اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!
اعتراف میکنم من از اون آدمام که اگه بابام پشتم نباشه از گرسنگی میمیرم…..نمیتونم یه لقمه نون در بیارم زندگیمو بگذرونم…..خداییش بابای که پسره من دارم؟؟!!ببخشید ببخشید اشتباه شد…..منم پسرم که بابای من داره؟؟!!!
اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونهکمک کنین تصمیم مهمیه
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
اعتراف میکنم من از اون آدمام که اگه بابام پشتم نباشه از گرسنگی میمیرم…..نمیتونم یه لقمه نون در بیارم زندگیمو بگذرونم…..خداییش بابای که پسره من دارم؟؟!!ببخشید ببخشید اشتباه شد…..منم پسرم که بابای من داره؟؟!!!
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونهکمک کنین تصمیم مهمیه
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
سوم ابتدائی توی مدرسه از بچه ها یه تردستی یاد گرفتم.از فرط ذوق اصلا نفهمیدم چطوری رسیدم خونه با عجله وبدون اینکه حتی کولیمو زمین بذارم تردستی رو برای خواهر کوچکترم که 5سالش بود اجرا کردم
(تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)
وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن
خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و …..
خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم
(تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)
وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن
خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و …..
خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!
![ff.gif](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/ff.gif)
اعتراف می کنم که:بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!