سیاسی گزارش تحريک آميز يک رسانه آمريکايي عليه ايران

  • شروع کننده موضوع kiya dokht
  • بازدیدها 194
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

kiya dokht

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/20
ارسالی ها
8,672
امتیاز واکنش
26,158
امتیاز
959
سن
23
محل سکونت
جنوب
گزارش تحريک آميز يک رسانه آمريکايي عليه ايران
تاریخ انتشار: 94/10/1
فارين افرز نوشت: بهعنوان يکي از رويکردهاي ضدايراني، ايالاتمتحده بايد تلويزيون، راديو و شبکههاي اجتماعي با اين پيام (براي مردم ايران) ايجاد نمايد که حکومتي با محوريت روحانيت تنها موجب محروميت اقتصادي و سياسي ميگردد. نشريه «فارين افرز» در گزارشي مبسوط به ارائه راهکارهاي سياسي و غيرسياسي براي مقابله با قدرت فزاينده ايران در منطقه و جهان بخصوص پس از اجراي «برجام» پرداخت. در اين گزارش آمده است: توافق هستهاي امضاشده ميان آمريکا و شش قدرت جهاني با ايران در جولاي 2015 حاصل نهايي تلاشي ده ساله براي کنترل تسليحات است. اعمال تحريم براي جلوگيري ايران از دستيابي به سلاح هستهاي بخشي از اين تلاش به شمار ميآيد. طرح جامع اقدام مشترک يا برجام يکي از کمسابقهترين توافقنامههاي تاريخ در زمينه کنترل تسليحات بوده بااين حال اوباما متعهد شده تا پيش از پايان رياستجمهورياش در مقابل فشارهاي کنگره براي لغو آن مقاومت نمايد. گرچه مساله مهمتر اين است که واشنگتن فاقد سياستي جامع در خصوص ايران است. طي چندين دهه ايالاتمتحده از واکاوي مسالهاي مهم که موضوع هستهاي را نيز بااهميت ميسازد، سرباز زده است: ماهيت حکومت ايران. هر سياست شايستهاي در قبال ايران بايد با اين واقعيت آغاز شود که جمهوري اسلامي يک کشور معمولي که در حال ساخت برآوردهاي عملي منافع ملي خود ميباشد، نيست بلکه يک حکومت انقلابي است. سياستگذاران آمريکايي از دوران ريگان از درک اين مساله عاجز بودند که ايجاد روابط حسنه ميان دو کشور (ايران و آمريکا) غيرممکن است چراکه همانطور که رهبري ايران دريافته، چنين رابطهاي به تضعيف نظام ايران منجر خواهد شد. آنها اين واقعيت را ناديده گرفتهاند که ايران دولتي فوقالعاده خطرناک براي متحدان آمريکا از جمله اسرائيل در خاورميانه است. باتوجه به چالش مهمي که ايران براي منافع ايالاتمتحده ايجاد کرده، واشنگتن بايد از طريق فرسايش سيستماتيک پايههاي قدرت، جلوي رشد نفوذ فزاينده ايران در خاورميانه را بگيرد. * توافقي خام سياست مطلوبي از سوي واشنگتن در قبال ايران نميتواند با «برجام» آنگونه که اکنون هست، سازگاري داشته باشد. اين توافق حق ايران براي غنيسازي اورانيوم و در نهايت صنعتيسازي آن را به رسميت شناخته و اين اجازه را به تهران ميدهد که زيرساختهاي هستهاي پيشرفته براي تحقيق و توسعه بسازد. «برجام» همچنين بازرسيهاي سرزده از تاسيسات ايران را کاهش داده و محدوديت محسوسي در توسعه موشکهاي بالستيک اعمال نميکند. بر اساس اين توافق، دسترسي آسان به تاسيسات يا دانشمندان درگير در برنامه پيشين هستهاي ايران را فراهم نکرده بنابراين اطلاعات موردنياز بازرسان براي ارزيابي برنامه هستهاي کنوني ايران را تامين نميکند. پس از 15 سال نيز که توافق منقضي شود تهران براي ساخت هر تعداد تاسيسات هستهاي و غنيسازي هر ميزان اورانيومي که بخواهد، آزاد خواهد بود. در حقيقت، برجام راه را براي تبديل شدن ايران از يک کشور در آستانه هستهاي شدن به قدرت هستهاي صاف ميکند. توافق هستهاي ايران رقباي منطقهاي اين کشور را نيز براي هستهاي شدن تشويق مينمايد؛ بعيد است رقباي ايران از جمله عربستان منفعلانه شاهد توسعه هستهاي و دستيابي ايران به اين فناوري بدون هرگونه محدوديتي باشند. دولت اوباما در حال تحريک رقابت تسليحاتياي است که خود قصد جلوگيري از آن را دارد. حاميان اين معامله مقتضيات اقتصادي را عامل حضور ايران در ميز مذاکره ميدانند در حالي که نميتوان انگيزه اين کشور براي توسعه علمي هستهاي را در اين مورد ناديده گرفت. خرابکاري، تحريم و محروميت از سانتريفيوژهاي پيشرفته در بخش اعظمي از دوره فعاليت هستهاي ايران قابل مشاهده است. مقامات ايراني دريافتند که بايد از تاسيسات هستهاي خود در برابر خرابکاريها محافظت کنند اما مشکل، مدت زمان هشت تا ده ساله براي معرفي و استفاده از نسل جديد سانتريفيوژها بود. بنابراين چالش ديپلماتهاي ايراني، مشروعيتبخشي به برنامه هستهاي حين مذاکره درباره برنامه تحقيق و توسعهاي بود که نياز دانشمندان اين کشور را برآورده سازد. (که البته مرتفع شد) توافق نهايي تمامي اين نيازها را تامين ميسازد. «برجام» به ايران اجازه ميدهد سانتريفيوژهاي پيشرفته را توسعه داده و از سال هشتم توافق نيز شروع به نصب آنها نمايد. بنابراين ايران نه تنها تحريمها را لغو و برنامه هستهاي خود را مشروع ساخته بلکه جدول زماني خود براي توليد انبوه سانتريفيوژهاي پيشرفته موردنياز را نيز بدست آورده است. نسل جديد سانتريفيوژها بقدري باسرعت بوده که ايران را قادر ميسازد مرکزي کوچک براي توليد اورانيوم با درجه تسليحاتي و بدون امکان شناسايي ايجاد نمايد؛ و هنگامي که ايران به اورانيوم با درجه تسليحاتي دست يافت توانايي توليد تعداد زيادي موشک بالستيک را نيز خواهد داشت. * اصلاح و ارائه مجدد برجام باتوجه به جنبههاي نگرانکنندهاي که در برجام وجود دارد، رييسجمهور بعدي آمريکا بايد آن را اصلاح نمايد. جان کري نيز به اين مساله اذعان کرده است که دولت بعدي در آمريکا راههايي براي تقويت «برجام» خواهد يافت. يکي از مهمترين راههاي تقويت توافق، حذف بندي است که بر اساس آن بخشي از مهمترين محدوديتها بر برنامه هستهاي ايران در کمتر از هشت سال آينده لغو ميگردد. بجاي تعيين جدول زماني دلخواه براي عمر توافق، مقامات آمريکايي بايد بر اين مساله اصرار کنند که در زمان انقضاي برجام، ايالاتمتحده، پنج قدرت جهاني و ايران بايد درباره اينکه اين توافق تا پنج سال بعد نيز تمديد شود يا خير، رايگيري کنند؛ اين رايگيري بايد هر پنج سال يکبار انجام شود. سابقه چنين اقدامي در پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي نيز وجود داشته است. واشنگتن همچنين بايد از ايران بخواهد تا تمامي ذخيره اورانيوم غنيشده خود را به خارج از کشور منتقل نمايد. بعلاوه، طبق برجام که سوخت مصرفشده ايران از توليد پولوتونيوم بايد بطور دائمي به خارج از کشور ارسال ميشود، فرآيند مشابهي نيز بايد در خصوص اورانيوم غنيشده اجرا گردد. باتوجه به اينکه نسل جديد سانتريفيوژها ظرفيت غنيسازي ايران را بطور چشمگيري افزايش داده و زمان گريز هستهاي را کاهش ميدهد، ايالاتمتحده بايد سهم سانتريفيوژهاي ايران را به سانتريفيوژهاي نسل اول (ابتدايي) محدود نمايد. در مورد موشکهاي بالستيک نيز هيچگونه مشروعيتي براي حمل کلاهک هستهاي توسط اين موشکها وجود نداشته بنابراين جامعه جهاني بايد از ايران بخواهد که توسعه چنين موشکهايي را براي هميشه متوقف نمايد. ايالاتمتحده براي انجام بازرسيهاي سرزده نيز ايران را تحت فشار قرار دهد. طرح کنوني مجوزي 24 روزه به ايران ميدهد که بازرسان را به سايتهاي ويژه ببرد که برخلاف وعدهاي است که پيشتر کاخسفيد اعلام کرده بود: «بازرسي از تاسيسات هستهاي ايران، در هر زمان، در هر کجا». توافق اصلاح شده بايد شامل تجربه آفريقاي جنوبي نيز باشد که در سال 1990 تمامي برنامه هستهاي آن برچيده شد. اينکار محاسبه تاريخچه فعاليتهاي هستهاي پيشين ايران را براي آژانس بينالمللي انرژي اتمي فراهم کرده و به بازرسان اين اجازه را ميدهد که در کمتر از يک روز از تاسيسات نظامي بازديد کنند. ايران براي اثبات حسننيت خود بايد سيستم خلعسلاح همانند آفريقايي جنوبي را بپذيرد. به گفته دولت اوباما، هرگونه تلاش براي بازسازي «برجام» علاوه بر روشن کردن جرقه اعتراض در جامعه جهاني، موجب انزواي آمريکا در ميان متحدانش خواهد شد. در حالي که اين ادعاها، اغفال از اين واقعيت است که «برجام» يک معاهده الزامآور حقوقي نيست بلکه تنها يک توافق سياسي داوطلبانه محسوب ميشود. (بنابراين) رييس جمهور جديد ميتواند و بايد آن را اصلاح کند. مسلما متحدان آمريکا اشتياق چنداني به اصلاح «برجام» ندارند چرا که اين توافق محصول تلاشي پرزحمت و چندجانبه باحمايت حداکثري در شوراي امنيت سازمان ملل است. بااين حال، برخي متحدان واشنگتن در خاورميانه از اين تغييرات استقبال خواهند کرد. اسرائيل مخالف اين توافق بوده و کشورهاي عرب خليجفارس از جمله عربستان نيز اعلام کردهاند که در بهترين حالت حمايت چنداني از «برجام» نخواهند داشت. فرانسه، آلمان و انگليس از جمله کشورهايي هستند که به سختي متقاعد به اعمال اين تغييرات خواهند شد. رييسجمهور بعدي بايد به متحدان واشنگتن اعلام کند که قصد مذاکره باايران را دارد درعين حال نميخواهد اجازه دستيابي ايران به ظرفيتهاي هستهاي را بدهد. ديپلماتهاي آمريکايي بايد بطور خصوصي اين پيام را به کشورهاي اروپايي برسانند که واکنش آنها به تغييرات برجام بر روابط آنها با ايالاتمتحده تاثيرگذار خواهد بود. حاميان برجام معتقدند ايران هرگز با اين تغييرات موافقت نخواهد کرد اما بسيجنمودن تعداد زيادي از کشورها براي حمايت از تغييرات در برجام، اين مساله (اعلام موافقت ايران) را ممکن خواهد ساخت. * اجبار و انزوا ايالاتمتحده علاوه بر تجديدنظر در برجام، بايد ايران را بخاطر اقداماتش در منطقه، حمايت از تروريسم و يا موارد نقض حقوق بشر تنبيه نمايد. براي اين کار بايد با بازگشت تحريمها تا جايي که ممکن است ايران را اقتصاد جهاني جدا نماييم. همچنين بايد کمپيني براي جنگ سياسي عليه ايران تشکيل شده که نارضايتي مردم ايران از حکومت را تشديد کرده و تفرقه را در دايره حاکم (ايجاد و) تعميق نمايد. براي اعمال فشار موثر بر ايران بايد تلاشي هماهنگ از سوي آمريکا انجام گيرد در حالي که به نظر ميرسد اوباما با دستيابي به توافق هستهاي، تمايل چنداني به انتقاد از اوضاع داخلي ايران ندارد. برخلاف تصور سادهلوحانه برخي در غرب، انتخاب روحاني در سال 2013 سيگنالي براي ظهور يک دولت اصلاحطلب تازه نبود. روحاني بدنبال ايجاد اصلاحات (آنگونه که مدنظر غرب بوده) نبود و قصد اصلي وي صرفا ايجاد ثبات در پرونده هستهاي ايران بود. مقامات ايالاتمتحده براي سلب مشروعيت جمهوري اسلامي بايد ارزشهاي حکومتي آن را قويا به چالش کشانده و اين کشور را با فراهمسازي زمينه انقراضش، تنبيه کنند. هيچکس بيشتر از رييسجمهور آمريکا براي بسيج کردن مخالفان ضدايراني قدرت ندارد؛ اين ريگان و اتهامزنيهاي وي عليه اتحاد جماهير شوروي بود که نيروها را براي اعمال تغيير در آن (شوروي) تحريک نمود. مايه تاسف است که اوباما عليرغم استعداد سخنورياش، قادر به چنين کاري نيست. رييسجمهور بعدي بايد اين کار را انجام دهد. در همين حال، ايالاتمتحده بايد تلويزيون، راديو و شبکههاي اجتماعي با اين پيام (براي مردم ايران) ايجاد نمايد که حکومتي با محوريت روحانيت تنها موجب محروميت اقتصادي و سياسي ميگردد. در اين رسانهها بايد سرمايهگذاريهاي کلان دوران شاهنشاهي ايران و نحوه استفاده از اين منابع در زمان حال را به نمايش گذاشته شود؛ منابعي که اکنون بدست حزبالله در لبنان يا بشار اسد در سوريه ميرسد. همزمان واشنگتن بايد فرار از حکومت را در داخل ايران تحريک و تشويق نمايد. چنين اقداماتي ميتواند بذر سردرگمي و بياعتمادي را در داخل کشور بيافشاند. تشديد هرچه بيشتر تحريمها عليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز ميتواند بخش ديگري از اعمال فشار عليه ايران باشد. بدين شکل که هر شرکت يا نهادي که با سپاه پاسداران همکاري داشته باشد جايي در بازار آمريکا نخواهد داشت. به منظور تسهيل در اجراي اين مرحله، وزارت خارجه ايالاتمتحده بايد نام «سپاه پاسداران ايران» را در ليست سازمانهاي تروريستي جهان قرار دهد. دولت آمريکا همچنين بايد نام تعداد بيشتري از مقامات ايراني را در ليست ناقضان حقوق بشر قرار دهد. تحريمهاي اقتصادي ضد بانکها و موسسات مالي ايراني بايد باقي بماند چراکه ميتواند دست ايران را از سيستم اقتصاد جهاني کوتاه نگه دارد. دليل مناسبي نيز براي اين کار وجود دارد: طبق گزارش وزارت خزانهداري آمريکا، بانکهاي پيشروي ايران در طيفي از فعاليتهاي مجرمانه از جمله توسعه فناوري هستهاي، تروريسم و پولشويي دخيل هستند. بعلاوه ايالاتمتحده بايد آماده باشد تا هر زمان شاهد رويدادي همانند «جنبش سبز» که در سال 2009 در داخل ايران به راه افتاد، بود بدون فوت وقت پشتيباني از آن را آغاز کند. * عقبگرد در منطقه براي فشار بر حکومت ايران بايد هر چهار طرف آن را حصاربندي کرد. بنابراين واشنگتن هنگامي که در حال اجراي فشار اقتصادي و تفرقهافکني در جامعه ايران است، نبايد از پسزدن نفوذ اين کشور در سراسر خاورميانه غافل بماند. به چالش کشاندن دستاوردهاي ايران در منطقه و افزايش هزينههاي تهران در اين زمينه، ميتواند يکي از راههاي پيشروي آمريکا باشد. در حال حاضر به نظر مي رسد ايران به اوج قدرت خود رسيده است؛ متحدان اين کشور سه پايتخت عربي –بغداد، دمشق و صنعا- را در اختيار داشته و نفوذ زيادي نيز در چهارمين پايتخت يعني بيروت دارند. صدها و شايد هزاران نيروي ايراني براي جنگ در سوريه وارد اين کشور ميشوند. در عين حال هزينههايي نيز پرداخت ميکند از جمله کشتهشدن تعداد زيادي از سربازان و افسران نخبه خود که بعضا از نيروهاي سپاه قدس بوده و همچنين تبديل خود به هدفي بزرگتر (براي تروريستها). بعلاوه اينکه تامين مالي نيروهاي مبارز خود نيز وجود دارد. لازمه ايجاد يک ائتلاف ضدايراني چيزي است که دولت اوباما فاقد آن است: يک استراتژي که محدوديتها ضدايران را سختتر کرده و روابط آمريکا با متحدان سنتياش را تقويت نمايد؛ که البته چنين کاري چندان آسان نيست. انفعال واشنگتن منطقه را درگير گروهها و منافع متضاد کرده و اين نگراني را در جامعه آمريکا ايجاد نموده که بار ديگر اجراي يک سياست به افزايش چکمههاي آمريکايي روي زمين نياز دارد. مداخله نظامي روسيه در سوريه نيز دشواري مساله را دوچندان کرده است. ايجاد اتحادي نزديکتر با ترکيه که خواستار سرنگوني دولت بشار اسد است و ايجاد منطقه امن که قطعا نيازمند ايجاد منطقه «پرواز ممنوع» بوده از جمله اقداماتي است که واشنگتن براي تحقق اهداف خود در سوريه ميتواند اجرا نمايد. در خصوص جنگ داخلي سوريه، اوباما به گونهاي رفتار ميکند که گويي هيچ راهحلي جز راهحل ديپلماتيک آنهم با واسطهگري ايران و روسيه وجود ندارد. متاسفانه اين مساله روشن نيست که آيا اين دو کشور براي چنين راهحلي مشتاق هستند يا خير اما (آنچه مشخص است اينکه) اين دو کشور هر کاري به نفع متحد خود، بشار اسد انجام خواهند داد. * پيوند با يکديگر واشنگتن نبايد از تلاش براي کاهش نفوذ ايران در بغداد نيز غافل شود؛ کاري نه چندان آسان. هدف اصلي در اين مسير بايد نابودي داعش باشد، چرا که دراين صورت نياز عراق به حمايت و کمک ايران کمتر خواهد شد. اگر ايالاتمتحده با کردها، شيعيان و سنيهاي عراقي رابـ ـطه برقرار نمايد حداقل منفعت اينکار آنست که ايران بايد زمان بيشتري را براي تبديل عراق به پايگاهي براي طرحهاي بزرگ خود صرف نمايد. واشنگتن بايد بغداد را براي تشکيل دولتي ائتلافي با حضور کردها و سنيها و نه فقط شيعيان تحت فشار قرار دهد. آمريکا بايد نيروهاي خود در عراق را افزايش دهد حتي اگر متحمل تلفات بيشتري شود چرا که براي توقف ايران و توانمنديهايش بايد هزينه پرداخت کرد. نفوذ ايران در منطقه به فراتر از سوريه و عراق گسترش يافته است. در حال حاضر، حوثيهاي يمني بعنوان يک گروه شيعي کنترل بخشهاي زيادي از کشور را در اختيار دارند. کشورهاي عرب حوزه خليج فارس نيز براي به عقبراندن اين گروه تلاش ميکنند. اگر اين کشورها براي تلاشهاي خود از جمله حفظ محاصره دريايي و ممانعت از ورود کشتيهاي ايران به سواحل يمن، به کمک نياز داشته باشند ايالاتمتحده بايد ارائهدهنده اين کمک باشد. تنها واشنگتن است که داراي ظرفيتهاي لازم براي گشتزنيهاي دريايي مشترک از جمله ظرفيتهاي اطلاعاتي، نظارتي و شناسايي ميباشد. تضعيف ايران در منطقه بايد با تلاش براي بازگشت اعتماد اسرائيل و کشورهاي خليج فارس به آمريکا همراه باشد. فروش تسليحات بيشتر به اين متحدان گرچه نميتواند اعتماد آنها را بخرد اما يکي از راههاي آن محسوب ميشود. مشورتهاي دائمي با مقامات اين کشورها در خصوص «ايران» نيز ميتواند کمککننده باشد. کشورهاي نظير امارات و اردن که در منطقه داراي ظرفيتهاي ويژهاي هستند بايد در اقدامي هماهنگ با واشنگتن، براي کمک به ناآراميهاي داخلي کشورهايي مانند بحرين وارد عمل شوند. در انتهاي اين گزارش آمده است: برخي در واشنگتن معتقدند مشکل «ايران» براي آمريکا در مقايسه با «داعش» در درجه اهميت دوم قرار دارد در حالي که چنين نيست. گروههاي راديکالي نظير داعش عليرغم دستاوردهاي خود در سرزمينهاي پرهرج و مرج سوريه و غرب عراق هنوز منافع و توانمنديهايي در حد يک کشور بزرگ و پيچيده ندارند. ايران داراي اين منافع و توانمنديهاست. نبايد فراموش کرد که ايران اساسا کشوري بر مبناي انقلاب اسلامي است و موفقيتهاي آن موجي انقلابي را در سراسر خاورميانه منعکس خواهد کرد. اجراي اين سياستها، در دراز مدت با اعمال فشار بر جمهوري اسلامي ميتواند مردم ايران را با سرعت بيشتري بسوي تغيير حکومت کنوني کشورشان سوق دهد و بطور موقت نيز ميتواند از بين برنده تهديدي باشد که يک نظام مسلح به سلاح هستهاي در منطقه و فراتر از آن ايجاد مينمايد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا