متخصصان تعاریف مختلفی از رشد ارائه نموده اند، ویکی ازاین تعاریف جامع عبارتنداز:
« همه ی تغییرات وتحولاتی که از زمان تشکیل سلول تخم تا هنگام مرگ در انسان روی می دهد، رشد حرکتی مستمر، دائمی وپیوسته بعلاوه گامی آهسته وزمانی همراه با جوش وخروش است.
با این تعریف از رشد، اکنون به بررسی رشد جسمانی، شناختی، عاطفی واخلاقی کودک از تولد تا اواخر کودکی ۱۲-۱۱ سالگی می پردازیم.
الف) رشد از تولد تا پایان کودکی
دوره ی نوزادی حدود یکی دوهفته اول زندگی است. دراین مدت نوزاد خود را با اوضاع جدید زندگی سازگار می کند وبا وجود آنکه وابستگی مستقیم جسمانی او با مادر قطع می شود، برای رفع بسیاری از نیازهای خود وابسته به او باقی می مانند. نوزاد انسان در ابتدا نمی تواند ازخود مراقبت کند وبرای زنده ماندن و حفظ تعادل محیط داخلی نیازمند به دیگران است.
البته بدیهی است که نوزاد برای سازگارشدن با محیط قابلیت های بسیاری دارد، او می تواند ببیند، بشنود، نسبتا به بو ومزه واکنش نشان می دهد و نسبت به درد، لمس وتغییر جا از خود حساسیت هایی بروز می دهد.
درطی این دوره حرکات نوزاد کاملا ناهماهنگ است وانرژی بسیاری صرف آن می شود. دربیشتر بازتابهای نوزاد، تمام تنه وپاها به حرکت در می آید. حرکت سر، در مقایسه با بدن بسیار کم است. حرکات اختصاصی که به قسمت های محدود مربوط می شود، بیشتر بازتابی است.
در دوره جنینی، بیشتر حرکات بدن جنین، بازتابی وتابع فعالیت نخاع شوکی وساقه مغز است. اهمیت بازتاب ها در ابتدا بسیار حیاتی است. زیرا زندگی نوزاد بدان وابسته است. اما با رشد کودک وسیستم عصبی او اهمیت این بازتاب ها رفته رفته کم می شود.