- نام رمان
- همنوای دل
- نام نویسنده
- ghabkhatre
- ژانر
-
- اجتماعی
- عاشقانه
- نام ویراستار
- Zahra? ،Atlas 1998، غزاله*H
رمان همنوای دل
خلاصه:
آوا دختری درونگراست که دریای زندگیش بهآرومی و بدون موج در حال گذره و طوفانی به نام
کسری (نامزدش) زندگیش رو به حالت موجهای پر از آشفتگی درمیاره. با برملاشدن راز پنهانشده در
گذشتهی کسری، مراسم عروسی به هم میخوره و آوا برای دوری از تنشها و پیداکردن دوباره آرامش
قبل از این طوفان، به سفری طولانیمدت دست میزنه تا شاید بتونه پیداش کنه.
قسمتی از رمان :
با بازیگوشی بچگانهای روی برگهای خزانزده پاییزی، بدون توجه به نگاه متعجب عابران، میپرید.
بهترین روز عمرش تا به آن لحظه بود. خبر نامزدی بهترین دوستش، سمیرا، خوشترین خبری بود که به گوش
جان شنیده بود. حتی میتوانست به جرئت ادعا کند که از خود سمیرا هم خوشحالتر است. تمام مدتی که
سمیرا در حال تجربه عشقی عمیق بود، او هم حضوری پررنگ کنارش داشت. هولوهراسهای سمیرا،
هولوهراسهای خودش بود و حال، این عشق داشت به وصال میرسید؛ وصالی که به دوری از دوستش
ختم میشد. وقتی به خانه پدری سمیرا رسید، هنوز از عروس و داماد خبری نبود. با دیدن پدر سمیرا که
در حیاط مشغول سرکشی به کارها بود تا همهچیز به بهترین شکل ممکن انجام شود، بهسمتش
رفت و مثل همیشه، پدر سمیرا قبل از او سلام کرد.
خلاصه:
آوا دختری درونگراست که دریای زندگیش بهآرومی و بدون موج در حال گذره و طوفانی به نام
کسری (نامزدش) زندگیش رو به حالت موجهای پر از آشفتگی درمیاره. با برملاشدن راز پنهانشده در
گذشتهی کسری، مراسم عروسی به هم میخوره و آوا برای دوری از تنشها و پیداکردن دوباره آرامش
قبل از این طوفان، به سفری طولانیمدت دست میزنه تا شاید بتونه پیداش کنه.
قسمتی از رمان :
با بازیگوشی بچگانهای روی برگهای خزانزده پاییزی، بدون توجه به نگاه متعجب عابران، میپرید.
بهترین روز عمرش تا به آن لحظه بود. خبر نامزدی بهترین دوستش، سمیرا، خوشترین خبری بود که به گوش
جان شنیده بود. حتی میتوانست به جرئت ادعا کند که از خود سمیرا هم خوشحالتر است. تمام مدتی که
سمیرا در حال تجربه عشقی عمیق بود، او هم حضوری پررنگ کنارش داشت. هولوهراسهای سمیرا،
هولوهراسهای خودش بود و حال، این عشق داشت به وصال میرسید؛ وصالی که به دوری از دوستش
ختم میشد. وقتی به خانه پدری سمیرا رسید، هنوز از عروس و داماد خبری نبود. با دیدن پدر سمیرا که
در حیاط مشغول سرکشی به کارها بود تا همهچیز به بهترین شکل ممکن انجام شود، بهسمتش
رفت و مثل همیشه، پدر سمیرا قبل از او سلام کرد.