I.MehrDãd
کاربر نگاه دانلود
_ فَـقَـط شِـرویـن بِـخـوانـَد_
شروین! صدایم را داری؟
امروز، پرندگان چنان نوای شادی سر می‌دهند که چشم شمسی و داداچش در آمده؛ همین روزهاست که هشتگ ضد شروینیسم بزنند و بگویند دوستانش برایش تولد گرفته‌اند، خزهای حقیقی آنها هستند، چگونه است ایمان نمی‌آورید لاناتی‌ها؟!
حسودند دیگر...
ولی آنها نمیدانند ما خز نیستم، ما فقط یک شروین داریم؛ همین! دیبا که هیچ، ژینوس هم اگر هفت تیر کشیده باشد جایشان را به روبروی "فقط" نمیدهیم...
شروین به مناسبت تولدت، شمسی‌این‌ها از الیسیما اسکی رفته‌اند، مدل مویشان را لهستانی کوتاه کرده‌اند!
ما که لهستانی کوتاه نکرده‌ایم، ولی خون جگرها خورده‌ایم تا امشب خوب درآید، انشا الله!
شروین، از خودم و بهار نگویم که مغزمان به باد رفت سر تولدت، آنقدر که حرص و جوش خوردیم! دیده شده از بس تا نیمه‌های شب دلنوشته‌ی دیبا را می‌نوشتیم، در خواب نامش را هذیان می‌گفتیم!:aiwan_light_crazy:
من فلک زده که زخم بستر هم بگیرم باز هم کم است، آنقدر از صبح چت درست کردم و از جا برنخاستم!
بهار هم که سلول‌های اعصاب نداشته‌اش دریده شده و از صبح، با سرعت سی کیلومتر بر ثانیه با برادرانش دعوا می‌کرد و کم مانده بود مرا هم بجود!
حاصلش هم شد این؛ خوشت نیاید، مدیونی!
کیمیا را نگو که سر نوشتن متن جگرش کاسه‌ی خون شد!
خب سخت است نوشتن متنی برای تولد که خز هم نباشد؛ حق دارد!
البته گویی بهار را هم نابود کرده از بس گفته چه بنویسم؛ راست و دروغش هم پای خودش!
نتیجه‌اش هم شد این؛ دمش قیژ! (جای بهار خالی بگوید اسکی نروید!)
_متن کیمیا با صدای یکی از دوستان_
از شیما نگویم برایت!
می‌خواست شعر بگوید، مو روی سرش نماند
دیبا زد پس سرش و از بهار پیشنهاد کلمه خواست؛
بهار را هم که می‌شناسی؟ فداکار! Boredsmiley
آنقدر فسفر سوزاند که کلماتی پیشنهاد داد، به چه زیبایی!
( حامد به فدایم! )
غلام، شهین، اشترودل، لاناتی، ، انحراف، منشوری، لاشکری
*فکر می‌کنی واکنش شیما چه بود شروین؟
- اینا چین اصن؟ :|
اما تهش این شد دگر؛ دمش گرم!
***
آن که نامش شهین بود و عامل هر بلا
انحرافش که ته نه! ولی جنس قلبش طلا
مهرِ مهرداد و شرِ شروین را، در قلم آه و شاید نفرین را
آمیخته با کمی دعوا، می‌برد زیر سوال حتی همین را
و بهاری که با زور و با دعوا، کرده ما را مفتخر به شِرِ این رعنا:|
روز میلاد مهد و شروین است. این ترانه چرا ندارد نا؟!
آن یکی که غلام زیبا‌ییست. در پی درس و رل بازی‌ست.
وسط درس و استدلاش هی بگو لانتی چه دختر نازی‌ست
مهدیه جانِ ما ولی اما، در پی بن و خلق یک دعوا
بی ادب، کار درست و گستاخی، که ندیده مثال او بلوا
شِرِ ما تمام. تولدت تبریک تا ادب خراب تر نشده|:
جشن و انگورهاتان حرام! جمع کن تا نوشید*نی تر نشده.:NewNegah (15):
***
عکس نوشته‌ها را نگویم؛ سارا و بهار، جیگرشان در آمد! بهار هم از بس غر زد، مو روی سر من نگذاشت؛ من هم در این
قسمت بسیار سهیمم :|
دست دخترم آرام درد نکند.gif "NewNegah (7) :NewNegah (7):")
این کلیپ را می‌بینی؟ جگرمان در آمد تا خوب درش آوردیم!
( بهار: صد تا عکس برای من فرستاده بودن، می‌فهمی؟ صد تااااا! )
من را هم همین گونه دیوانه کرد از بس غر زد؛ نزدیک بود دعوا هم بکنیم از سر بی‌اعصابی ولی ختم به خیر شد :|
البته لازم است بگویم کلیپ "خاطره ها" که بهار زحمتش را کشید خوب درنیامد و دست اخر رامتین استین هایش را بالا زد و شروع به ساختن این کلیپ نمود:|
و کلیپی ک من و بهار خیلی درگیرش بودیم:| ناگفته نماند ک بهار درگیر بقیه کارها بود و من نگون بخت بعضی از چت هارو خود به تنهایی درست نمودم.
در اینجا باز هم آرام به کمک پدرش شتافت و این کلیپ زیبا را ساخت
دمش گرم که اگر نبود کار ما لنگ می ماند.
امروز، پرندگان چنان نوای شادی سر می‌دهند که چشم شمسی و داداچش در آمده؛ همین روزهاست که هشتگ ضد شروینیسم بزنند و بگویند دوستانش برایش تولد گرفته‌اند، خزهای حقیقی آنها هستند، چگونه است ایمان نمی‌آورید لاناتی‌ها؟!
حسودند دیگر...
ولی آنها نمیدانند ما خز نیستم، ما فقط یک شروین داریم؛ همین! دیبا که هیچ، ژینوس هم اگر هفت تیر کشیده باشد جایشان را به روبروی "فقط" نمیدهیم...
شروین به مناسبت تولدت، شمسی‌این‌ها از الیسیما اسکی رفته‌اند، مدل مویشان را لهستانی کوتاه کرده‌اند!
ما که لهستانی کوتاه نکرده‌ایم، ولی خون جگرها خورده‌ایم تا امشب خوب درآید، انشا الله!
شروین، از خودم و بهار نگویم که مغزمان به باد رفت سر تولدت، آنقدر که حرص و جوش خوردیم! دیده شده از بس تا نیمه‌های شب دلنوشته‌ی دیبا را می‌نوشتیم، در خواب نامش را هذیان می‌گفتیم!:aiwan_light_crazy:
من فلک زده که زخم بستر هم بگیرم باز هم کم است، آنقدر از صبح چت درست کردم و از جا برنخاستم!
بهار هم که سلول‌های اعصاب نداشته‌اش دریده شده و از صبح، با سرعت سی کیلومتر بر ثانیه با برادرانش دعوا می‌کرد و کم مانده بود مرا هم بجود!
حاصلش هم شد این؛ خوشت نیاید، مدیونی!
کیمیا را نگو که سر نوشتن متن جگرش کاسه‌ی خون شد!
خب سخت است نوشتن متنی برای تولد که خز هم نباشد؛ حق دارد!
البته گویی بهار را هم نابود کرده از بس گفته چه بنویسم؛ راست و دروغش هم پای خودش!
نتیجه‌اش هم شد این؛ دمش قیژ! (جای بهار خالی بگوید اسکی نروید!)
_متن کیمیا با صدای یکی از دوستان_
از شیما نگویم برایت!
می‌خواست شعر بگوید، مو روی سرش نماند
دیبا زد پس سرش و از بهار پیشنهاد کلمه خواست؛
بهار را هم که می‌شناسی؟ فداکار! Boredsmiley
آنقدر فسفر سوزاند که کلماتی پیشنهاد داد، به چه زیبایی!
( حامد به فدایم!
)غلام، شهین، اشترودل، لاناتی، ، انحراف، منشوری، لاشکری
*فکر می‌کنی واکنش شیما چه بود شروین؟
- اینا چین اصن؟ :|
اما تهش این شد دگر؛ دمش گرم!
***
آن که نامش شهین بود و عامل هر بلا
انحرافش که ته نه! ولی جنس قلبش طلا
مهرِ مهرداد و شرِ شروین را، در قلم آه و شاید نفرین را
آمیخته با کمی دعوا، می‌برد زیر سوال حتی همین را
و بهاری که با زور و با دعوا، کرده ما را مفتخر به شِرِ این رعنا:|
روز میلاد مهد و شروین است. این ترانه چرا ندارد نا؟!
آن یکی که غلام زیبا‌ییست. در پی درس و رل بازی‌ست.
وسط درس و استدلاش هی بگو لانتی چه دختر نازی‌ست
مهدیه جانِ ما ولی اما، در پی بن و خلق یک دعوا
بی ادب، کار درست و گستاخی، که ندیده مثال او بلوا
شِرِ ما تمام. تولدت تبریک تا ادب خراب تر نشده|:
جشن و انگورهاتان حرام! جمع کن تا نوشید*نی تر نشده.:NewNegah (15):
***
عکس نوشته‌ها را نگویم؛ سارا و بهار، جیگرشان در آمد! بهار هم از بس غر زد، مو روی سر من نگذاشت؛ من هم در این
قسمت بسیار سهیمم :|
دست دخترم آرام درد نکند
این کلیپ را می‌بینی؟ جگرمان در آمد تا خوب درش آوردیم!
( بهار: صد تا عکس برای من فرستاده بودن، می‌فهمی؟ صد تااااا! )
من را هم همین گونه دیوانه کرد از بس غر زد؛ نزدیک بود دعوا هم بکنیم از سر بی‌اعصابی ولی ختم به خیر شد :|
البته لازم است بگویم کلیپ "خاطره ها" که بهار زحمتش را کشید خوب درنیامد
و دست اخر رامتین استین هایش را بالا زد و شروع به ساختن این کلیپ نمود:|و کلیپی ک من و بهار خیلی درگیرش بودیم:| ناگفته نماند ک بهار درگیر بقیه کارها بود و من نگون بخت بعضی از چت هارو خود به تنهایی درست نمودم.
در اینجا باز هم آرام به کمک پدرش شتافت و این کلیپ زیبا را ساخت
دمش گرم که اگر نبود کار ما لنگ می ماند.
دیدن این هم خالی از لطف نیست رفیق!
امیدوارم خوشت بیاید شروین، تولدت برای ما که مبارک و خوش یمن است، برای تو هم باشد.
بهار هم گفت بگویم برای جبران یک اشترودل می‌خواهد و لاغیر!
اگر شمسی و داداچش هم یک روز به کوه بزنند می‌فهمند،
پایان تمام قصه‌ها "شروین" است!
@SheRviN DoKhT
امیدوارم خوشت بیاید شروین، تولدت برای ما که مبارک و خوش یمن است، برای تو هم باشد.
بهار هم گفت بگویم برای جبران یک اشترودل می‌خواهد و لاغیر!
اگر شمسی و داداچش هم یک روز به کوه بزنند می‌فهمند،
پایان تمام قصه‌ها "شروین" است!
@SheRviN DoKhT
آخرین ویرایش:
