خمسه نظامی

  1. ZahraHayati

    متون ادبی کهن «خردنامه»

    خرد هر کجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آنرا کلید خدای خرد بخش بخرد نواز همان ناخردمند را چاره ساز رهائی ده بستگان سخن توانا کن ناتوانان کن نهان آشکارا درون و برون خرد را به درگاه او رهنمون برارندهٔ سقف این بارگاه نگارنده نقش این کارگاه ز دانستنش عقل را ناگزیر بزرگی و دانائیش دلپذیر به حکم...
  2. ZahraHayati

    متون ادبی کهن «شرف نامه»

    خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدائی تو راست پناه بلندی و پستی توئی همه نیستند آنچه هستی توئی همه آفریدست بالا و پست توئی آفرینندهٔ هر چه هست توئی برترین دانش‌آموز پاک ز دانش قلم رانده بر لوح خاک چو شد حجتت بر خدائی درست خرد داد بر تو گدائی نخست خرد را تو روشن بصر کرده‌ای چراغ هدایت تو...
  3. ZahraHayati

    متون ادبی کهن «هفت پیکر»

    ای جهان دیده بود خویش از تو هیچ بودی نبوده پیش از تو در بدایت بدایت همه چیز در نهایت نهایت همه چیز ای برآرنده سپهر بلند انجم افروز و انجمن پیوند آفریننده خزاین جود مبدع و آفریدگار وجود سازمند از تو گشته کار همه ای همه و آفریدگار همه هستی و نیست مثل و مانندت عاقلان جز چنین ندانندت روشنی پیش اهل...
  4. ZahraHayati

    متون ادبی کهن «لیلی و مجنون»

    ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌نام تو نامه کی کنم باز ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم ای کار گشای هر چه هستند نام تو کلید هر چه بستند ای هیچ خطی نگشته ز اول بی‌حجت نام تو مسجل ای هست کن اساس هستی کوته ز درت دراز دستی ای خطبه تو تبارک الله فیض تو همیشه بارک الله ای هفت عروس نه عماری بر...
  5. ZahraHayati

    متون ادبی کهن «خسرو و شیرین»

    خسرو و شیرین خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید مده ناخوب را بر خاطرم راه بدار از ناپسندم دست کوتاه درونم را به نور خود برافروز زبانم را ثنای خود در آموز به داودی دلم را تازه گردان زبورم را بلند آوازه گردان عروسی را که پروردم به جانش...
بالا