- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
جلوههای کامپیوتری در این فیلم نیز نقش تعیینکننده دارند، اینبار حتی جکسون از دو اثر پیشین خود نیز بیشتر به این مقوله پرداخته و این رویه، پوئن مثبتی را برایش به ارمغان میآورد، زیرا در «استخوانهای دوست داشتنی»، برخلاف «اربـاب حلقهها» و «کینگ کنگ» که پرداخت بیش از حد به جلوههای رایانهای، موجب دلزدگی تماشاگر میشد، اینجا جکسون با یک نوآوری و خلاقیت سودمند، رئال را با سوررئال در میآمیزد و استفاده از جلوههای رایانهای کاملا بجاست و این جلوههای چشمنواز به طرز عجیبی به تاثیرگذاری فیلم هم میافزایند. فیلم نگاه بسیار متفاوتی را به مقوله مرگ و پیوستن روحی پاک به خداوند دارد، روحی که آماده بهشتی شدن نیست و میخواهد کارهای بیسرانجامش را به مقصد برساند. سوزی جوان به قتل میرسد، آرزوهای زیادی داشته که به خیلی از آنها نرسیده و میخواهد برای یکبار هم که شده، عشقش را ابراز کند، خانوادهاش را از غم و اندوه برهاند و با خیال راحت به بهشت موعود برود اما از آنسو پدر هنوز در پی کشف رمز قتل سوزی است و آرام و قرار ندارد.
این نگاه به مرگ، وامدار عقاید ادیان مختلف در مورد مرگ است. مثل سکانس فوقالعاده تاثیرگذار شکستن وسایل دستساز پدر توسط وی که با شکستن هر یک از آنها، عذابی هزاران بار سختتر بر سوزی نازل میشود(پدیده تاثیر اعمال نزدیکان بر روح از دست رفته) یا زیباترین سکانس فیلم که با شکفتن گل پژمرده بوتهگل قاتل سوزی در دستان پدر، به او الهام میشود که هاروی (همسایه قاتل) در مرگ سوزی دست داشته و این رویکرد خارقالعاده، اشاره دارد به الهامات غیبی... کار بصری جکسون را در این فیلم میتوان منجسمترین و متفاوتترین کار او در آثار اخیرش دانست. فیلم داستان ساده و غمناکی دارد که در حالت طبیعی هم میتواند تاثیرگذار باشد، اما آن لازم برای میخکوب کردن تماشاگر را ندارد، ولی پیتر جکسون با ساختار بدیع و خلاقانه فیلم خود، چنان جان تازهای را به فیلمنامه خوش پرداخت فیلم میدهد که تاثیرگذاری فیلم را چند برابر میکند. کافی است دقت کنید در تمام نماهای مربوط به لحظه قتل سوزی و تداخل صحنه میز شام با نحوه مرگ سوزی و ببینید که چگونه بار تاثیرگذاری فیلم را چندین برابر میکند و با صحنه پردازیهای زیبا که هارمونی رنگ و اجزا را به وضوح میتوان در آن دید و دکوپاژهای حساب شده، به شدت موجب شگفتی بیننده میشود. فیلم حتی در سکانسهای رئال خود هم اثر نویی محسوب میشود، مثل سکانسهای بازی آقای هاروی قاتل (با بازی عالی استنلی توچی) و حرکات زیرکانهاش و میزانسنهای جالبی که در حرکات دوربین مشاهده میشوند و جایگاه فیلم را از نظر زیبایی شناختی نیز ارتقا میبخشند و در تک تک صحنهها میتوان جزئیاتی را دید که بهطور مجزا پرداخته شدهاند و هیچیک سادهانگارانه نیستند. در هر حال فیلم جدید پیتر جکسون را میتوان پختهترین و تاثیرگذارترین اثر وی و یکی از متفاوتترین آثار دهه اخیر دانست، فیلمی که هم از جنبه داستانی و هم بصری، تجربهای دلپذیر و شگرف محسوب میشود و نشان میدهد که پیتر جکسون، کارگردان ماهری است و هنوز هم چیزهای زیادی در چنته دارد.[/BCOLOR]
یتر جکسون، کارگردان نيوزلندي را بیشتر با سهگانه عظیم و حماسی «اربـاب حلقهها» می شناسیم. اثری حماسی با همه المانهای جذاب و زیبای بصری و داستانی که توانایی جذب مخاطبان از هر طیفی را دارا بود و در نهایت هم با همین عناصر، تبدیل به اثری موفق و ماندگار در تاریخ سینمای آمریکا و حتی جهان شد.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
«استخوانهای دوست داشتنی» نام فیلم جدید پیتر جکسون است که با اقتباس از کتابی محبوب با همین نام، نوشته و ساخته شده است. اثری که اگر بخواهیم آنرا از جنبههای مختلف بررسی کنیم، به نکات جالبی خواهیم رسید. سوزی کیو سالمون، دختر ۱۴ ساله خانواده سالمون، نوجوانی سرخوش با یک زندگی عادی همانند سایر نوجوانهای همسن خود است با خانوادهای نسبتا خوشبخت و آرام که محیط آرامی را برای فرزندان خود مهیا کردهاند. سوزی دختر وفادار خانواده است که همیشه احساس مسئولیت میکند، حتی هنگامی که برادر کوچکش در شرف مرگ است، او را به بیمارستان می رساند و از مرگ می رهاند. به همین دلیل مادر بزرگش (که سوزان ساراندون بازی بسیار خوبی را در این نقش از خود ارائه داده) به او می گوید: عمر طولانی خواهد داشت... ولی عمر سوزی چندان نمی پاید و این دختر پاک در ۶ دسامبر ۱۹۷۳ توسط همسایه بیرحم خود به قتل میرسد. سوزی میتواند به بهشت برود اما از این کار خودداری میکند و برمیگردد به زندگی خانوادهاش پس از مرگ خود... جک سالمون، پدر سوزی پس از دریافت خبر مرگ دخترش دچار اختلالات روانی میشود و دیوانهوار به دنبال قاتل فرزند ناکامش میرود... سوزی نیز در برزخی بهشت مانند، در دوراهی عظیمی گرفتار میشود: هـ*ـوس گرفتن انتقام از همسایه قاتل یا خوشی خانوادهاش بر اثر فراموشی او... فیلم در تمام مدت خود، توسط روح برزخی سوزی روایت میشود، روح پاکی که قصد دارد از ناراحتی خانواده خود پس از مرگش بکاهد و با آسودگی خاطر راهی بهشت شود. داستان فیلم و نحوه روایت آن، هرچند در روند موسوم به اقتباس دستهبندی میشود، اما بهطور کلی، فرایند جدیدی در سینمای آمریکا، حتی جدای از بحث اداپت محسوب میشود. جکسون، این داستان درام، فانتزی-جنایی خود را مثل همیشه با همان المانهای فانتزی و اثربخش فیلمهای پیشین در میآمیزد، فضایی که او از بهشت برزخی سوزی ترسیم میکند، فوقالعاده دلپذیر و چشمنواز است. مکانی که هر لحظه به مکانی دیگر تبدیل میشود و در عین حال همان مکان قبلی است.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این نگاه به مرگ، وامدار عقاید ادیان مختلف در مورد مرگ است. مثل سکانس فوقالعاده تاثیرگذار شکستن وسایل دستساز پدر توسط وی که با شکستن هر یک از آنها، عذابی هزاران بار سختتر بر سوزی نازل میشود(پدیده تاثیر اعمال نزدیکان بر روح از دست رفته) یا زیباترین سکانس فیلم که با شکفتن گل پژمرده بوتهگل قاتل سوزی در دستان پدر، به او الهام میشود که هاروی (همسایه قاتل) در مرگ سوزی دست داشته و این رویکرد خارقالعاده، اشاره دارد به الهامات غیبی... کار بصری جکسون را در این فیلم میتوان منجسمترین و متفاوتترین کار او در آثار اخیرش دانست. فیلم داستان ساده و غمناکی دارد که در حالت طبیعی هم میتواند تاثیرگذار باشد، اما آن لازم برای میخکوب کردن تماشاگر را ندارد، ولی پیتر جکسون با ساختار بدیع و خلاقانه فیلم خود، چنان جان تازهای را به فیلمنامه خوش پرداخت فیلم میدهد که تاثیرگذاری فیلم را چند برابر میکند. کافی است دقت کنید در تمام نماهای مربوط به لحظه قتل سوزی و تداخل صحنه میز شام با نحوه مرگ سوزی و ببینید که چگونه بار تاثیرگذاری فیلم را چندین برابر میکند و با صحنه پردازیهای زیبا که هارمونی رنگ و اجزا را به وضوح میتوان در آن دید و دکوپاژهای حساب شده، به شدت موجب شگفتی بیننده میشود. فیلم حتی در سکانسهای رئال خود هم اثر نویی محسوب میشود، مثل سکانسهای بازی آقای هاروی قاتل (با بازی عالی استنلی توچی) و حرکات زیرکانهاش و میزانسنهای جالبی که در حرکات دوربین مشاهده میشوند و جایگاه فیلم را از نظر زیبایی شناختی نیز ارتقا میبخشند و در تک تک صحنهها میتوان جزئیاتی را دید که بهطور مجزا پرداخته شدهاند و هیچیک سادهانگارانه نیستند. در هر حال فیلم جدید پیتر جکسون را میتوان پختهترین و تاثیرگذارترین اثر وی و یکی از متفاوتترین آثار دهه اخیر دانست، فیلمی که هم از جنبه داستانی و هم بصری، تجربهای دلپذیر و شگرف محسوب میشود و نشان میدهد که پیتر جکسون، کارگردان ماهری است و هنوز هم چیزهای زیادی در چنته دارد.