- نام رمان
- ویولن اتشین
- نام نویسنده
- غزل نارویی
- ژانر
-
- تخیلی
- نام ویراستار
- ZrYan
نگـاه دانلـود تخیلی در مورد دختریست که همه راه های پیشرفت را با تلاش بسیار طی میکند و رندگی خوبی دارد تا وقتی که نیروهای ماورایی باعث چالش زندگی وی میشودند.
خلاصه:
درمورد انسانی است که با تلاش و کوشش در راه هدفش قدم برمیدارد. این دخترک در دنیایی وجود
دارد که به دستور شاهزادهی آن… .
کلام نویسنده:
این داستان با تمام وجود تقدیم به بهترینم، پرنیا فخار، که زیباترین نام دنیا را دارد
و میدانم آیندهای روشن چشمانتظار اوست. فقط و فقط ویولن آتشین را برای او مینویسم و بس!
فقط و فقط برای او که هیچوقت محبتهایش فراموش نمیشود.
قسمتی از داستان :
در عالم خواب، نوای محوی از صحبتهای برادر کوچکش را حس میکرد. دست ظریف و سردی شانهی
او را لمس کرد و کمی تکان داد. او خواب بود و قصد بیدارشدن نداشت؛ گویی به دو چشمش وزنهای را
وصل کرده بودند که او نمیتوانست پلکهایش را باز کند و با کناررفتن مژههایش، گویهای مشکین
درخشنده را به جهان نشان دهد. غلتی زد و پتویش را بیشتر به خود فشرد. آخ که چه لذتی داشت
خواب صبح! وای که چه میچسبید آن پنجدقیقه دیگر خواب پس از بیدارشدن!
بالاخره چشمانش را باز کرد.
خلاصه:
درمورد انسانی است که با تلاش و کوشش در راه هدفش قدم برمیدارد. این دخترک در دنیایی وجود
دارد که به دستور شاهزادهی آن… .
کلام نویسنده:
این داستان با تمام وجود تقدیم به بهترینم، پرنیا فخار، که زیباترین نام دنیا را دارد
و میدانم آیندهای روشن چشمانتظار اوست. فقط و فقط ویولن آتشین را برای او مینویسم و بس!
فقط و فقط برای او که هیچوقت محبتهایش فراموش نمیشود.
قسمتی از داستان :
در عالم خواب، نوای محوی از صحبتهای برادر کوچکش را حس میکرد. دست ظریف و سردی شانهی
او را لمس کرد و کمی تکان داد. او خواب بود و قصد بیدارشدن نداشت؛ گویی به دو چشمش وزنهای را
وصل کرده بودند که او نمیتوانست پلکهایش را باز کند و با کناررفتن مژههایش، گویهای مشکین
درخشنده را به جهان نشان دهد. غلتی زد و پتویش را بیشتر به خود فشرد. آخ که چه لذتی داشت
خواب صبح! وای که چه میچسبید آن پنجدقیقه دیگر خواب پس از بیدارشدن!
بالاخره چشمانش را باز کرد.