- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
اين فيلم يک پيشنهاد فريبنده و بياندازه دشوار و لغزان است و همين هم باعث ميشود ديدنش تا اين حد فرحبخش باشد. در اين داستان شخصيتهاي اصلي همانطور با يکديگر بازي ميکنند که مخاطب توسط فيلمساز به بازي گرفته ميشود. آنها دائما فرش را از زير پاي يکديگر ميکشند.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
جيمز روکي (درپ): بعد از فيلم اسکانديناوي، تند و لجوجانه و ساديستي دختري با خالکوبي اژدها حالا نکته خوشايندي است که آخرين اقتباس فينچر از رمان پرفروش گيليان فلين به نام دختر گمشده هم شريرانه و هم شوخطبعانه است. فقط خشونتآميز نيست بلکه شوخيطبعياش هم خشونتبار است. دختر گمشده روايت تعليقدارش را در حد اعلي با يکجور هوش برنده ترکيب ميکند. خشونتش آنقدر سريع و تميز است که شما وقتي داريد به چاقو نگاه ميکنيد قبل از اينکه متوجه شويد از جاي زخم چاقو دارد خون ميآيد.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
يان بروکس (گاردين): درنهايت شايد دختر گمشده اتفاقي آنقدرها بزرگ هم نباشد. شبيه طوفاني که در يک فنجان چاي اتفاق ميافتد. اما بايد بگوييم فنجان چايش خيلي شيک و هوشمندانه و ظريف است. و طوفاني که در آن اتفاق ميافتد آنقدر مهيب است که ما را داخل خودش ميکشاند.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
تاد مککارتي (هاليوود ريپورتر): اينکه رمان نويسي خودش براي کتاباش اقتباسي سينمايي بنويسد فرصتي کمياب است، اما فلين به خوبي از پس اين کار برآمده و به شکل هوشمندانهاي شاخ و برگهاي غيرضروري داستاناش را چيده و دراختيار فينچر قرار داده است، با اينکه برخي ميگويند در روايت اصلي داستان تغييرهاي اساسياي به وجود آمده اما اين حقيقت ندارد، اين اقتباسي کاملا وفادارانه از چيزيست که درنهايت پويايي، اساس يک ازدواج را به باد انتقاد ميگيرد.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
مايکل نورداين (اينديواير): فينچر در اين نقطه ميتواند به اين افتخار کند که از زغالسنگ الماس درآورده، اما فيلمنامه فلين جاهايي تنزل پيدا ميکند و ما را به اين فکر وا ميدارد که شايد بهتر بود همچين چيزي را کسي مثل ديپالما، بيگلو يا حتي ورهوفن برايمان سرو ميکرد، درواقع يک کسي که کمتر بخواهد خواهــش نـفس و چيز شهواني را باحيثيت و اعتبار نشان بدهد. (اگرچه جاي شک دارد که کس ديگري ميتوانست اينچنين غوطهوري در خون را با ذوق و شوقي برهمزننده چون فينچر به تصوير بکشد)
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ديويد ادلستاين (والچر): فيلم به شکل فوقالعادهاي جذاب است، اگرچه با نمايش نمونهاي غيرعادي از مردمي تا اين حد آشفته شما را نسبت به زنان، مردان و ازدواج، وسواسي و نامطمئن ميکند. با اينکه فيلمنامه را يک زن نوشته است اما نگاه خيرهي مردانه بر فيلم حکمفرماست، و اين مرد به خصوص – کارگردان هفت و شبکه اجتماعي – اعتقاد زيادي به ظواهر ندارد، به خصوص ظواهر زنان. دنياي فينچر دنياي نقابهاست، دنياي قلب واقعيتها و تحريفهاي زيرکانه و عظيم. حقيقت تنها به يک نظر ديده ميشود و به سرعت محو ميشود. رسانه دروغ ميگويد. ظواهر و آنچه به نظر ميرسد، واقعي نيست.
[/BCOLOR]