آموزش املای صحیح کلمات فارسی!

  • شروع کننده موضوع *samira*
  • بازدیدها 38,084
  • پاسخ ها 22
  • تاریخ شروع

*samira*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/08/05
ارسالی ها
4,268
امتیاز واکنش
3,891
امتیاز
546
محل سکونت
زیر آسمان آبی خاکستری
سلام

از اونجایی ک تو رمانا کم و بیش غلط املایی هست

توی چتامونم رعایت نمیکنیم

داره املای بعضی کلمات فراموش میشه

خب این تاپیک رو زدم برای اشنایی شما مخصوصا نویستده ها با املای درست کلمات


اصرار: به معنی پافشاری مثل اصرار ورزیدن به یک عقیده
اسرار: به معنی رازها (جمع سر)

غلط: به معنی اشتباه
غلت: به معنی چرخ مثل غلتک

توجیه کردن: به معنی قانع کردن
ترجیح دادن: به معنی ... (همون ترجیح دادن دیگه)


غریب: چند تا معنی داره. مثل کسی که تو یه شهر غریبه. در واقع معنی عجیب و بدیع رو میده
قریب: به معنی نزدیک مثل عن قریب

مطمئن: ...
مطمعن:؟؟؟؟ اصلا همچین کلمه ای نداریم!
-2-09-.gif
 
  • پیشنهادات
  • *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    درست: مرهم
    غلط: مرحم


    درست: بی محابا
    غلط: بی مهابا


    درست: پروفسور
    غلط: پرفسور


    درست: تلویزیون
    غلط: تلوزیون


    درست: غائله
    غلط: قائله


    احسن: به معنی نیکوتر مثل به نحو احسن
    احسنت: آفرین
    خواهشاً ننویسید به نحو احسنت!


    درست : جرأت
    غلط
    : جرعت


    درست: اولاً٬ ثانیاً٬ ثالثاً٬ رابعاً و ...
    غلط: اولاً٬ دوماً٬ سوماً٬ چهارماً و ...


    درست: مطمئناً٬ حتماً و ...
    غلط:
    مطمئنن٬ حتمن و ...
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    تراز/ طراز: تراز واژه ای فارسی است که عرب ها آن را گرفته و طراز می نویسند (معرب کرده اند). به همین سـبب " تراز" و همه ی ترکیبات آن باید با حرف " ت" نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند این ها.
    داوود/ داود: املای این گونه واژه ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.
    زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.
    سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.
    طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل های دیگر این واژه ی یونانی در بسـیاری از زبان های اروپایی هم به کار می رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می رود. یک " توفان " هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا های لغوی این واژه ها را مد نظر قرار داد.
    غلتیدن/ غلطیدن: غلتیدن واژه ای فارسی اسـت و باید با " ت" نوشـته شـود .
    آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می نویسـند ترکی اسـت. پس باید به" ز" نوشـته شـود.
    اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج " ط" وجود ندارد پس باید آن را با حرف " ت" نوشـت.
    اتو / اطو:چون این واژه عربی نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به " ت" نوشـته شـود .
    ارابه/ عـرابه: ارابه واژه ی فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس به تر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.
    اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی به هیچ روی تنوین نمی گیرد و کاربرد آن ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می آید.
    باتلاق/ باطلاق: واژه ی باتلاق ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف " ت" درسـت اسـت.
    بوالهوس / بلهوس: پیشـوند " بُل " برسـر برخی واژه های فارسی می آید ومعـنای پـُر، بسـیار و فراوان دارد، برابر این پیشوند در زبان عربی ابو می باشد که برای واژه های عربی به کار می رود و کوتاه شده ی آن را به صورت بو می نویسند. پس" بُل " برای واژه های فارسی ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و "بو" برای واژه های عربی (مانند بوالهوس : پر هـ*ـوس، بوالعجب: پر شگفتی) درست است.
    بها / بهاء : بها به معنی قیمت ، ارزش و نرخ چیزی است . اما معنی بهاء روشنی ، درخشندگی ، رونق ، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر وشکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است . مانند بهاء الدین یا بها ء الحق و یا بها ء الملک که معنای آن ها رونق دین ، شکوه دین و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخی از کتاب ها می نویسند : بهاء .... ریال . که سخت نادرست است .
    بها / بهاء : بها به معنی قیمت ، ارزش و نرخ چیزی است . اما معنی بهاء روشنی ، درخشندگی ، رونق ، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر وشکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است . مانند بهاء الدین یا بها ء الحق و یا بها ء الملک که معنای آن ها رونق دین ، شکوه دین و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخی از کتاب ها می نویسند : بهاء .... ریال . که سخت نادرست است .
    تاس / طاس: تاس واژه ای فارسی اسـت که عرب ها آن را گرفته و طاس می نویسند (معرب کرده اند)، یعنی ایرانیان باید آن را به حرف ت بنویسند.
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    انگشت بزرگ دست وپا (شست)
    عدد۶۰ (شصت) نوشته می شه.

    قمقمه وظرف حمل اب flask است پس ننویسید فلاکس

    (خوار )به معنی حقیر وخفیف


    کلمه ی (موذی)=به معنی اذیت کننده وازاردهنده



    ضجه زدن : ناله کردن. فریاد کردن ( صحیح )

    زجه : ( غلط )



    توطئه درست است نه توطعه

    همچنین
    متاهل درست است نه متعهل
    -2-27-.gif



     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری

    طاس
    لغت نامه دهخدا


    طاس . (اِ) در اصل فارسی تاس است ، فارسی زبانان عربی دان به طاء نویسند و رواج گرفت ، از عالم طپیدن و طلا به معنی طشت کلان و گهری . (غیاث اللغات ). و در منتخب نوشته ظرفی که درو آب و نوشید*نی خورند و هیچ نگفته که معرب است و در شرح نصاب نوشته که : طاس از لغات مولد است یعنی عربی نیست بلکه از آن گرفته اند. (غیاث اللغات ). ج ، طاسات . (مهذب الاسماء). پنگان . (لغتنامه ٔ اسدی ). فنجان . اجانة. ظرفی که در آن آشامند. ظرف نوشید*نی . جام . آوند نوشید*نی . (دهار). مکّوک ؛ طاس که بدان آب خورند. (منتهی الارب ). پیاله . تشت . طشت :
    تو چه پنداریا که من ملخم
    که بترسم ز بانگ سینی و طاس .


    تاس
    لغت نامه دهخدا


    تاس . (اِ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی . (برهان ) (ناظم الاطباء). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری (است ). (آنندراج ) (انجمن آرا). تاس ، تاسه باشد یعنی تالوسه و تالواسه نیز گویند، هردو بمعنی بی طاقتی . (فرهنگ اوبهی ). بیقراری و اضطراب که الفاظ دیگرش تاسه و تاسا است . (فرهنگ نظام ). || تیره شدن روی از غم و الم . (آنندراج ) (انجمن آرا). || میل به چیزها باشد و زنان آبستن را این حال بیشتر دست دهد. (برهان ). میل به خوردن چیزی مر زنان آبستن را و آن را تلواسه و واسه نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). میل و خواهــش نـفس به خوردن چیزهای نامناسب و غیرمعتاد چنانکه در زنان آبستن پیدا شود. رجوع به تاسا و تاسیدن و تاسه و ترکیبات تاس و تلواسه و تالواسه شود. || مکعب کوچکی دارای شش سطح که در روی آن نقطه های چند نشان کرده وبا آن نرد بازی میکنند. (ناظم الاطباء) :
    تاس اگر نیک نشیند همه کس نرّاد است .
    رجوع به طاس شود.
    || ظرفی است از جنس کاسه که حصه ٔ زیرینش تنگ تر از حصه ٔ بالاست و بیشتر ظرف آب است در حمام و غیر آن . (فرهنگ نظام ). پیاله و طاس . (ناظم الاطباء). رجوع به طاس و ترکیبات تاس و طاس شود. || (ص ) سر تاس ؛ سر بی موی ، یا تاس شدن سر؛ ریختن موی میان سر باشد و آن را در قدیم تَز می گفته اند. رجوع به طاس و تز شود.



    تاس
    فرهنگ فارسی معین


    (اِ.) 1 - اضطراب ، بی تابی . 2 - اندوه .




    طاس
    فرهنگ فارسی معین


    [ معر. ] (اِ.) 1 - طشت بزرگ . 2 - ظرفی که در حمام برای استفاده از آب به کار برند. 3 - پیاله ، ساغر. 4 - آویزه های طلا یا نقره که بر علم آویزند.



    به نظر میرسه هر دو صورتش رواج داره. اما اگر بخواهیم کاملاً به فارسی بنویسیم با توجه به فرهنگ دهخدا باید با ت بنویسیم. گرچه تا اونجایی که من میدونم کلماتی که در زیر مینویسم به همین صورت رواج دارن:


    تاس کباب
    کله تاس
    طاس حمام
    طاس بازی تخته
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    نکته این پست رو تو امضای رمان نویس خوبمون لیلیA دیدم. از اون جهت که این نکته خیلی مهم هست٬ با اجازه شون اینجا هم می نویسمش:


    به جای کسره، «ه» نگذارید و به جای«ه» هم کسره نگذارید. زمانی که «ه» معنی است یا هست بدهد، همان خودش باقی میماند ولی اگر معنی است یا هست ندهد به جای«ه» کسره میگذاریم.



    مثال:

    غلط: ماله من.

    صحیح: مالِ من



    غلط: خواب خوبِ!

    صحیح: خواب خوبه !
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    نکته نگارشی مهم: علامت های نگارشی نظیر نقطه٬ ویرگول٬ علامت تعجب و سوال و ... به صورت زیر در جملات استفاده می شوند:
    همواره بلافاصله بعد از واژه مورد نظر٬ علامت رو بدون هیج فاصله ای بگذارید و بعد از علامت یک فاصله گذاشته و ادامه متن رو تایپ کنید.
    مثال:
    غلط: عزیز دلم !می دانی سیم آخر چیست ؟...
    درست: عزیز دلم! می دانی سیم آخر چیست؟ ...

    غلط: حاظر
    درست: حاضر

    غلط: عذا
    درست: عزا
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    دقت کنیم که اگر فعلی به معنای " به جا آوردن عملی " بود از " گزار " استفاده می شود!
    مثل " سپاسگزارم! خدمتگزارم! شکرگزارم! "
    و اگر فعلی به معنای " قرار دادن چیزی در جایی " بود از "
    گذار " استفاده می شود!
    مثل " سرمایه گذاری! جایگذاری! "
     

    *samira*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/05
    ارسالی ها
    4,268
    امتیاز واکنش
    3,891
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    زیر آسمان آبی خاکستری
    غلط: وحله............درست: وهله
    غلط: موجّح............درست: موجّه
    غلط: راجبِ / راجِ به............درست: راجع به
    منصوب : گمارده شده
    منسوب : نسبت داده شده
     
    بالا