- عضویت
- 2016/08/01
- ارسالی ها
- 2,366
- امتیاز واکنش
- 7,269
- امتیاز
- 606
جهان پس از مرگ و زندگی ابدی همیشه یکی از محورهای بحث برای بشر بوده است؛ اما آیا روح و زندگی پس از مرگ مبنای علمی نیز دارد؟
به گزارش کلیک، یک کتاب با عنوان “زیست محور: چگونه زندگی و آگاهی کلیدهای درک ماهیت جهان هستند” در اینترنت غوغا به پا کرده است، زیرا مفهومی از زندگی را در بردارد که حتی پس از مرگ بدن، پایان نمییابد و تا ابد ادامه پیدا می کند. نویسنده این اثر دکتر رابرت لانزا، دانشمندی است که طبق گفته نیویورک تایمز، سومین دانشمند مهم زنده دنیا محسوب می شود و شکی ندارد که این امر ممکن است.
چندی پیش این دانشمند درگیر فیزیک، مکانیک کوانتومی و اخترفیزیک شد. این مخلوط عجیب منجر به خلق نظریه زیست محوری شد. نظریه زیست محوری می گوید که زندگی و آگاهی از پایه های اساسی جهان هستند. این آگاهی است که باعث ایجاد جهان مادی می شود نه چیز دیگر.
لانزا اشاره می کند ساختار جهان، قوانینش، نیروها و پایداری جهان برای زندگی است و دلالت بر وجود هوش پیش از ماده را دارد. او هم چنین ادعا می کند که فضا و زمان، شی یا چیز نیستند بلکه بیشتر ابزاری برای درک حیوانی ما هستند. لانزا می گوید ما فضا و زمان را با خود حمل می کنیم “مانند لاکپشت که خانه اش را حمل می کند”. یعنی حتی با بیرون آمدن پوسته(فضا و زمان) ما همچنان وجود خواهیم داشت.
این نظریه می گوید که مرگ آگاهی به راحتی اتفاق نمی افتد. تنها به صورت یک فکر وجود دارد زیرا مردم تصور میکنند تنها یک بدن هستند. آنها فکر میکنند که بدن دیر یا زود متلاشی شده و آگاهی آن ها نیز از بین می رود. اگر بدن آگاهی را ایجاد کند، سپس با مرگ بدن، اگاهی نیز از بین می رود. اما اگر بدن آگاهی را به همان روشی در یافت کند که تلویزیون امواج ماهواره را دریافت میکند، سپس آگاهی با از بین رفتن بدن، پایان نمییابد. در واقع آگاهی خارج از محدودیت زمان و فضا قرار دارد. می تواند به هر جایی برود: در بدن انسان و خارج از آن. به عبارت دیگر مانند اشیای کوانتومی، غیر محلی است.
لانزا معتقد است جهان های متعددی می توانند هم زمان وجود داشته باشند. در یک جهان، ممکن است بدن بمیرد و در جهان دیگر همچنان وجود داشته باشد و آگاهی را جذب کند. این یعنی فردی که می میرد از طریق تونل به بهشت یا جهنم نمی رسد، بلکه به جهانی مشابه جهان قبلی رسیده و زندگی می کند. به همین ترتیب تا ابدیت ادامه پیدا میکند. این امر تقریبا چیزی شبیه یک ماتروشکای روسی نامتناهی است.
اولین آنها نویسنده داستان های علمی تخیلی، اچ. جی ولز بود که در سال ۱۸۹۵ در داستان “دری در دیوار” این ادعا را مطرح کرد. پس از ۶۲ سال این ادعا توسط دکتر هیو اورت در پایان نامه خود برای دانشگاه پرینستون مطرح کرد. اینطور فرض می شود که هر لحظه ای در جهان به بی شمار لحظه تقسیم می شود. و لحظه بعدی نیز به همان روش تقسیم می شود. در برخی از این جهان ها ممکن است زمان حال باشد: در حال مطالعه این مطلب درمورد جهان و یا در حال تماشای تلویزیون در جهانی دیگر.
اورت می گوید عامل این فرایند چندجهانی، اعمال ما هستند. هر تصمیمی که ما می گیریم، فورا یک جهان تقسیم به نسخه با دو نتیجه متفاوت می شود. در دهه ۱۹۸۰، آندره لینده دانشمند فیزیک دان، تئوری جهان های چندگانه را گسترش داد. وی اکنون استاد دانشگاه استنفورد است. لینده می گوید: فضا شامل حوزه های متورم زیادی است که باعث ایجاد حوزه های مشابه می شوند، و این ها به نوبه خود باعث ایجاد بخش های دیگری می شوند که تا بینهایت ادامه پیدا می کند. در دنیا، آن ها از هم جدا بوده و از وجود هم آگاه نیستند.
این حقیقت که جهان ما تنها نیست، توسط داده های دریافتی از تلسکوپ فضایی پلانک پشتیبانی می شود. با استفاده از این داده ها، دانشمندان دقیق ترین نقشه پس زمینه مایکرویو را ایجاد کرده اند که بقایای اشعه های کیهانی باستانی بوده و از زمان آغاز جهان باقی مانده اند.
طبق گفته های همروف و فیزیک دان انگلیسی، راجر پنروز، میکروتوبول(ریز لوله) سلول های مغز محل اصلی پردازش فرایندهای کوانتومی هستند. پس از مرگ این اطلاعات از بدن آزاد شده و آگاهی فرد به همراه ان می رود. آن ها استدلال می کنند که تجربه ما از آگاهی در نتیجه تاثیرات جاذبه کوانتومی در این میکروتوبول ها است.
آگاهی، یا پیش آگاهی توسط آنها به عنوان یک ویژگی اصلی جهان مطرح شده است. ارواح ما در حقیقت از اجزای اولیه جهان ساخته شده اند، و ممکن است از زمان آغاز آن وجود داشته باشند. مغز ما تنها گیرنده و تقویت کننده پیش آگاهی است که در بافت زمان ـ فضا وجود دارد. بنابراین بخشی از آگاهی شما غیرمادی بوده و پس از مرگ شما به حیات ادامه میدهد؟
دکتر همروف می گوید “بیایید فرض کنیم قلب از تپش می ایستد، جریان خون متوقف می شود و میکروتوبول ها حالت کوانتومی خود را از دست می دهند. اطلاعات کوانتومی در این میکروتوبول ها از بین نمی رود، زیرا نمی تواند از بین برود، صرفا در مقیاس بزرگی در جهان پراکنده می شود.”
در اینجا رابرت لانزا می افزاید که این آگاهی نه تنها در جهان وجود دارد، بلکه شاید در جهان های دیگر نیز وجود داشته باشد. اگر بیمار احیا شود، این اطلاعات کوانتومی می توانند به میکروتوبول باز گردند و بیمار می گوید تجربه ای نزدیک به مرگ داشته است. وی اضافه می کند “اگر بیمار احیا نشده و بمیرد، ممکن است اطلاعات کوانتومی وی خارج از بدنش به حیات ادامه داده و شاید بتوان از آن به عنوان روح یاد کرد.
به گزارش کلیک، یک کتاب با عنوان “زیست محور: چگونه زندگی و آگاهی کلیدهای درک ماهیت جهان هستند” در اینترنت غوغا به پا کرده است، زیرا مفهومی از زندگی را در بردارد که حتی پس از مرگ بدن، پایان نمییابد و تا ابد ادامه پیدا می کند. نویسنده این اثر دکتر رابرت لانزا، دانشمندی است که طبق گفته نیویورک تایمز، سومین دانشمند مهم زنده دنیا محسوب می شود و شکی ندارد که این امر ممکن است.
- فراسوی زمان و فضا
چندی پیش این دانشمند درگیر فیزیک، مکانیک کوانتومی و اخترفیزیک شد. این مخلوط عجیب منجر به خلق نظریه زیست محوری شد. نظریه زیست محوری می گوید که زندگی و آگاهی از پایه های اساسی جهان هستند. این آگاهی است که باعث ایجاد جهان مادی می شود نه چیز دیگر.
لانزا اشاره می کند ساختار جهان، قوانینش، نیروها و پایداری جهان برای زندگی است و دلالت بر وجود هوش پیش از ماده را دارد. او هم چنین ادعا می کند که فضا و زمان، شی یا چیز نیستند بلکه بیشتر ابزاری برای درک حیوانی ما هستند. لانزا می گوید ما فضا و زمان را با خود حمل می کنیم “مانند لاکپشت که خانه اش را حمل می کند”. یعنی حتی با بیرون آمدن پوسته(فضا و زمان) ما همچنان وجود خواهیم داشت.
این نظریه می گوید که مرگ آگاهی به راحتی اتفاق نمی افتد. تنها به صورت یک فکر وجود دارد زیرا مردم تصور میکنند تنها یک بدن هستند. آنها فکر میکنند که بدن دیر یا زود متلاشی شده و آگاهی آن ها نیز از بین می رود. اگر بدن آگاهی را ایجاد کند، سپس با مرگ بدن، اگاهی نیز از بین می رود. اما اگر بدن آگاهی را به همان روشی در یافت کند که تلویزیون امواج ماهواره را دریافت میکند، سپس آگاهی با از بین رفتن بدن، پایان نمییابد. در واقع آگاهی خارج از محدودیت زمان و فضا قرار دارد. می تواند به هر جایی برود: در بدن انسان و خارج از آن. به عبارت دیگر مانند اشیای کوانتومی، غیر محلی است.
لانزا معتقد است جهان های متعددی می توانند هم زمان وجود داشته باشند. در یک جهان، ممکن است بدن بمیرد و در جهان دیگر همچنان وجود داشته باشد و آگاهی را جذب کند. این یعنی فردی که می میرد از طریق تونل به بهشت یا جهنم نمی رسد، بلکه به جهانی مشابه جهان قبلی رسیده و زندگی می کند. به همین ترتیب تا ابدیت ادامه پیدا میکند. این امر تقریبا چیزی شبیه یک ماتروشکای روسی نامتناهی است.
- جهان های چند گانه
اولین آنها نویسنده داستان های علمی تخیلی، اچ. جی ولز بود که در سال ۱۸۹۵ در داستان “دری در دیوار” این ادعا را مطرح کرد. پس از ۶۲ سال این ادعا توسط دکتر هیو اورت در پایان نامه خود برای دانشگاه پرینستون مطرح کرد. اینطور فرض می شود که هر لحظه ای در جهان به بی شمار لحظه تقسیم می شود. و لحظه بعدی نیز به همان روش تقسیم می شود. در برخی از این جهان ها ممکن است زمان حال باشد: در حال مطالعه این مطلب درمورد جهان و یا در حال تماشای تلویزیون در جهانی دیگر.
اورت می گوید عامل این فرایند چندجهانی، اعمال ما هستند. هر تصمیمی که ما می گیریم، فورا یک جهان تقسیم به نسخه با دو نتیجه متفاوت می شود. در دهه ۱۹۸۰، آندره لینده دانشمند فیزیک دان، تئوری جهان های چندگانه را گسترش داد. وی اکنون استاد دانشگاه استنفورد است. لینده می گوید: فضا شامل حوزه های متورم زیادی است که باعث ایجاد حوزه های مشابه می شوند، و این ها به نوبه خود باعث ایجاد بخش های دیگری می شوند که تا بینهایت ادامه پیدا می کند. در دنیا، آن ها از هم جدا بوده و از وجود هم آگاه نیستند.
این حقیقت که جهان ما تنها نیست، توسط داده های دریافتی از تلسکوپ فضایی پلانک پشتیبانی می شود. با استفاده از این داده ها، دانشمندان دقیق ترین نقشه پس زمینه مایکرویو را ایجاد کرده اند که بقایای اشعه های کیهانی باستانی بوده و از زمان آغاز جهان باقی مانده اند.
- روح
طبق گفته های همروف و فیزیک دان انگلیسی، راجر پنروز، میکروتوبول(ریز لوله) سلول های مغز محل اصلی پردازش فرایندهای کوانتومی هستند. پس از مرگ این اطلاعات از بدن آزاد شده و آگاهی فرد به همراه ان می رود. آن ها استدلال می کنند که تجربه ما از آگاهی در نتیجه تاثیرات جاذبه کوانتومی در این میکروتوبول ها است.
آگاهی، یا پیش آگاهی توسط آنها به عنوان یک ویژگی اصلی جهان مطرح شده است. ارواح ما در حقیقت از اجزای اولیه جهان ساخته شده اند، و ممکن است از زمان آغاز آن وجود داشته باشند. مغز ما تنها گیرنده و تقویت کننده پیش آگاهی است که در بافت زمان ـ فضا وجود دارد. بنابراین بخشی از آگاهی شما غیرمادی بوده و پس از مرگ شما به حیات ادامه میدهد؟
دکتر همروف می گوید “بیایید فرض کنیم قلب از تپش می ایستد، جریان خون متوقف می شود و میکروتوبول ها حالت کوانتومی خود را از دست می دهند. اطلاعات کوانتومی در این میکروتوبول ها از بین نمی رود، زیرا نمی تواند از بین برود، صرفا در مقیاس بزرگی در جهان پراکنده می شود.”
در اینجا رابرت لانزا می افزاید که این آگاهی نه تنها در جهان وجود دارد، بلکه شاید در جهان های دیگر نیز وجود داشته باشد. اگر بیمار احیا شود، این اطلاعات کوانتومی می توانند به میکروتوبول باز گردند و بیمار می گوید تجربه ای نزدیک به مرگ داشته است. وی اضافه می کند “اگر بیمار احیا نشده و بمیرد، ممکن است اطلاعات کوانتومی وی خارج از بدنش به حیات ادامه داده و شاید بتوان از آن به عنوان روح یاد کرد.