دلنوشته بگذار خودم باشم
خلاصه:
هنگام کودکیمان
در برابر اعمال های ناپسند خود
پشت دستمان را داغ میکردند!
اکنون بدجور دلم میخواهد دوباره مادرم پشت دستم را داغ کند و به من بفهماند دل بستن سر و ته ندارد!
.
مقدمه:
دلبر چرا ناراحتی
مگر تو به من تعهدی داده بودی؟
مگر تو به من گفتهای دوستم داری؟
فقط...
رمان عُدول
خلاصه :
من مردیم که بعد از گذشت شش سال، از کشوری غریب با تمام مجهولات ذهنیم به آغـ*ـوش خانواده سه نفرهای برگشتم. همون آدمهایی که نقش پررنگی توی گذشتهم داشتن و کنجکاوی مفرطی، اونها رو به تکاپو انداخت. این حق من بود که نقطه عطف این اتفاق رو پیدا کنم؛ چون درست زمانی که فکر...
رمان کیفرخواست
خلاصه :
ایرِن نیکداد، محکومشده به کیفرستانی از محکومشدگان در دادگاهی غیررسمی است؛ دادگاهی که حکم و جزایی جز قصاص در دستورکارِ بهاصطلاح عدالتطلبش جایی ندارد و بیرحمانه، کار ایرِن نیکداد را به مرز جنون میکشاند.
زمان، چیزهایی در زندگی هر فرد را مشخص میکند. چیزهایی شبیه...
خلاصه:
داستان ما داستان غمگینی نیست.
داستان ما درددل یه نویسندهس.
داستانیه که درد داره؛ اما مرحم داره.
زخم داره؛ اما نمک نداره.
سختی داره؛ ولی سهل هم داره.
داستان راجع به دختریه که عاشقی و عاشق بودن رو بلد نیست.
واسش سخته قبول کنه دوباره عاشق شده.
شخصی در زندگیش قرار میگیره که به عشقش، به...