کلیه قواعد موجود در شیمی
قاعده هشتایی لوویس (
قاعده ای که توسط گیلبرت نیوتن لوویس در سال 1916 درباره فعالیت شیمیایی عنصرها و تمایل
آنها به کسب آرایش الکترونی اتمهای گازهای کمیاب در ترکیبها و پایداری آنها، وضع شده است :
" در ترکیب عنصرها با یکدیگر، اتمهای آنها با تبادل تعداد معینی از الکترون های لایه خارجی خود
به آرایش الکترونی گاز نجیب میرسند ، یعنی دارای لایه خارجی 8 الکترونی میشوند که پایداری
قابل توجهی دارند."
قاعده های هوند ( Hund’s Rules)
هوند چند قاعده در زمینه آرایش الکترونی اتم ها در حالت پایه ( غیر برانگیخته یا اصلی ) و تعیین
ترم طیفی حالت پایه به شرح زیر بیان داشت:
" قاعده هوند درباره آرایش الکترونی :
هرگاه در یک اتم یا یون در حالت پایه ، الکترونهای چند اربیتال همتراز،در اختیار داشته باشند،
نخست هر الکترون یکی از آن اربیتالها را اشغال می کند و پس از نیمه پر شدن تراز، الکترونهای
باقیمانده اربیتالهای نیمه پر را یکی پس از دیگری پر می کنند.
قاعده هوند درباره تعیین نماد ترم حالت پایه ( اصلی ) :
قاعده اول :
هرگاه در مورد یک آرایش الکترونی، چند ترم طیفی وجود داشته باشد ، آن ترم طیفی به حالت پایه
( پایدارترین حالت ) مربوط است که چندگانگی اسپین در نماد آن ، عدد بزرگتر باشد.
قاعده دوم :
هرگا در مورد یک آرایش الکترونی ، چند ترم طیفی بتوان در نظر گرفت که در بین آنها دو یا چند ترم
دارای بالاترین چندگانگی باشند، آن ترم طیفی به حالت پایه مربوط است که مقدار عدد کوانتومی
اربیتالی آن بزرگتر باشد.
قاعده منع اسپین ( Spin Forbiden )
یکی از قاعده های انتخاب است که در مورد جهشهای مجاز الکترونی بین حالتهای متفاوت انرژی ،
بویژه در ترکیب های کمپلکس فلزهای واسطه وضع شده و چنین بیان می شود:
" جهش های الکترونی از یک حالت پایه به حالت های برانگیخته، در صورتی مجاز است و به پیدایی
نوارهای جذبی شدید در طیف منتهی می شود که چندگانگی اسپین حالت های پایه و برانگیخته
برابر باشد. به بیان دیگر در عدد کوانتومی کل اسپینی الکترونها تغییری داده نشود، یعنی Δs = 0 "
قاعده مارکوف نیکوف ، قاعده مارکونیکوف (Markovnikov )
قاعده ای که در ارتباط با واکنش افزایشی آلکن های نامتقارن با واکنشگرهایی که مولکول ناجور
هسته HAدارند ، توسط مارکونیکوف کشف شده و بصورت زیر بیان می شود:
قاعده لاپورتLappor ) ، قاعده منع لاپورت (Lapport Forbiden
"در واکنشهای افزایشی ترکیابت ناجورهسته HA با آلکنهای نامتقارن، همواره اتم هیدروژن این نوع
مولکولها به آن اتم کربن متصل به پیوند دوگانه افزوده میشود که از پیش، تعداد بیشتری از اتمهای
هیدروژن به ان پیوند دارند."
یکی از قاعده های انتخاب است که درباره جهش های مجاز الکترون بین ترازهای فرعی متعلق به
دو تراز اصلی انرژی ، وضع شد و چنین بیان می شود:
" الکترونها در صورتی می توانند بین دو تراز فرعی انرژی متعلق به دو تراز اصلی انرژی در یک اتم ،
جهش یا سقوط کنند ، که تفاوت اعداد کوانتومی فرعی ( اربیتالی ) آن دو تراز فرعی l1 و l2 مخالف
صفر و برابر +1 یا -1 باشد."
Δl = +/- 1
قاعده کلچکووسکی (Klechkovskii )
قاعده ای که درباره تعیین پایداری نسبی ( ترتیب پایداری) ترازهای انرژی دراتم ها،وضع شده است
و بصورت زیر بیان می شود:
" برای تعیین پایداری نسبی ترازهای انرژی در اتمها ، کافیست مقدارهای مربوط به n (عدد کوانتومی
اصلی) و l ( عدد کوانتومی اربیتالی ) هر یک از آنها را با هم جمع کنیم و در آن صورت دو وضع پیش
خواهد آمد:
الف ) چنانچه مجموع (n+l) برای ترازی، کوچکترین مقدار باشد، آن تراز از همه پایدارتر است.
ب ) اگر مجموع (n+l) در مورد دو یا چند تراز برابر باشد ، ترازی که به n کوچکتر مربوط است ، پایدارتر
و ترازی که به n بزرگتر مربوط است، ناپایدارتر است."
قاعده هشتایی لوویس (
قاعده ای که توسط گیلبرت نیوتن لوویس در سال 1916 درباره فعالیت شیمیایی عنصرها و تمایل
آنها به کسب آرایش الکترونی اتمهای گازهای کمیاب در ترکیبها و پایداری آنها، وضع شده است :
" در ترکیب عنصرها با یکدیگر، اتمهای آنها با تبادل تعداد معینی از الکترون های لایه خارجی خود
به آرایش الکترونی گاز نجیب میرسند ، یعنی دارای لایه خارجی 8 الکترونی میشوند که پایداری
قابل توجهی دارند."
قاعده های هوند ( Hund’s Rules)
هوند چند قاعده در زمینه آرایش الکترونی اتم ها در حالت پایه ( غیر برانگیخته یا اصلی ) و تعیین
ترم طیفی حالت پایه به شرح زیر بیان داشت:
" قاعده هوند درباره آرایش الکترونی :
هرگاه در یک اتم یا یون در حالت پایه ، الکترونهای چند اربیتال همتراز،در اختیار داشته باشند،
نخست هر الکترون یکی از آن اربیتالها را اشغال می کند و پس از نیمه پر شدن تراز، الکترونهای
باقیمانده اربیتالهای نیمه پر را یکی پس از دیگری پر می کنند.
قاعده هوند درباره تعیین نماد ترم حالت پایه ( اصلی ) :
قاعده اول :
هرگاه در مورد یک آرایش الکترونی، چند ترم طیفی وجود داشته باشد ، آن ترم طیفی به حالت پایه
( پایدارترین حالت ) مربوط است که چندگانگی اسپین در نماد آن ، عدد بزرگتر باشد.
قاعده دوم :
هرگا در مورد یک آرایش الکترونی ، چند ترم طیفی بتوان در نظر گرفت که در بین آنها دو یا چند ترم
دارای بالاترین چندگانگی باشند، آن ترم طیفی به حالت پایه مربوط است که مقدار عدد کوانتومی
اربیتالی آن بزرگتر باشد.
قاعده منع اسپین ( Spin Forbiden )
یکی از قاعده های انتخاب است که در مورد جهشهای مجاز الکترونی بین حالتهای متفاوت انرژی ،
بویژه در ترکیب های کمپلکس فلزهای واسطه وضع شده و چنین بیان می شود:
" جهش های الکترونی از یک حالت پایه به حالت های برانگیخته، در صورتی مجاز است و به پیدایی
نوارهای جذبی شدید در طیف منتهی می شود که چندگانگی اسپین حالت های پایه و برانگیخته
برابر باشد. به بیان دیگر در عدد کوانتومی کل اسپینی الکترونها تغییری داده نشود، یعنی Δs = 0 "
قاعده مارکوف نیکوف ، قاعده مارکونیکوف (Markovnikov )
قاعده ای که در ارتباط با واکنش افزایشی آلکن های نامتقارن با واکنشگرهایی که مولکول ناجور
هسته HAدارند ، توسط مارکونیکوف کشف شده و بصورت زیر بیان می شود:
قاعده لاپورتLappor ) ، قاعده منع لاپورت (Lapport Forbiden
"در واکنشهای افزایشی ترکیابت ناجورهسته HA با آلکنهای نامتقارن، همواره اتم هیدروژن این نوع
مولکولها به آن اتم کربن متصل به پیوند دوگانه افزوده میشود که از پیش، تعداد بیشتری از اتمهای
هیدروژن به ان پیوند دارند."
یکی از قاعده های انتخاب است که درباره جهش های مجاز الکترون بین ترازهای فرعی متعلق به
دو تراز اصلی انرژی ، وضع شد و چنین بیان می شود:
" الکترونها در صورتی می توانند بین دو تراز فرعی انرژی متعلق به دو تراز اصلی انرژی در یک اتم ،
جهش یا سقوط کنند ، که تفاوت اعداد کوانتومی فرعی ( اربیتالی ) آن دو تراز فرعی l1 و l2 مخالف
صفر و برابر +1 یا -1 باشد."
Δl = +/- 1
قاعده کلچکووسکی (Klechkovskii )
قاعده ای که درباره تعیین پایداری نسبی ( ترتیب پایداری) ترازهای انرژی دراتم ها،وضع شده است
و بصورت زیر بیان می شود:
" برای تعیین پایداری نسبی ترازهای انرژی در اتمها ، کافیست مقدارهای مربوط به n (عدد کوانتومی
اصلی) و l ( عدد کوانتومی اربیتالی ) هر یک از آنها را با هم جمع کنیم و در آن صورت دو وضع پیش
خواهد آمد:
الف ) چنانچه مجموع (n+l) برای ترازی، کوچکترین مقدار باشد، آن تراز از همه پایدارتر است.
ب ) اگر مجموع (n+l) در مورد دو یا چند تراز برابر باشد ، ترازی که به n کوچکتر مربوط است ، پایدارتر
و ترازی که به n بزرگتر مربوط است، ناپایدارتر است."