- نام رمان
- رمان کیفرخواست
- نام نویسنده
- مرتضیعلی پارسنژاد
- جلد
- جلد اول
- ژانر
-
- فانتزی
- عاشقانه
- نام ویراستار
- Fatemeh Ashrafi و فاطمه صفارزاده
- سطح رمان
- نیمه حرفهای
رمان کیفرخواست
خلاصه :
ایرِن نیکداد، محکومشده به کیفرستانی از محکومشدگان در دادگاهی غیررسمی است؛ دادگاهی که حکم و جزایی جز قصاص در دستورکارِ بهاصطلاح عدالتطلبش جایی ندارد و بیرحمانه، کار ایرِن نیکداد را به مرز جنون میکشاند.
زمان، چیزهایی در زندگی هر فرد را مشخص میکند. چیزهایی شبیه تاریخ تولد، سن، زمان انجام کار و… اما شغل آدمی در این دسته قرار نمیگیرد. بدبختی ایرِن نیکداد هم همینجاست! شغلش را زمان برایش رقم میزند؛ شغلی که دلخواه او نیست و این قرار است به فجیعترین فاجعهی زندگی ایرِن نیکداد تبدیل شود.
او مطلقاً حق انتخابی ندارد. تنها چارهاش که حتی فکرکردن به آن موهای بدنش را از ترس سیخ میکند، اجباری است و زمانی که پای دلش وسط کشیده میشود، چیزی جز نابودی نمیتواند چارهگرش باشد.
دریاچهی خون، هـ*ـوس تبدیلشدن به دریای خون در سر میپروراند و ایستادگی در برابرش به حکم دل که تمامشدن میطلبد، بدترین فاجعهی جهان را به بار خواهد آورد…
.
قسمتی از متن رمان کیفرخواست:
– نمیتونم. نمیتونم. درد میکنه!
نفسهایم بریدهبریده شدهاند و حس میکنم چیزی در گلویم گیر کرده است؛ فریادی که باید از سر درد بزنم. صدای شایگان با حفظ نگرانیِ جملهی قبلیاش در گوشهایم میپیچد:
– کجات؟ من رو نگاه کن. کجات درد میکنه؟ زانوزدن که راه درمان نیست!
نگاهش نمیکنم. مسئله خواستن یا نخواستن نیست؛ دلیلش نتوانستن من است. صورت گردم از درد جمع شده است و اشکهایم خیسِ خیسش کردهاند؛ اشکهایی که هنوز هم میآیند و به نظر نمیآید قصد رفتن داشته باشند. سرم را روی زمین میگذارم و جوابش را میدهم:
– دستم، دستم داره میسوزه! درد داره.
غلیظتر از قبل با صدایی بهمراتب بلندتر و از نظر تُن صدا بیثبات، مینالم:
– درد
.