اخبار سینما و تلوزیون ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما که در آن‌ها شخصیت‌ های شرور بر قهرمانان داستان غلبه می‌کنند

آشناترین_غریبه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/17
ارسالی ها
3,510
امتیاز واکنش
13,821
امتیاز
746
سن
20
محل سکونت
طــهران آبانی
هالیوود عموماً در مورد قهرمانان است، از این رو پایان داستان فیلم های هالیوودی اغلب از همان ابتدا قابل پیش پیش بینی است. مهم نیست که در مسیر داستان چه اتفاقی رخ دهد، زیرا می توان تقریباً مطمئن بود که قهرمان مرکزی داستان در انتهای داستان پیروز ماجرا خواهد بود. این رویه میل ما و فرهنگ عامه را برای خوشبین تر بودن و مثبت نگرتر بودن نسبت به زندگی واقعی نمایان می سازد، زندگی واقعی که می تواند به جای منظم بودن و از لحاظ اخلاقی درست بودن، بسیار بیرحمانه و بی نظم پیش برود. در دهه ۴۰ میلادی، این مسیر با ظهور فیلم های کم هزینه و به اصطلاح «درجه دوم» و البته فیلم های نوآر به کلی تغییر کرد، جایی که خط بین قهرمان، ضد قهرمان و شخصیت شرور داستان غیرقابل تشخیص بود. تغییرات دیگری در عصر هالیوود جدید رخ داد و کارگردانان معمولاً ضد قهرمانان دمدمی مزاج را در مرکز داستان خود قرار می دادند.

The-Silence-of-the-Lambsoooo.jpg


ژانر ترسناک نیز از پذیرفتن این تاریکی ابایی نداشت. اما با ظهور فیلم های بلاک باستر، سرگرمی عمومی به شکل نسبتاً انحصاری و با تعداد کمی استثنا، بر شخصیت های قهرمانی تمرکز داشت و داستان پیروزی آن ها در شرایطی نابرابر را روایت می کرد. اما در تاریخ سینما فیلم هایی نیز ساخته شده که در آن شخصیت بد یا شرور در واقع قهرمان ماجراست، جایی که شرارت قوی تر از عشق است و در نهایت پیروز می شود.از کمدی های تراژیک تا فیلم های نوآر و ترسناک، این فیلم ها بهترین گزینه ها برای تماشا هستند البته اگر حس و حال تماشای برنده شدن شخصیت های شرور را داشته باشید.

۱- گرمای بدن (۱۹۸۱)
Body-Heat5678.jpg


فیلم «گرمای بدن» (Body Heat) در واقع یک تصویرسازی مجدد از فیلم «غرامت مضاعف» (Double Indemnity) است که به ذات فیلم نوآر متعهد و پایبند می ماند. این ژانر که در پاسخ به درماندگی و رکود اقتصادی دهه ۱۹۴۰ ایالات متحده شکل گرفت، همه مردان را احمق و ضعیف و همه زنان را زیبارویانی شیطان صفت و خطرناک توصیف می کرد، زنانی که با جذابیت جنـ*ـسی و قدرت تاثیرگذاری خود می توانستند این مردان را خرد کنند. در فیلم «گرمای بدن» ویلیام هرت نقش یک وکیل را بازی می کند که در میانه یک موج گرما یک زن زیبا را اغوا می کند اما در نهایت توسط زن برای قتل شوهرش به کار گرفته می شود. او که یک وکیل است و مقام و قدرت بالایی برای خود متصور است، به این باور می رسد که کنترل ماجرا را در دست دارد: اینکه قتل شوهر معشـ*ـوقه اش نقشه خود او بوده و او می تواند در نهایت قسر در برود.
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Body-Heat-198155.jpg


اما او بیشتر از این نمی تواند در اشتباه باشد. پایان داستان چیزی متفاوت از آن چیزی است که از هالیوود انتظار داریم. در نهایت متی را می بینیم که زنده است و در ساحلی استوایی در حال آفتاب گرفتن است. وفادار به ساختار ژانر نوآر، در نهایت مشخص می شود که این متی بوده که همه نقشه را کشیده و البته قهرمان اصلی داستان نیز هست. او چنان بی پرواست و به جذابیت جنـ*ـسی خود اطمینان دارد که هر اتفاقی که برای شخصیت وکیل می افتد را باور می کنیم. بازی کاتلین ترنر در نقش این زن وسوسه گر در تمامی سکانس هایی که در آن حضور دارد کنترل ماجرا را در اختیار می گیرد.

۲- سکوت بره ها (۱۹۹۱)
The-Silence-of-the-5678.jpg


با بازی شریرانه و دوست داشتنی آنتونی هاپکینز، هانیبال لکتر یکی از ترسناک ترین شخصیت های مرد تاریخ سینماست که با شنیدن نامش بدنمان مور مور می شود. مرکزیت داستان فیلم «سکوت بره ها» (The Silence of the Lambs) دیالوگی بین او و کلارنس استرلینگ، با بازی فوق العاده جودی فاستر است. یک آدمخوار با ادب ظاهری خود جملاتی مانند «جگرش را با مقداری دانه باقالی و نوشید*نی قرمز چیانتی خوردم» را با ذوق و اشتها به زبان می آورد. او یک شخصیت شرور پر از وحشت و خونسرد است که از همان ابتدا به شما نشان می دهد کیست و چه کرده و در آخر نیز قسر در می رود. ژانر وحشت همواره جولانگاه شخصیت های شرور موفق بوده است.

The-Silence-of-the-Lambsppp.jpg


از آنجا که در این ژانر به صورت شاخ به شاخ با وحشت و ترس برخورد می کنیم و سعی داریم از این وحشت برای ایجاد یک شادی و هیجان روان کننده استفاده کنیم، طرفداران ژانر وحشت بیشتر از تماشاگران دیگر ژانرها انتظار پیروزی شخصیت های شرور را می کشند. فیلم «سکوت بره ها» بسیار هوشمندانه ساخته شده زیرا عناصر ژانر وحشت را با ژانر تریلر مخلوط می کند، وحشت ابتدایی رویارویی استرلینگ با لکتر مغلوب حضور قاتلی سریالی می شود که تنها کمک هانیبال لکتر می تواند به شکست او منتهی شود. از این منظر، لکتر با تمام شرارت و بی رحمی اش، به نحوی قهرمان داستان است. با این وجود هنوز هم کسی انتظار ندارد که این قاتل آدمخوار از دست اف بی آی بگریزد اما او به هر ترتیب راه خود را به بیرون می یابد زیرا قدرت شرارت و شیطانی او نمی تواند در انقیاد نیروهای خوب قرار گیرد.

بیشتر بخوانید:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


۳- مظنونین همیشگی (۱۹۹۵)
The-Usual-Suspects-erter.jpg


فیلم «مظنونین همیشگی» (The Usual Suspects) یک تریلر جنایی پیچیده و شلوغ است که ساختار آن بر گمراه کردن مخاطب و شخصیت های درون داستان متمرکز است. با استفاده از ترکیب فلش بک ها و سبک روایی غیرقابل اعتماد و نامنظم، این فیلم داستان یک رییس سازمان زیرزمینی جنایتکار به نام کیزر سوز را روایت می کند که یکی از خونسردترین و بیرحم ترین مردان کره زمین است. بعد از این که چندین مرد در تیراندازی های رخ داده در یک قایق کشته می شوند، پلیس مردی که مبتلا به اختلالات حرکتی به نام وربال کلینت را دستگیر می کند تا ماجراهای منتهی به این کشتار را برای آن ها شرح دهد. بعد از یک داستان طولانی و پرپیچ و خم، کلینت آزاد می شود.

The-Usual-Suspects-tt.jpg


در خارج از پاسگاه پلیس رفته رفته حرکات ناموزون شخصیت کلینت بهتر شده و ناگاه بیننده در می یابد که این شخص همان کیزر سوز است. با علم به اینکه هم کارگردان (برایان سینگر) و هم شخصیت اصلی داستان (کوین اسپیسی) به سوء استفاده جنـ*ـسی متهم شده اند، شاید تماشای دوباره این شاهکار سینمایی کمی سخت باشد اما همچنان باید اعتراف کرد که این فیلم یکی از به یادماندنی ترین و شوکه کننده ترین پیچش های داستانی تاریخ سینما را در خود دارد. این تاثیر گول زننده با بازی حیرت انگیز کوین اسپیسی چند برابر می شود، بازیگری که به ما می قبولاند که پشت این ظاهر آرام و حرکات بدنی ناشی از مشکلات حرکتی، یک سردسته شرور و بیرحم قرار دارد. علیرغم داستان پردازی پیچیده فیلم، این پیچش داستانی نهایی بسیار سرگرم کننده و جذاب است.

۴- هفت (۱۹۹۵)
222222.jpg


دیوید فینچر چیزهای زیادی در مورد پایان بندی هایی که معنای تمام یک فیلم را تغییر می دهد می داند. چه «بازی» (The Game) باشد، چه «دختر گمشده» (Gone Girl) و چه «باشگاه مشت زنی» (Fight Club)، او از پایان ماجرا به عنوان ابزاری برای نابود کردن هر آنچه که تا آن زمان در مورد داستان فیلم فکر می کردیم استفاده می کند. با این وجود هیچ یک از فیلم های او به اندازه فیلم «هفت» (Se7en) تاریک و تاثیرگذار نیست. در این فیلم نه تنها پلیس ها موفق به متوقف کردن قاتل نمی شوند بلکه در پایان داستان پلیس جوان، دیوید میلز، که نقش او را برد پیت با زجه هایی تکان دهنده و غم انگیز بازی می کند، با این واقعیت هولناک روبرو می شود که سر همسرش توسط قاتلی که در برابر اوست از تن جدا شده و برایش ارسال شده است.

Se7en-tuyutyu.jpg


این بار نیز شاهد یکی دیگر از هنرنمایی های شاهکارگونه کوین اسپیسی در نقش یک شخصیت شرور و منفی هستیم، او قاتلی سریالی است که ظاهراً معصومیت یک کودک را دارد و با همین ظاهرسازی شخصیت های قهرمان فیلم را به سمت این باور غلط سوق می دهد که آن ها از او باهوش تر هستند تا زمانی که دیگر خیلی دیر می شود. نقطه تاثیرگذار و تکان دهنده دیگر این داستان بازی آشنا و قابل درک مورگان فریمن است که باعث می شود فکر کنیم بشریت می تواند در نهایت تاریکی را شکست دهد. در نهایت فیلم با این جملات به پایان می رسد: «ارنست همینگوی روزگاری نوشته بود: دنیا مکان خوبی است و ارزش مبارزه را دارد. من با بخش دوم جمله او موافقم».

۵- بچه رُزماری (۱۹۶۸)
Rosemary%E2%80%99s-Babyww.jpg


سومین فیلم در این فهرست که شخصی متهم به سوء استفاده جنـ*ـسی در ساخت آن دخالت داشته باعث می شود که با خود فکر کنیم آیا قسر در رفتن در دنیای فیلم با قسر رفتن در دنیای واقعی ارتباط دارد یا خیر. در فیلم «بچه رُزماری» (Rosemary’s Baby) رومن پولانسکی سعی دارد شرارت را به تراز بالاتری ببرد و بدین ترتیب داستان زنی باردار را روایت می کند که ناخواسته بچه ای ضد مسیح را به دنیا می آورد. «بچه رُزماری» فیلمی موثر و تکان دهنده است زیرا ساختار آن بر تم های واقعی از باور به دیوانگی و زنانی که کسی باورشان نمی کند استوار است.

Rosemary%E2%80%99s-Babyeert.jpg


شوهر زن داستان در ابتدا مردی بی تفاوت و ولنگار به نظر می رسد اما در واقع او به تولد ضد مسیح کمک می کند. میا فارو در نقش یک زن باردار که پارانویا بر او غالب شده بازی بی نقصی از خود ارائه می دهد به نحوی که ترس او به خوبی توسط بیننده حس می شود. پایان داستان اما به همین اندازه شوکه کننده است. نه تنها رُزماری از متولد شدن نوزاد جلوگیری نمی کند بلکه در نهایت او را می پذیرد و بدین ترتیب پیامی ناامید کننده به مابقی انسان ها منتقل می کند.
ادامه دارد....
 
  • پیشنهادات
  • آشناترین_غریبه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/17
    ارسالی ها
    3,510
    امتیاز واکنش
    13,821
    امتیاز
    746
    سن
    20
    محل سکونت
    طــهران آبانی
    هالیوود عموماً در مورد قهرمانان است، از این رو پایان داستان فیلم های هالیوودی اغلب از همان ابتدا قابل پیش پیش بینی است. مهم نیست که در مسیر داستان چه اتفاقی رخ دهد، زیرا می توان تقریباً مطمئن بود که قهرمان مرکزی داستان در انتهای داستان پیروز ماجرا خواهد بود. این رویه میل ما و فرهنگ عامه را برای خوشبین تر بودن و مثبت نگرتر بودن نسبت به زندگی واقعی نمایان می سازد، زندگی واقعی که می تواند به جای منظم بودن و از لحاظ اخلاقی درست بودن، بسیار بیرحمانه و بی نظم پیش برود. در دهه ۴۰ میلادی، این مسیر با ظهور فیلم های کم هزینه و به اصطلاح «درجه دوم» و البته فیلم های نوآر به کلی تغییر کرد، جایی که خط بین قهرمان، ضد قهرمان و شخصیت شرور داستان غیرقابل تشخیص بود. تغییرات دیگری در عصر هالیوود جدید رخ داد و کارگردانان معمولاً ضد قهرمانان دمدمی مزاج را در مرکز داستان خود قرار می دادند.

    Memento-2000QQQSDF.jpg


    ژانر ترسناک نیز از پذیرفتن این تاریکی ابایی نداشت. اما با ظهور فیلم های بلاک باستر، سرگرمی عمومی به شکل نسبتاً انحصاری و با تعداد کمی استثنا، بر شخصیت های قهرمانی تمرکز داشت و داستان پیروزی آن ها در شرایطی نابرابر را روایت می کرد. اما در تاریخ سینما فیلم هایی نیز ساخته شده که در آن شخصیت بد یا شرور در واقع قهرمان ماجراست، جایی که شرارت قوی تر از عشق است و در نهایت پیروز می شود.از کمدی های تراژیک تا فیلم های نوآر و ترسناک، این فیلم ها بهترین گزینه ها برای تماشا هستند البته اگر حس و حال تماشای برنده شدن شخصیت های شرور را داشته باشید.

    ۶- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (۱۹۷۵)
    One-Flew-Over-The-Cuckoo%E2%80%99s-NestRTYRT.jpg

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (One Flew Over The Cuckoo’s Nest) جک نیکلسون را در نقش مک مورفی دارد، عضو جدید یک آسایشگاه روانی که فکر می کند می تواند فرهنگ و فضای سرد و بیروح حاکم بر آسایشگاه را تغییر دهد. اما تلاش های او در این راه خیلی زود با مخالفت مسئول آسایشگاه، پرستار رچد، روبرو می شود، زنی ترسناک که نقش او به خوبی توسط لوییز فلچر بازی می شود. در تمام طول داستان این باور در ذهن مخاطب گنجانده می شود که این داستان از همان کلاسیک های با پایان دوست داشتنی و خوب است و مک مورفی می تواند کمی زندگی به آسایشگاه بازگرداند. اما میلوش فورمن که این فیلم را با اقتباس از رمانی نوشته کن کِسی ساخته به تاریکی داستان اصلی وفادار می ماند و با دقتی خاص شکسته شدن اراده و روح مک مورفی را به تصویر می کشد. پایان بندی این فیلم چنان شوکه کننده بود که بسیاری «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را یکی از شجاعانه ترین فیلم های موج نوی سینمای هالیوود می دانند.

    ۷- حلقه (۱۹۹۸)
    Ringu-B.jpg


    مفهوم فیلم «حلقه» (Ringu) بسیار ساده است: اگر یک نوار ویدیویی نفرین شده را تماشا کنید ۷ روز بعد کشته خواهید شد. شخصیت مرکزی داستان، ریکو، یک روزنامه نگار است که قتل های مرموزی که بعد از تماشای این نوار ویدیویی رخ می دهد را دست مایه تحقیقات خود قرار داده است. او همراه با شوهر سابقش، ریوجی، به مبارزه با زمان می پردازد با این امید که راز این ویدیو را کشف کرده و بتواند نفرین آن را از بین ببرد. «حلقه» یک فیلم بسیار ترسناک در ژانر وحشت است که ترس و وحشت را در اعماق وجود بیننده می کارد. این ترس در انتهای فیلم به اوج خود می رسد زمانی که ریوجی نیز علیرغم اینکه تصور می کند نفرین ویدیو شکسته شده کشته می شود.

    Ringu-WERWE.jpg


    ریکو که دیگر شانسی برای نجات جان فرزندش ندارد، نفرین ویدیو را به پدرش منتقل می کند. اینجا نه تنها شرارت ماجرا باقی می ماند بلکه از شخصی به شخص دیگر منتقل می شود تا شاید بدین وسیله نفرینی که در مورد آن ها شکل گرفته را بشکنند. اگر چه ریکو زنده می ماند اما اشارات و معنای ضمنی این ماجرا بسیار ترسناک است زیرا دختر پشت ویدیو همچنان به سلطه خود ادامه داده و روز دیگر برای شکاری دیگر باز خواهد گشت.

    بیشتر بخوانید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    ۸- برزیل (۱۹۸۵)
    Brazil-QQF.jpg


    فیلم «برزیل» (Brazil)، شاهکاری تری گیلیام، یک دورنمای هولناک از جامعه ای است که به بیراهه می رود. با این وجود تا لحظات پایانی فیلم فکر می کنیم که شخصیت قهرمان داستان تمام آن چیزی که برای نابودی این سیستم فاسد مورد نیاز است را دارد. جاناتان پرایس در این فیلم نقش جک را بازی می کند، یک مرد که سیستم بوروکراتیک موجود او را سرکوب کرده و سعی می کند زنی که رویاهای او را آشفته کرده پیدا کند. این ماجرا شبیه نسخه ای متفاوت از داستان «۱۹۸۴» جورج اورول است و جک سعی دارد از جامعه لایه لایه و پیچیده ای که ظاهراً هیچ پایانی برای آن وجود ندارد خارج شود.

    Brazil-OOO.jpg


    با این وجود، با یک تفکر مودبانه آنارشیستی متعلق به تری گیلیام، یک حس وحشی بودن و رها شدگی در هر سکانس دیده می شود که باعث می گردد مخاطب فکر کند در نهایت ماجراها به یک داستان بسیار مهیج در مورد رسیدن به پیروزی علیرغم تمام مشکلات ختم خواهد شد. با این وجود، برخلاف امید ما و قهرمان داستان، این دنیای شرور است که قهقهه آخر را سر می دهد و جک در نهایت در می یابد که پیروزی امکان پذیر نیست. این پایان بندی بسیار ناامید کننده و البته جالب است که باعث می شود «برزیل» یکی از به یاد ماندنی ترین آثار تری گیلیام لقب گیرد.

    ۹- ممنتو (۲۰۰۰)
    Memento-2000QQQ.jpg


    فیلم «ممنتو» (Memento) یک ساختار روایی بسیار گیرا و تاثیرگذار دارد. با شروع هر اپیزود، ماجراها به صورت برعکس و در خلاف جهت زمان رخ می دهند و خیلی زود از خود خواهید پرسید: «چه شد و چطور به اینجا رسیدیم». تجربه تماشای این فیلم برای ما همان اتفاق و شرایطی است که برای شخصیت اصلی داستان رخ می دهد، مردی که حافظه کوتاه مدتش کار نمی کند و نمی تواند اتفاقات جدید را به خاطر بسپارد. او در جستجوی قاتل همسرش، از عکس های فوری و تتوها برای ذخیره سرنخ های مهم در این راه استفاده می کند.

    Memento-2000DFGDF.jpg


    این رویه نتیجه ای حیرت انگیز و غافلگیر کننده و البته گول زننده دارد زیرا در پایان داستان مشخص می شود او مردی را به عنوان قاتل همسرش کشته که هیچ ارتباطی با ماجرای مرگ همسرش نداشته است. اما به لطف فراموشی اش او هیچگاه متوجه اشتباهاش نمی شود و دروغی را برای خود می نویسد که نشان می دهد او همچنان باید بی نتیجه به دنبال همسری بگردد که از قبل قاتل او را کشته است. بدین ترتیب به جای این که قهرمان داستان خود باشد، او در تمام این مدت گول خورده است.

    ۱۰- محله چینی ها (۱۹۷۴)
    Chinatown6YI.jpg


    با یک پایان بندی دلسرد کننده که تمامی فیلم های این فهرست را پشت سر می گذارد، تریلر «محله چینی ها» (Chinatown) دارای یک دیالوگ ماندگار در تاریخ سینما بدین مضمون است: «فراموشش کن جیک، محله چینی هاست دیگه»، دیالوگی که نشان می دهد هیچ کسی نمی تواند مانند رومن پولانسکی یک فیلم را به پایان برساند. این فیلم نئونوآر پرزرق و برق، همتراز با بهترین نوآرهای دوران کلاسیک بوده و یک تصویرسازی تاریک منحصربفرد از مردی را ارائه می دهد که در مقابل چیزی قرار گرفته که هیچ درکی از آن ندارد. در این فیلم، جک نیکلسون نقش یک کارآگاه خصوصی را بازی می کند که استخدام می شود تا در مورد یک خــ ـیانـت زناشویی تحقیق کند اما خیلی زود خود را در یک توطئه گرفتار می بیند.

    Chinatown6787.jpg


    این فیلم که بر اساس دعواهای واقعی بر سر منابع آبی در جنوب کالیفرنیا ساخته شده، می خواهد بگوید که طمع و فساد انسان هیچ انتهایی ندارد. غم بزرگی که در قلب داستان وجود دارد را می توان در بازی لایه دار، با جزییات و بسیار انسانی جک نیکلسون یافت. او بار داستان را به دوش می کشد و وقتی مشخص می شود در تمام این مدت توسط نیرویی بسیار قوی تر از خودش به بازی گرفته شده، به نماینده نسلی فراموش شده تبدیل می شود.
     

    برخی موضوعات مشابه

    Z
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    236
    Zhinous_Sh
    Z
    بالا