سلام وقت بخیر
زیاد یادم نیست داستان کلیشم شک دارم درست باشه
ولی اینجوری بود که یه دختره اتفاقی شاهد یه قتل میشه جلوی خونش پسره متوجه میشه و میخواد اونو بکشه ولی دختره اصلا ترسی نداره و این باعث تعجب اون پسر میشه از تصمیمش پشیمون میشه و زنده میزارتش ولی تا یه مدت زیر نظر میگره دخترو و متوجه زندگیش و ... میشه از اون طرفم پدر پسره که خلافکار بزرگی بوده اونو مجبور میکنه زود تر کار دخترو تموم کنه بعضی صحنه هاهم یادمه که دختره شوهر داشته قبلا و شوهره بهش خیـ*ـانت کرده بچشم سقط شده بخاطر اون حالا هم که طلاق گرفتن ولش نمیکنه مزاحمش میشه این پسر خلافکاره هم تو چند تا صحنه ازش دفاع میکنه ... فکر کنم دختره مشکل روانی هم داشته خانواده دختر هم همشون خارج کشور بودن در اصل دختره از اونا فرار کرده اومده ایران ...
زیاد یادم نیست داستان کلیشم شک دارم درست باشه
ولی اینجوری بود که یه دختره اتفاقی شاهد یه قتل میشه جلوی خونش پسره متوجه میشه و میخواد اونو بکشه ولی دختره اصلا ترسی نداره و این باعث تعجب اون پسر میشه از تصمیمش پشیمون میشه و زنده میزارتش ولی تا یه مدت زیر نظر میگره دخترو و متوجه زندگیش و ... میشه از اون طرفم پدر پسره که خلافکار بزرگی بوده اونو مجبور میکنه زود تر کار دخترو تموم کنه بعضی صحنه هاهم یادمه که دختره شوهر داشته قبلا و شوهره بهش خیـ*ـانت کرده بچشم سقط شده بخاطر اون حالا هم که طلاق گرفتن ولش نمیکنه مزاحمش میشه این پسر خلافکاره هم تو چند تا صحنه ازش دفاع میکنه ... فکر کنم دختره مشکل روانی هم داشته خانواده دختر هم همشون خارج کشور بودن در اصل دختره از اونا فرار کرده اومده ایران ...