نماید بر دو قسم می شود:
    1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ مانند حیوان که اعم از ذات انسان یا ذات اسب است. به این مفهوم کلی، جنس می گوییم.
    2- مفهوم کلیی که جزء دیگر ماهیت افراد خود، ولی در واقع مساوی با ذات افرادش باشد و به آن فصل می گوییم. مانند ناطق بودن که فصل انسان است.
    در تعریف منطقی انسان، ناطق بودن تمام ذات او محسوب نمی شود، زیرا باید جزء اعم ذات انسانی که همان حیوانیت است، نیز آورده شود؛ اما از طرف دیگر، ناطق بودن مساوی است با ذات انسانی و خارج از آن معنایی ندارد.
     

    خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    عرض عام و عرض خاص

    گاهی مفهوم کلی، خارج از ذات افراد خودش است؛ یعنی این مفهوم، ذاتی افراد خود نیست.
    مانند مفهوم کلی راه رونده که خارج از ماهیت افراد خود است؛ یعنی راه رفتن جزو ذات یا تمام ذات موجوداتی که می توانند راه بروند(افراد این کلی)، نیست؛ ولی در عین حال به صورت یک حالت و یک امر عرضی در آنها وجود دارد.

    حال، این مفهوم کلی که خارج از ذات افراد خود است، بر دو قسم است:

    1- مفهوم کلیی که اعم از ذات افراد خود است؛ یعنی اختصاص به افراد یک نوع ندارد، بلکه در انواع مختلفی وجود دارد و بر هر فردی که صدق کند، از ذات و ماهیت آن فرد بیرون و اعم است.
    مانند راه رونده که خارج از ذات افراد خود است و در عین حال اختصاص به یک نوع از جانداران ندارد؛ بلکه انواع مختلفی از جانداران راه می روند.

    به این گونه مفهوم، عرض عام (مفهومی کلی که به طور عام بر بسیاری از موجودات صدق می کند و نیز عرضی آنهاست.) گفته می شود.

    2) مفهوم کلیی که خارج از ذات افراد و مصادیق خود است و در عین حال، فقط اختصاص به یک نوع و یک ذات دارد و به همین دلیل مساوی با آن است.
    مانند مفهوم کلی شاعر که خارج از ماهیت افراد خود (انسان ها) است و به صورت یک حالت و یک عرض در آنها وجود دارد. به سخن دیگر، این امر عرضی اختصاص دارد به افراد یک ذات و یک نوع و یک ماهیت؛ یعنی نوع انسان.

    تصور شاعر مساوی است با تصور انسان؛ با این حال، شاعر بودن ذاتی انسان نیست، زیرا بسیاری از انسانها هستند که شاعر نیستند.
    به این مفهوم کلی، عرض خاص یا خاصه گفته می شود.( مفهومی کلی که فقط اختصاص به یک نوع دارد و در عین حال عرضی آن بوده و خارج از ذات و حقیقت آن است.)
     
    بالا