رمان جنون آبی
خلاصه :
به یاد آن روزها قصه را روایت می کنم!
من، پزشکی که در میان مداوا هایم قدم در راهی بی بازگشت گذاشتم.
سر این قصه دراز است و حوادث بسیار…
و درپی آنم که بدانم مسببان پنهانی آن رنج آشکار چه کسانی بودند؟ که دختری را از آرزویش، چون مادری از فرزند جدا کردند و به جرم بیهودگی با او...
بنام خدای مجنون ها
*کاش از جنس «جنون» ،بال و پری بود مرا...
آه، گوئی که این همه «آبی» در دل آسمان نمی گنجد.
نام رمان :جنون آبی
ژانر:اجتماعی، عاشقانه
نویسنده:mah dokht کاربرانجمن نگاه دانلود
سطح رمان: نیمه حرفه ای
نام ناظر: *rahil*
نام تایپیست: midnight dream/ darya22
خلاصه :
به یاد آن روزها...