- نام رمان
- جن زاده دورگه
- نام نویسنده
- مهسا صفری
- ژانر
-
- وحشت
- نام ویراستار
- ✿↝..Яάみส..↜✿
خلاصه:
داستان زندگی یک دختر دبیرستانی سال آخری به نام مهسا و دوستش مبینا را نقل میکند که هر دو بیخبر از عمق وجودشان، در استان کرمانشاه زندگی میکنند. در این میان موجودات غیرانسانیو خوابهای موهومی که هر شب آنها را دچار تردید میکنند، به ذهنشان هجوم میآورند.اما چرا باید آنها قربانی وحشت میشدند؟!
مقدمه:
چقدر فرق دارم خودم با خودم
نمیشناسم اینی که جای منه
شاید تنها چیزی که مونده ازم
همین «ظاهراً» زندگیکردنه
منم، اون تلاشی که بیحاصله
یه مُرده، فقط بیزبون نیستم
یه دنیای وحشت که بـرده منو
بگو که از این بهترون نیستم
بگو من کیم؟ واسه چی این شدم؟
چی شد که سرشتم همین ترس شد؟
برای رهایی واهی، دلم زخم خورد
همه درد و غصه برام درس شد
منم مونده در پیچوتاب نفس
که تقدیر دنیام رو برهم زده
بگو این کیه مونده تو باوراش
همونی که چشمام رو برهم زده
«با تشکر از افسون عزیز بهخاطر شعر زیباشون»
داستان زندگی یک دختر دبیرستانی سال آخری به نام مهسا و دوستش مبینا را نقل میکند که هر دو بیخبر از عمق وجودشان، در استان کرمانشاه زندگی میکنند. در این میان موجودات غیرانسانیو خوابهای موهومی که هر شب آنها را دچار تردید میکنند، به ذهنشان هجوم میآورند.اما چرا باید آنها قربانی وحشت میشدند؟!
مقدمه:
چقدر فرق دارم خودم با خودم
نمیشناسم اینی که جای منه
شاید تنها چیزی که مونده ازم
همین «ظاهراً» زندگیکردنه
منم، اون تلاشی که بیحاصله
یه مُرده، فقط بیزبون نیستم
یه دنیای وحشت که بـرده منو
بگو که از این بهترون نیستم
بگو من کیم؟ واسه چی این شدم؟
چی شد که سرشتم همین ترس شد؟
برای رهایی واهی، دلم زخم خورد
همه درد و غصه برام درس شد
منم مونده در پیچوتاب نفس
که تقدیر دنیام رو برهم زده
بگو این کیه مونده تو باوراش
همونی که چشمام رو برهم زده
«با تشکر از افسون عزیز بهخاطر شعر زیباشون»