اقای خدمات خارجی

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
9 دی 1333 لویی هندرسون سفیر آمریکا در ایران به فعالیت خود در تهران پایان داد. او یکی از چهره‌های موثر سیاست خارجی ایالات متحده بود. در این بخش گزارشی از فعالیت‌ها و عملکرد او در ایران ارائه می‌شود. لویی هندرسون، سال 1330 و در دوره نخست وزیری مصدق جانشین گریدی سفیرسابق آمریکا در ایران شد. او یکی از کارآمدترین سفیران واشنگتن بود که در اروپا و خاورمیانه و بعد در هندوستان، خدمت کرده بود، به طوری که همکارانش با اشتیاق او را آقای خدمات خارجی می‌نامیدند. او که پس از جنگ جهانی دوم به عنوان مدیر اداره امور خاور نزدیک و آفریقا در وزارت خارجه و سفیر آمریکا در عراق خدمت کرده بود، با مسائل منطقه بیگانه نبود.

635279962534317793.jpg


هندرسون، مانند دیگر جنگاوران جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی را بزرگ‌ترین تهدید برای دولت‌های هم‌مرز جنوبی‌‌اش تلقی می‌کرد و هدف خود را در ایران، جلوگیری از توسعه کمونیسم به طرف خلیج فارس با منابع غنی نفتی‌اش به هر وسیله ممکن قرار داده بود.



در حالی که هندرسون زندگی دیپلماتیک خود را در تهران سامان می‌بخشید، بالادستی‌هایش همچنان برخویشتنداری اصرار می‌ورزیدند، چرا که می‌دانستند اقلیتی در هیات دولت بریتانیا هنوز به کاربرد زور تمایل دارد. از نظر آمریکاییان چنین حرکتی فاجعه‌بار بود. دولت کارگری در تنگنا گرفتار آمده بود. از آنجا که انتخابات عمومی نزدیک بود، دولت باید نشان می‌داد که در خاورمیانه فعال است. با این حال به هرکاری دست می‌زد با ناکامی روبه‌رو می‌شد و حمایت عمومی را بیشتر از دست می‌داد. بهار 1331 بدنبال بروز بحران‌های پی‌درپی، آمریکاییان سرانجام پذیرفتند که مصدق دیگر تحمل‌ناپذیر است. لذا هندرسون، با پشتیبانی وزارت امور خارجه کشورش، به شاه گفت که شایعه حمایت آمریکا از مصدق، بی‌اساس است و او شخصا فکر می‌کند مصدق، ایران را به سوی فاجعه می‌برد.



هندرسون هر کاری که می‌توانست برای تقویت احمد قوام به عنوان نخست‌وزیر جدید انجام داد. او درخواست کمک اضطراری را مخفی نگه داشت، چرا که ایالات متحده بارها از پرداخت چنین وجوهی به مصدق امتناع ورزیده بود. او با نخست‌وزیر، ارنست پرون معتمد سوئیسی شاه و حسین علاء وزیر دربار ملاقات کرد و کوشید عزم آنها را تقویت کند. دربار از آن بیم داشت که از این ملاقات، برداشت غلطی صورت گیرد.



جبهه ملی برای 30 تیر 1331 مردم را به تظاهرات گسترده دعوت‌کرد که به نظر هندرسون به جنگ داخلی منجر می‌شد. حزب توده در نبرد با تانک‌های ارتش به هواداران مصدق پیوست و 29 تظاهرکننده کشته شدند. شاه از آن بیم داشت که در وفاداری ارتش، خللی به وجود آید و نگران بود که خشم مردم که متوجه قوام بود سلطنت را آماج خود قراردهد.



قوام احساس می‌کرد بدون حمایت شاه از قدرت کافی برای سرکوب تظاهرات برخوردار نیست و بین اقدام و بی‌تصمیمی در تردید بود و شاید سن و سال و اراده او را ضعیف کرده بود. او 5 بعدازظهر 30 تیر، برخلاف توصیه هندرسون، استعفا داد و مخفی شد.



هندرسون، مانند دیگر جنگاوران

جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی را بزرگ‌ترین تهدید برای دولت‌های هم‌مرز جنوبی‌‌اش تلقی می‌کرد و هدف خود را در ایران جلوگیری از توسعه کمونیسم به طرف خلیج فارس با منابع غنی نفتی‌اش

به هر وسیله ممکن قرار داده بود



هندرسون 6 مرداد 1331 در مورد نخستین ملاقات‌اش با مصدق پس از سقوط قوام چنین گزارش داد: «نمی‌توانستم از این فکر سرخورده نشوم که کسی چنین فاقد استحکام و چنین آشکارا دستخوش احساسات و تعصبات باید تنها سنگر باقیمانده بین ایران و کمونیسم به حساب آید. گهگاه چنین احساس می‌کردم که درحال گفت‌وگو باکسی هستم که از عقل کامل برخوردار نیست.» نخست‌وزیر آنقدر عاقل بودکه دیپلماسی ایالات متحده را زیر سوال ببرد و مدعی شود که آمریکاییان مایل بودند به قوام پول قرض بدهند در حالی که از پرداخت وام به او امتناع کردند و این که ایالات متحده، قوام را به کسب قدرت تشویق کرده بود، سفیر دروغ گفت و قاطعانه هردو اتهام را انکار کرد.



هندرسون، با وجود این احساساتش، اصرار داشت که واشنگتن از مصدق حمایت کند و پیشنهاد کرد تا 50 میلیون دلار به صورت وام وکمک بلاعوض با شرایط و تا آنجا که ممکن است سهل به منظور تحکیم دولت ایران پرداخت شود.شاید او داشت به تحلیل هوشیارانه یک افسر ارتش آمریکا پاسخ می‌داد که اظهارنظر کرده بود ایالات متحده فرصت نادری برای حمایت از انتخاب مردمی دارد که ضدکمونیست هستند.



زمانی که مناسبات مصدق و شاه رو به وخامت می‌نهاد، هندرسون امیدش را به این‌که بحران نفت در زمان نخست‌وزیری مصدق حل و فصل شود از دست داده بود. در آغاز او به مصدق به عنوان یک نیروی موجد ثبات می‌نگریست، اما هنگامی که جبهه ملی از درون پاشید، فعالیت حزب توده افزایش یافت و اختلافات نخست‌وزیر با شاه عمیق‌تر شد. وی مصدق را تهدیدی برای نظم و ثبات به حساب آورد. به نظر او مصدق به سوی حزب توده و اتحاد شوروی حرکت کرده بود. هندرسون یک سرباز متعهد جنگ سرد بود و اعتقاد داشت که مسائل محلی و منطقه‌ای باید تابع مبارزه بزرگ‌تر جهانی با کمونیسم باشد. از این رو به ارسال گزارش‌های متعدد در مورد نفوذ حزب توده بر مصدق به واشنگتن دست زد و آنقدر ادامه داد تا برخی از مقامات آمریکایی از جمله وزیر امور خارجه (دالس) را متقاعد کرد که مصدق باید برود.



اواسط خرداد 1332 که هندرسون آماده می‌شد برای مشورت به میهنش برگردد، با تسلیم پیام حمایت چرچیل به شاه در مورد شکل دولت آینده به ریاست زاهدی به بحث پرداختند و هندرسون به شاه اعلام کرد، هم ایالات متحده و هم بریتانیا مادامی که زاهدی مورد حمایت شاه باشد از او پشتیبانی خواهند کرد. به دنبال آن 27 مرداد 1322 به قول ریچارد کاتم استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی که گویا در آن زمان در تهران برای سازمان سیا کار می‌کرده است: عناصر مزبور به خیابان‌ها گسیل شده بودند تا مثل اعضای حزب توده عمل کنند. آنان بیش از عوامل اغتشاش عادی بودند و بیشتر به نیرو‌های ضربتی شباهت داشتند که به شکل اعضای حزب توده درآمده بودند و به مساجد و روحانیون سنگ می‌انداختند منظور از این کار، کوبیدن حزب توده و اشاره به این بود که مصدق ضدمذهب است. طی تظاهرات روز بعد، توده‌ای‌ها تقاضای آشنا به گوش خود را در مورد تاسیس جمهوری دموکراتیک عنوان کردند. آنها از مصدق می‌خواستند جبهه واحدی تشکیل دهد و اسلحه در اختیارشان بگذارد تا در برابر کودتای احتمالی بتوانند از وی دفاع کنند، ولی نخست‌وزیر نپذیرفت و به جای آن به پلیس و ارتش دستور داد که جلوی تظاهرات توده‌ای‌ها را بگیرند و آنها با نیرویی پرشمار این دستور را اجرا کردند و طبق اظهارات روزولت و هندرسون، مصدق این تصمیم را به دنبال ملاقات با هندرسون اتخاذ کرد و سفیر طی آن از اذیت و آزار بسیاری ایرانیان که نسبت به شهروندان آمریکایی روا می‌داشتند، شکایت کرد. هر دو آمریکایی این حقیقت را مبهم گذاشتند که این اذیت و آزارها تا چه اندازه واقعی بوده است و چه اندازه خودشان آن را به عمد ساخته و پرداخته بودند. در هر صورت هندرسون به مصدق اظهار داشت که اگر این وضعیت خاتمه نیابد او مجبور خواهد شد به تمامی آمریکاییان دستور دهد ایران را تخلیه کنند. هندرسون می‌گوید مصدق از او خواست که چنین کاری را نکند زیرا تخلیه آمریکاییان نشان خواهد داد که حکومت او قادر به تسلط بر اوضاع نیست. هر چند در همان حال نخست‌وزیر، سازمان سیا را متهم کرد که پشت پرده انتشار فرمان شاه قرار دارد (در این زمان روزنامه‌های توده خواستار اخراج دیپلمات‌های مداخله‌گر آمریکایی شدند).



انگیزه مصدق هرچه بود اقدام خیر او با این فکر که وی با توده‌ای‌ها متحد شده بود یا این‌که حزب در موقعیتی قرار داشت که بتواند زمام امور را در دست بگیرد، تناقض آشکار داشت. واقعیت این است که دیگر توده‌ای‌ها به خیابان‌ها نیامدند. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و برکناری مصدق، باید مناقشه نفت حل می‌شد، اما زاهدی به هندرسون گفت که در این جا یک حرکت اشتباه می‌تواند برای دولتش مهلک باشد و هشدار داد که هر راه حلی باید از نظر ایران منصفانه ومعقولانه باشد. به‌دنبال تصویب قرارداد کنسرسیوم نفت، هندرسون به خاطر تلاش‌هایش مورد ستایش فراوان واشنگتن قرارگرفت. او در میانه جشن و سرور حل و فصل مساله نفت، هدف بزرگ‌تر را فراموش نکرد و به روسایش یادآور شد که این تنها یک درگیری کوچک در مبارزه طولانی با اتحاد شوروی است.
 
بالا