ZahraHayati
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2016/07/03
- ارسالی ها
- 5,724
- امتیاز واکنش
- 58,883
- امتیاز
- 1,021
مفاد اصل علیت
اصل علیت عبارت است از قضیهای که دلالت بر نیازمندی معلول به علت دارد و لازمهاش این است که معلول بدون علت تحقق نیابد این مطلب را میتوان در قالب قضیه حقیقیه به این شکل بیان کرد هر معلولی محتاج به علت است و مفاد آن این است که هرگاه معلولی در خارج تحقق یابد نیازمند به علتخواهد بود و هیچ موجودی نیست که وصف معلولیت را داشته باشد و بدون علت بوجود آمده باشد پس وجود معلول کاشف از این است که علتی آن را بوجود آورده است .
این قضیه از قضایای تحلیلی است و مفهوم محمول آن از مفهوم موضوعش بدست میآید زیرا مفهوم معلول چنانکه توضیح داده شد عبارت است از موجودی که وجود آن متوقف بر موجود دیگر و نیازمند به آن باشد پس مفهوم موضوع معلول مشتمل بر معنای احتیاج و توقف و نیاز به علت است که محمول قضیه مزبور را تشکیل میدهد و از این روی از بدیهیات اولیه و بینیاز از هر گونه دلیل و برهانی است و صرف تصور موضوع و محمول برای تصدیق به آن کفایت میکند .
اما این قضیه دلالتی بر وجود معلول در خارج ندارد و به استناد آن نمیتوان اثبات کرد که در جهان هستی موجود نیازمند به علت وجود دارد زیرا قضیه حقیقیه در حکم قضیه شرطیه است و بخودی خود نمیتواند وجود موضوعش را در خارج اثبات کند و بیش از این دلالتی ندارد که اگر موجودی به وصف معلولیت تحقق یافت ناچار علتی خواهد داشت .
این اصل را میتوان بصورت دیگری بیان کرد که دلالت بر وجود مصادیق موضوع در خارج داشته باشد مانند این شکل معلولهایی که در خارج وجود دارند نیازمند به علت میباشند این قضیه را نیز میتوان از قضایای بدیهی دانست زیرا منحل به دو قضیه میشود که یکی همان قضیه سابق و از بدیهیات اولیه است و دیگری قضیهای که دلالت بر وجود معلولاتی در خارج دارد و آن هم با علم حضوری به معلولات درونی بدست میآید یعنی از قضایای وجدانی و بدیهی میباشد .
ولی این قضیه هم نمیتواند مصادیق معلول را تعیین کند و همین اندازه دلالت دارد که موجوداتی در خارج هستند که دارای عنوان معلول بوده نیازمند به علت میباشند اما کدامیک از موجودات خارجی دارای چنین عنوان و حکمی هستند از خود این قضیه بدست نمیآید .
به هر حال شناختن مصادیق علت و معلول جز آنچه با علم حضوری درک میشود بدیهی نیست و احتیاج به برهان دارد و نخست باید اوصاف علت و معلول را تعیین کرد و با تطبیق آنها بر موجودات خارجی مصادیق علت و معلول را در میان آنها تشخیص داد .
بعضی از فلاسفه غربی که مفاد اصل علیت را درست درنیافتهاند پنداشتهاند که مفاد آن این است که هر موجودی نیازمند به علت است و از این روی به گمان خودشان در برهانی که بر اساس اصل علیت برای اثبات وجود خدای متعال اقامه شده مناقشه کردهاند که طبق اصل مزبور خدا هم باید آفرینندهای داشته باشد غافل از اینکه موضوع اصل علیت موجود بطور مطلق نیست بلکه موجود معلول است و چون خدای متعال معلول نیست نیازی هم به علت و آفریننده نخواهد داشت
اصل علیت عبارت است از قضیهای که دلالت بر نیازمندی معلول به علت دارد و لازمهاش این است که معلول بدون علت تحقق نیابد این مطلب را میتوان در قالب قضیه حقیقیه به این شکل بیان کرد هر معلولی محتاج به علت است و مفاد آن این است که هرگاه معلولی در خارج تحقق یابد نیازمند به علتخواهد بود و هیچ موجودی نیست که وصف معلولیت را داشته باشد و بدون علت بوجود آمده باشد پس وجود معلول کاشف از این است که علتی آن را بوجود آورده است .
این قضیه از قضایای تحلیلی است و مفهوم محمول آن از مفهوم موضوعش بدست میآید زیرا مفهوم معلول چنانکه توضیح داده شد عبارت است از موجودی که وجود آن متوقف بر موجود دیگر و نیازمند به آن باشد پس مفهوم موضوع معلول مشتمل بر معنای احتیاج و توقف و نیاز به علت است که محمول قضیه مزبور را تشکیل میدهد و از این روی از بدیهیات اولیه و بینیاز از هر گونه دلیل و برهانی است و صرف تصور موضوع و محمول برای تصدیق به آن کفایت میکند .
اما این قضیه دلالتی بر وجود معلول در خارج ندارد و به استناد آن نمیتوان اثبات کرد که در جهان هستی موجود نیازمند به علت وجود دارد زیرا قضیه حقیقیه در حکم قضیه شرطیه است و بخودی خود نمیتواند وجود موضوعش را در خارج اثبات کند و بیش از این دلالتی ندارد که اگر موجودی به وصف معلولیت تحقق یافت ناچار علتی خواهد داشت .
این اصل را میتوان بصورت دیگری بیان کرد که دلالت بر وجود مصادیق موضوع در خارج داشته باشد مانند این شکل معلولهایی که در خارج وجود دارند نیازمند به علت میباشند این قضیه را نیز میتوان از قضایای بدیهی دانست زیرا منحل به دو قضیه میشود که یکی همان قضیه سابق و از بدیهیات اولیه است و دیگری قضیهای که دلالت بر وجود معلولاتی در خارج دارد و آن هم با علم حضوری به معلولات درونی بدست میآید یعنی از قضایای وجدانی و بدیهی میباشد .
ولی این قضیه هم نمیتواند مصادیق معلول را تعیین کند و همین اندازه دلالت دارد که موجوداتی در خارج هستند که دارای عنوان معلول بوده نیازمند به علت میباشند اما کدامیک از موجودات خارجی دارای چنین عنوان و حکمی هستند از خود این قضیه بدست نمیآید .
به هر حال شناختن مصادیق علت و معلول جز آنچه با علم حضوری درک میشود بدیهی نیست و احتیاج به برهان دارد و نخست باید اوصاف علت و معلول را تعیین کرد و با تطبیق آنها بر موجودات خارجی مصادیق علت و معلول را در میان آنها تشخیص داد .
بعضی از فلاسفه غربی که مفاد اصل علیت را درست درنیافتهاند پنداشتهاند که مفاد آن این است که هر موجودی نیازمند به علت است و از این روی به گمان خودشان در برهانی که بر اساس اصل علیت برای اثبات وجود خدای متعال اقامه شده مناقشه کردهاند که طبق اصل مزبور خدا هم باید آفرینندهای داشته باشد غافل از اینکه موضوع اصل علیت موجود بطور مطلق نیست بلکه موجود معلول است و چون خدای متعال معلول نیست نیازی هم به علت و آفریننده نخواهد داشت