- عضویت
- 2017/02/07
- ارسالی ها
- 5,830
- امتیاز واکنش
- 35,457
- امتیاز
- 1,120
- سن
- 20
با همسر مجادله جو چکار کنیم
خسته و کوفته از تمیزکاری خانه, نشسته اید و می خواهید با یک لیوان چای داغ انرژی بگیرید و دنبال بقیه کارها بروید که همسرتان از راه می رسد نگاهی به شما می کند و نگاهی به ظرف های نشسته داخل سینک و می گوید با این اوضاع, نشستی چای می خوری تا می خواهید توضیح دهید که خانه را رفت و روب کرده اید و منتظرید کمردردتان آرام بگیرد تا سراغ بقیه کارها بروید, حرف ها را ادامه می دهد و یک بحث بزرگ راه می اندازد
البته این مجادله ها فقط در مورد تمیزکاری منزل رخ نمی دهد؛ فرض کنید آخر هفته است و می خواهید هم به مادر خودتان و هم مادر همسرتان سر بزنید و این بحث که «اول خانه مادر من می رویم» برای هزارمین بار تکرار می شود و بعد از گذشت 4-3 سال از زندگی مشترک، مسلما دیگر جانی برای بحث و جدل ندارید وب ی خیال می شوید تا فقط این حرف ها تمام شوند. البته بعضی ها هم حوصله شان زیاد است و همیشه این بحث ها را- با فایده یا بی فایده- تا ختم شدن به یک دعوای اساسی ادامه می دهند و زندگی را به کام خود، همسر و فرزندان تلخ می کنند.
البته این اتفاق ها در خوشی هایتان هم رخ می دهد؛ مثلا وقتی شما خوشحالید و همسرتان علت خوشحالی تان را جویا می شود، شما که واقعا دلیل خاصی ندارید، می گویید: «فقط کمی سرحال تر از هر روز هستم. احساس می کنم انرژی ام بیشتر شده» اما همسرتان باور نمی کند و این موضوع ساده را به یک مشاجره بزرگ تبدیل می کند اما واقعا با همسر مجادله جو چه باید کرد؟ آیا باید همیشه در مقابل او کوتاه آمد یا در مقابلش ایستاد؟
مشاجره جو یا مباحثه جو؛ مساله این است!
ابتدا باید بین تمایل فرد به شرکت در پرسش و پاسخ و مباحثات ثمربخش (مباحثه جویی یا argumentativeness) و میل به جر و بحث، مجادله و پرخاش کلامی (مشاجره جویی یا verbal aggressiveness) تفاوت قائل شویم. رفتار اولی در افرادی دیده می شود که عموما مستعد، توانمند و کنجکاوند. این گروه نمی خواهند بحث کنند تا چیزی را اثبات یا نفی کنند. آنها می خواهند بدانند و در نتیجه، فعالانه وارد مباحثات می شوند، اما گاهی عطش سیری ناپذیری برای دانستن جزئیات وجود دارد و سبب خسته شدن طرف مقابل می شود، اما افرادی را که اهل بحث و مجادله هستند می توان به چند گروه تقسیم کرد؛ یک گروه افرادی هستند که به جزئیات بیش از اندازه توجه می کنند و نمی توانند از هیچ چیز کوچکی گذر کنند.
آنها تصور می کنند وقتی یک مبحث به طور کامل بررسی شده است که درباره تمام ابعاد آن، مو به مو، گفت و گو شده باشد. چنین افرادی ممکن است به طور مداوم در گفت و گوها استثناها و شرایط غیرمعمول را یادآوری کنند و بخواهند درباره این شرایط هم بحث شود. چنین افرادی را می توان افراد «وسواسی» دانست. البته توجه کنید این خصوصیت با وسواس متفاوت است. در این حالت ما از خصوصیات «شخصیتی» صحبت می کنیم که همیشه با فرد است و دیگران او را با این خصوصیات می شناسند؛ مثلا می گویند فلانی خیلی خوش قلب و مهربان است، اما همه اش گیر می دهد و ول نمی کند.
نکند خودشیفته باشد!
گروه دیگر افراد مغرور و خودپسندی هستند که تصور می کنند همه چیز را می دانند و حتی فراتر از این، خیال می کنند که خودشان تنها کسانی هستند که می فهمند. آنها دائما با دیگران بحث می کنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند. این افراد ممکن است در بحث هایشان دیگران را تحقیر کنند و دائم معلومات خود را به رخ بکشند. گاهی این افراد ابتدا تلاش می کنند تا نقاط ضعف طرف مقابل را پیدا کنند. چنین افرادی ممکن است در بحث هایشان از واژه های بیگانه استفاده کنند.
خسته و کوفته از تمیزکاری خانه, نشسته اید و می خواهید با یک لیوان چای داغ انرژی بگیرید و دنبال بقیه کارها بروید که همسرتان از راه می رسد نگاهی به شما می کند و نگاهی به ظرف های نشسته داخل سینک و می گوید با این اوضاع, نشستی چای می خوری تا می خواهید توضیح دهید که خانه را رفت و روب کرده اید و منتظرید کمردردتان آرام بگیرد تا سراغ بقیه کارها بروید, حرف ها را ادامه می دهد و یک بحث بزرگ راه می اندازد
البته این مجادله ها فقط در مورد تمیزکاری منزل رخ نمی دهد؛ فرض کنید آخر هفته است و می خواهید هم به مادر خودتان و هم مادر همسرتان سر بزنید و این بحث که «اول خانه مادر من می رویم» برای هزارمین بار تکرار می شود و بعد از گذشت 4-3 سال از زندگی مشترک، مسلما دیگر جانی برای بحث و جدل ندارید وب ی خیال می شوید تا فقط این حرف ها تمام شوند. البته بعضی ها هم حوصله شان زیاد است و همیشه این بحث ها را- با فایده یا بی فایده- تا ختم شدن به یک دعوای اساسی ادامه می دهند و زندگی را به کام خود، همسر و فرزندان تلخ می کنند.
البته این اتفاق ها در خوشی هایتان هم رخ می دهد؛ مثلا وقتی شما خوشحالید و همسرتان علت خوشحالی تان را جویا می شود، شما که واقعا دلیل خاصی ندارید، می گویید: «فقط کمی سرحال تر از هر روز هستم. احساس می کنم انرژی ام بیشتر شده» اما همسرتان باور نمی کند و این موضوع ساده را به یک مشاجره بزرگ تبدیل می کند اما واقعا با همسر مجادله جو چه باید کرد؟ آیا باید همیشه در مقابل او کوتاه آمد یا در مقابلش ایستاد؟
مشاجره جو یا مباحثه جو؛ مساله این است!
ابتدا باید بین تمایل فرد به شرکت در پرسش و پاسخ و مباحثات ثمربخش (مباحثه جویی یا argumentativeness) و میل به جر و بحث، مجادله و پرخاش کلامی (مشاجره جویی یا verbal aggressiveness) تفاوت قائل شویم. رفتار اولی در افرادی دیده می شود که عموما مستعد، توانمند و کنجکاوند. این گروه نمی خواهند بحث کنند تا چیزی را اثبات یا نفی کنند. آنها می خواهند بدانند و در نتیجه، فعالانه وارد مباحثات می شوند، اما گاهی عطش سیری ناپذیری برای دانستن جزئیات وجود دارد و سبب خسته شدن طرف مقابل می شود، اما افرادی را که اهل بحث و مجادله هستند می توان به چند گروه تقسیم کرد؛ یک گروه افرادی هستند که به جزئیات بیش از اندازه توجه می کنند و نمی توانند از هیچ چیز کوچکی گذر کنند.
آنها تصور می کنند وقتی یک مبحث به طور کامل بررسی شده است که درباره تمام ابعاد آن، مو به مو، گفت و گو شده باشد. چنین افرادی ممکن است به طور مداوم در گفت و گوها استثناها و شرایط غیرمعمول را یادآوری کنند و بخواهند درباره این شرایط هم بحث شود. چنین افرادی را می توان افراد «وسواسی» دانست. البته توجه کنید این خصوصیت با وسواس متفاوت است. در این حالت ما از خصوصیات «شخصیتی» صحبت می کنیم که همیشه با فرد است و دیگران او را با این خصوصیات می شناسند؛ مثلا می گویند فلانی خیلی خوش قلب و مهربان است، اما همه اش گیر می دهد و ول نمی کند.
نکند خودشیفته باشد!
گروه دیگر افراد مغرور و خودپسندی هستند که تصور می کنند همه چیز را می دانند و حتی فراتر از این، خیال می کنند که خودشان تنها کسانی هستند که می فهمند. آنها دائما با دیگران بحث می کنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند. این افراد ممکن است در بحث هایشان دیگران را تحقیر کنند و دائم معلومات خود را به رخ بکشند. گاهی این افراد ابتدا تلاش می کنند تا نقاط ضعف طرف مقابل را پیدا کنند. چنین افرادی ممکن است در بحث هایشان از واژه های بیگانه استفاده کنند.