غزلیات کمال خجندی

  1. Diba

    متون ادبی کهن غزليات کمال خجندی

    آنکه دل در هـ*ـوس روز وصال است او را خواب شب در سر اگر هست خیال است او را دل ز چشمش چه شد ار کرد سوال نظری چون نظرهاست در آن جای سوال است او را خال ل*ب*هاش به خون دل صاحب نظران تشنه از چیست چو در پیش زلال است او را دل بیمار من از دال و الف خالی نیست تا قد چون الف و زلف چو دال است او را به جگر...
بالا