اختلال سلوک و رفتارهاي ضد اجتماعي

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 69
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
آموزش والدين يكي از مهم‌ترين رويكردها براي درمان اختلال سلوك است
اختلال سلوك طيف وسيعي از رفتارهاي ضد اجتماعي چون اعمال پرخاشگرانه، سرقت، خرابكاري، حريق عمدي، دروغگويي، ولگردي و فرار را در بر مي‌گيرد.
51704852417323404528.jpg
اين اصطلاح معمولا به الگوهاي رفتار ضد اجتماعي غيرقابل كنترل كودك يا نوجوان اطلاق مي‌شود كه با آسيب رساندن به ديگران همراه است.
اختلال سلوك از پرشمارترين اختلالات رواني است كه كودكان و نوجوانان را تحت تاثير قرار مي‌دهد و در دوران كودكي در پسران 3 تا 4 برابر دختران ديده مي‌شود. در اغلب پسران اين اختلال قبل از 10 سالگي بروز مي‌كند در حالي كه سن بروز آن در غالب دختران بين 13 تا 16 سالگي است و پايداري اين اختلال در پسران بيشتر از دختران مشاهده مي‌شود.
معمولا كودكاني كه دچار مشكلات سلوك هستند، گستره‌اي از رفتارهاي خلاف قانون، از جيغ زدن، ناسزا گفتن، قشقرق به راه انداختن گرفته تا تخريب شديد، دزدي و تجـ*ـاوز را از خود نشان مي‌دهند. عمده‌ترين نمود اختلال سلوك تجـ*ـاوز به حقوق ديگران و عدم توجه به هنجارهاي اجتماعي متناسب با سن افراد است و ويژگي غالب آن پرخاشگري و عدم اطاعت است كه افراد از خود نشان مي‌دهند. طبق تحقيقات به عمل آمده بسياري از كودكان مبتلا به مشكلات سلوك در خانواده‌ها و محله‌هاي بسيار محروم بزرگ مي‌شوند. بسياري از آنها آزار جسمي، بي‌اعتنايي، فقر يا كشيده شدن به طرف جرم و جنايت را تجربه مي‌كنند. اين كودكان اغلب بشدت پريشان و نيازمند كمك هستند و هر چه بزرگ‌تر مي‌شوند، تنگناهايي كه در آنان قرار مي‌گيرند نيز دشوارتر مي‌شود.
در بعد روان‌شناختي، مشكلات سلوك به عنوان مشكلاتي كه در يك بعد پيوسته به نام رفتار بيروني‌سازي قرار مي‌گيرند، در نظر گرفته مي‌شوند. بعد بيروني‌سازي شامل تركيبي از اعمال تكانشي، بيش‌فعالانه، پرخاشگرانه و بزهكارانه است و خود شامل دو بعد فرعي و مستقل ولي مرتبط به يكديگر است كه معمولا تحت عنوان بزهكار و پرخاشگر ناميده مي‌شوند. ويژگي رفتارهايي كه در بعد فرعي رفتارهاي بزهكارانه قرار مي‌گيرند، شامل فرار از خانه، آتش‌افروزي، دزدي از خانه و جاهاي ديگر، فرار از مدرسه، استفاده از الكل و مواد و اعمال خرابكارانه است. اغلب كودكان و نوجواناني كه اختلال سلوك دارند، يك يا بيشتر از يك اختلال ديگر هم دارند. اين افراد افسردگي و اضطراب بسيار بيشتر از كودكان عادي را تجربه مي‌كنند. طبق مطالعات انجام شده حدود يك‌سوم تا نيمي از آنان افسرده هستند و اضطراب در بين حدود يك‌پنجم تا نيمي از كودكان و نوجوانان داراي اختلال سلوك وجود دارد. در زمينه تحصيلي نيز اين دسته از كودكان و نوجوانان مبتلا از كمبودهاي تحصيلي رنج مي‌برند. اين افراد اغلب به نظر معلمان‌شان بي‌علاقه به مدرسه و فاقد اشتياق به ادامه تحصيل مي‌باشند.
آنها اغلب مردود مي‌شوند، سطوح پايين‌تري از پيشرفت را نشان مي‌دهند و در مقايسه با ساير همكلاسي‌هاي خود زودتر ترك تحصيل مي‌كنند. كودكان مبتلا اغلب داراي مهارت‌هاي اجتماعي ضعيف هستند و تكانش‌وري (بي‌اختياري رفتاري)‌، رابـ ـطه ضعيف با همكلاسي‌ها و عملكرد ضعيف در مدرسه را نيز دارند. از لحاظ اجتماعي در تعاملات‌شان با بزرگسالان شايستگي لازم را ندارند و به نمادهاي قدرت در بين بزرگسالان احترام نمي‌گذارند و مودبانه عمل نمي‌كنند. كودكان و نوجوانان دچار اين اختلال داراي مشخصاتي چون ضعف در همدلي، توجه اندك به احساسات، خواسته‌هاي ديگران و روابط منفي‌ نگر (بدبينانه)‌ با اطرافيان مي‌باشند. اين افراد در مهارت‌هاي حل مساله كه زيربناي تعاملات اجتماعي هستند، كمبود دارند. آنها توانايي كمتري دريافتن راه‌حل براي موقعيت‌هاي ميان فردي مشكل و پذيرش ديگران دارند. مشكل آنها با والدين و معلمان به شكل رفتارهاي لجوجانه و با همسالان خود به صورت پرخاشگري و آزارگري است. از طرفي طرد شدن از طرف همسالان به آنان احساس فقدان عزت نفس مي‌دهد. آنان در مواجهه كلامي با ديگران پيچيده هستند و در عين حال از پذيرفتن مسووليت شخصي اقدامات خود با سرزنش كردن ديگران مي‌پرهيزند.

آيا اختلال سلوك ناشي از عوامل ژنتيكي است يا تحت تاثير عوامل اجتماعي و همسالان مي‌باشد؟ به علت زيست‌شناختي است يا ناشي از نوع تربيت كودك توسط والدين مي‌باشد؟ چه دليلي براي آغاز اختلاف سلوك وجود دارد؟ هرچند هيچ دليلي نمي‌تواند تمام توضيحات را در زمينه مشكلات سلوك فراهم كند ولي براساس مطالعات مختلف عوامل متعددي در اختلال‌هاي سلوك نقش دارند. در مورد نقش خانواده مي‌توان گفت بسياري از يافته‌ها نشان داده‌اند خانواده مهم‌ترين عامل در ايجاد اختلال‌هاي سلوك مي‌باشد. چهار الگوي متقابل در خانواده‌هاي نوجوانان با اختلال‌هاي سلوك شايع است، انحراف والدين، عدم‌پذيرش والدين و اجبار، فقدان نظم و نظارت بر كودكان و اختلافات زناشويي و طلاق والدين كودكان با اختلال‌هاي سلوك اغلب افرادي ناسالم، ناسازگار و عصباني هستند و برخي اوقات رفتار جنايتكارانه از خود نشان مي‌دهند. اختلاف زناشويي آشكار نيز مي‌تواند سبب رفتار نافرمان در اين دسته از افراد گردد. والدين كودكان مبتلا به اين اختلال تمايل دارند به طور قهري پاسخ بدهند و اغلب به شكلي منفي با كودكانشان رفتار مي‌كنند و شكل مفرط رفتار منفي والدين سوءرفتار جسماني است.
نكته: كودكان داراي اختلال سلوك نوعا از خانواده‌هايي هستند كه در آنها طلاق يا جدايي، فقدان روابط عاطفي، فقدان ارتباط خانوادگي ثابت و ايمن و مديريت نااستوار وجود دارد
كودكان داراي اختلال سلوك نوعا از خانواده‌هايي هستند كه در آنها طلاق يا جدايي، فقدان روابط عاطفي، فقدان ارتباط خانوادگي ثابت و ايمن و مديريت نااستوار وجود دارد. همچنين انضباط خشك سوءاستفاده بدني و سرپرستي نامناسب از ديگر ويژگي‌هاي اين خانواده‌ها مي‌باشد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا